Friday, February 3, 2012

نگاهی به اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی معاصر افغانستان : در این بخش به اوضاع و احوال سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور از آغاز دهۀ دوم قرن سیزدهم (شروع سلطنت محمد ظاهر شاه) بدینسو به ویژه نیمۀ دوم آن که با موضوع پروژه مرتبط میباشد، طور فشرده وگذرا تماس گرفته شده است که به شناسایی و چگونه گی اوضاع و احوال عرفان و تصوف معاصر ممد واقع خواهد شد.


نگاهی به اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی معاصر افغانستان :

در این بخش به اوضاع و احوال سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور از آغاز دهۀ دوم قرن سیزدهم (شروع سلطنت محمد ظاهر شاه) بدینسو به ویژه نیمۀ دوم آن که با موضوع پروژه مرتبط میباشد، طور فشرده وگذرا تماس گرفته شده است که به شناسایی و چگونه گی اوضاع و احوال عرفان و تصوف معاصر ممد واقع خواهد شد.
جوامع بشری مطابق به زمان مسیر تحولش را می پیماید و انسانها به منظور تکامل، رفاه و آسایش اجتماعی سیستم ها و نظامهای مختلف سیاسی و اقتصادی را ایجاد و تجربه مینمایند که این تحولات خواهی نخواهی بر ادب، فرهنگ، دین عقاید و سایر پدیده های روبنایی اجتماع اثر گزار است. زیرا هدف از هر تحول سیاسی و انقلابی ایجاد تغییر در اقتصاد، فرهنگ و زنده گی مردم و اجتماع میباشد. برای رسیدن به این آرمان کشور ما نیز طی نیم قرن اخیر چند نوع نظام سیاسی و اقتصادی را آمیخته با جنگ و خون ریزی و تخریب شهر ها و ریختن  بمب و خمپاره ها تجربه کرده است. 
این تحولات و جنگ ها به گونه یی سدو مانع رشد و تکامل اجتماعی به ویژه در ساحه علمی، آموزشی، فرهنگی و ادبی گردید. اگر چه حکومت ظاهر شاه در سالهای اخیر نسبتاً بستر خوبی را برای رشد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هموار ساخته بود که با فروریختن نظام شاهی و جاگزینی نظام جمهوریت و کودتایی با افکار، اخلاق و روشهای کاملاً متفاوت سیاسی و اقتصادی بر همه دست آورد های زمان شاه نفطه پایان گذاشت.
جای امن و آسایش را جنگ و ستیز گرفت، تحمل و از هم پذیری و زنده گی مسالمت آمیز اجتماعی جایش را به تعصب و تحمیل مفکوره های بیگانه به گونۀ جبری واگذاشت ، اعتماد از میان مردم برداشته شد که متأسفانه که تا حال دامنگیر ملت است. به هر حال آغاز این تحولات در هفده عقرب 1312 هجری خورشیدی توسط شاه محمود خان و برادرانش برای حفظ قدرت و جلوگیری از نا امنی و اغتشاش گذاشته شد. طوریکه مجلس روحانیون و اعیان شهر کابل را به داخل ارگ شاهی دایر نمودند. در نتیجه محمد ظاهر پسر نزده ساله محمد نادر شاه طور سمبولیک بر تخت شاهی نشست، و کاکایش محمد هاشم خان به حیث صدراعظم تعیین گردید، زمام امور را به دست گرفت و قدرت سیاسی را به تدریج در انحصار خود در آورد.
محمد ظاهر شاه که جوان کم تجربه بود برای به دست گرفتن قدرت چندان تمایلی از خودنشان نمیداد. اما پسران کاکایش سردار محمد داوود و سردار محمد نعیم زیر سایۀ هاشم خان در عرصه سیاسی رشد مینمودند.
در جریان صدارت محمد هاشم خان حوادث و تحولات مهم در جهان رونما گردید جنگ گرم جایش را به جنگ سرد سپرد، حس آزادیخواهی و جنبش های سیاسی بر ضد استعمار غرب در آسیا و کشور های اسلامی شکل گرفت. نهضت های آزادیخواهی تحرکات بیشتر پیدا کردند.
میان سال های 1315 تا 1319 خورشیدی در کشور زمینه رشد گسترش روابط با دول خارجی مساعد گردید.
در عرصۀ اقتصادی و نظامی قرار دادهای میان افغانستان و آلمان به امضأ رسید، دیری نگذشت که جنگ دوم جهانی آغاز شد. «حکومت افغانستان توسط فرمان پادشاهی 6 سپتمبر 1939 میلادی بیطرفی اش را اعلان کرد. در ضمن این فرمان، اخبار مربوط به جنگ را در مطبوعات دولتی منحصر میساخت.»([1]) امور اقتصادی و فرهنگی کشور زیر شعاع جنگ قرار گرفت با آن هم در عرصۀ فرهنگی کارهایی جهت ایجاد مکاتب مسلکی، حرفوی و روستایی به شکل بسیار بطی و کند پیگیری شد.
در بخش اجتماعی ترس و اختناق جامعه را فرا گرفته بود زیرا وی به بهانۀ خو نخواهی نادرشاه بر هیچکس رحم نه میکرد. محابس جدید مانند سرای موتی و زندان کوتوالی ایجاد و با انواع وسایل شکنجه مجهز گردید. شماری از بزرگان شهر کابل و روشنفکران را به گناه داشتن عقل و هوش سالها به زندان افگند، که عبدالحمید اسیر و صوفی محمد انور بسمل از آن جمله بودند، همچنان از عبدالخالق قاتل نادرشاه و یارانش به شکل فجیع (مثله کردن) انتقام گرفت. حکومت هاشم خان در کشتار مخالفین پابند هیچ قانون و اصول نبود.([2]) و قانون نیمه مشروطه زمان امانی را منسوخ ساخت.  سردار محمد هاشم خان پس از هفده سال حکومت سختگیرانه از پست صدارت استعفا نمود و برادرش شاه محمود خان در 1946 میلادی برابر 1325 هجری خورشیدی به حیث صدراعظم تعیین گردید. وی برای دلجویی از مردم در قدم نخست زندانیان سیاسی را رها ساخت و در جهت دموکراسی قدمهایی را برداشت، قانون جدید  بلدیه (شهرداری) بر اساس انتخابات سری و کتبی، انتخابات شورای ملی با مداخله کمتر دولت و قانون مطبوعات سال 1339 خورشیدی که برای جراید غیر دولتی آزادی نسبی و اجازه فعالیت میداد تصویب شد. جراید آزاد تأسیس و احزاب سیاسی هسته گذاری گردید.
از لحاظ اجتماعی ملوک الطوایفی و اغتشاش فروکش نمود و مردم نسبت به گذشته احساس مصؤونیت میکردند، اقتصاد توسعه نسبی پیدا کرد. مناسبات با شوروی عادی و بدون کشمکش بود، توافقاتی در مورد آبهای سرحدی هر دو کشور صورت گرفت.
مسأله پشتونستان با انگلیسها چندان گرم نبود و با دولت چین روابط دیپلوماتیک برقرار گردید. در مسیر دریای هلمند وارغنداب نهر هایی حفر شد که برای آبیاری زمین های زراعتی از آن استفاده میگردید و در رشد اقتصاد روستایی مثمر بود، حکومت مرکزی تقویت یافت . اما در روزهای آخر حکومت مذکور کشمکش ها میان وکلای اصلاح طلب و محافظه کار اوضاع را متشنج و فضای اعتماد سیاسی میان حکومت و شورای ملی را مکدر ساخت.
جراید آزاد بدون کدام دلیل و مدرکی یکی پی دیگر متوقف گردید([3]) که ضربه یی بود بر پیکر فرهنگی جامعۀ ما ، در سال 1340 خورشیدی برابر با 1951 میلادی زمان انتخابات شورای ملی فرا رسید و حکومت میکوشید تا از انتخاب شدن شخصیت های اصلاح طلب، ملی و آزادیخواه در پارلمان جلوگیری کند، مگر محصلین دانشگاه و احزاب سیاسی بر ضد عملکرد دولت دست به تظاهرات زدند و تعدادی از رهبران احزاب سیاسی زندانی شدند ، این حرکت حکومت حمایت و خوشبینی مردم  را نسبت به صدراعظم از بین  برد و دورۀ صدارت شاه محمود خان پایان یافت. در سال 1340 هجری خورشیدی مصادف به سال 1953 میلادی دوره صدارت سردار محمد داوود خان آغاز شد.
در حقیقت علت این تغییر آن بود، که پادشاه بنابر مشوره و صوابدید کاکاها و کاکا زاده هایش آزادی های نسبی و فضای نسبتاً باز حکومت شاه محمود خان را خطری برای انهدام قدرت خانواده گی احساس کرد و با تعیین سردار محمد داوود به حیث صدراعظم مجداً استبداد و اختناق را به فضای  کشور چیره ساخت.
سردار محمد داوود که در نزد کاکایش محمد هاشم خان تربیت دیده بود بناءً  طبیعت خشک وی به روان سردار محمد داوود نیز اثر گذاشته بود.
محمد صدیق فرهنگ در مورد خط و مشی حکومت سردار داوود چنین اظهار نظر نموده : «مسأله گرایش به سوی دموکراسی که شاه و صدراعظم سابق وعده داده بود، متروک گردید و یا به آینده بعید موکول شد و به جای آن دو نکته زیر در رأس کار حکومت قرار گرفت: یکی مسأله پشتونستان و دیگر انکشاف امور اقتصادی براساس  پلانگذاری رهبری شده، قرار بود این دو وظیفه عمده در زیر ادارۀ مطلق شخص صدراعظم توسط دو نفر همکار نزدیک او محمد نعیم خان و عبدالملک خان در محل اجرا گذاشته شود.»([4])
به قول محقق محمد صابر جنبش در وجود محمد داوود خان دو اصل نظم و دسپلین نهادینه شده بود، وی میگفت: که نظم و دسپلین باید صحیح و سالم باشد و تطبیق کننده خود نمونه یی از نظم و صداقت و با خبر از درد مردم باشد.([5])
سردار داوود با طرح پلان پنجساله زمینه انکشاف اقتصادی را انسجام بهتر بخشید. هدف اساسی پلان مذکور را ساختار زیر بناهای اقتصادی و اجتماعی، مثل سرکسازی، زراعت، مکاتب، شفاخانه ها صنایع ثقیله و غیره تشکیل میداد.([6])
در بخش اجتماعی صنایع دستی رشد قابل ملاحظه نمود و پروژه های انکشاف دهات باعث رشد روستا ها گردید، در جهت آزادی زنان نیز خدماتی صورت گرفت و خانم زینب و زهره نعیم هنگام رسم و گذشت معارف در لوژ ظاهر شدند. مکاتب دخترانه در سراسر کشور توسعه پیدا کرد و تعلیمات نسوان تا درجۀ فاکولته ارتقا یافت.([7]) برای تاجران کوچک و متوسط از طریق بانک ملی به منظور فعالیت بهتر زمینه مساعد میگردید و قرضه هایی برای تاجران، زمینداران و مالداران پرداخته میشد.
اساس اقتصاد عصری در کشور گذاشته شد. کار پروژه هیرمند به همکاری امریکا آغاز شد، سرک کابل قندهار اسفالت گردید و پروژه هایی به منظور ارتقای زنده گی مردم ایجاد شد.([8])
مختصر اینکه سردار محمد داوود در عرصه اقتصادی علاقمند پیشرفت و ترقی کشور بود. در  زمان حکومت مذکور شرایط برای رشد مناسبات تولید سرمایه داری بیش از هر وقت دیگر مساعد گردید.
سردار محمد داوود در زمان صدارت خویش به جریانات و احزاب سیاسی روی خوش نشان نداد که این روش موصوف باعث فعالیت های سیاسی مخفی و زیر زمینی گردید.([9])
سردار  محمد داوود در سیاست خارجی افغانستان را از حالت بیطرفی غیر فعال بیرون آورد. او از شاه میخواست که در کنار پلانهای اقتصادی زمینۀ تحولات اجتماعی را به تدریج عملی نماید. که این طرحها باعث بروز مخالفت با شاه گردید و در نتیجه به استعفای وی انجامید.([10])
پس از آن داکتر محمد یوسف به حیث صدراعظم تعیین گردید و برای اولین بار مقام صدارت به کسی تعلق گرفت که از خانواده شاه نبود .
در زمان حکومت داکتر یوسف به دستور شاه لویه جرگه به منظور تهیه و تسوید قانون اساسی دعوت شد که در نهم میزان 1343 خورشیدی قانون اساسی افغانستان تصویب گردید.
تماس با کشور های همسایه توسعه پیدا  کرد و تعدادی از پروژه های زیر بنایی که در وقت صدارت داوود خان تهداب گذاری گردیده بود به پایۀ اکمال رسید، از سخت گیری های حکومت کاسته شد، واحد های اداری به 27 ولایت ارتقا یافت که سبب نزدیکی بیشتر مردم با حکومت شد . قانون قضا و قانون مطبوعات نافذ گردید، و انتخابات شورای ملی سال 1965  میلادی مطابق به 1344 خورشیدی صورت گرفت. ([11])
دکتور یوسف با اخذ رای اکثریت اعضای ولسی جرگه ، بار دوم به حیث صدراعظم انتخاب گردید، اما صف بندی های سیاسی و تظاهرات پیهم محصلین منجر به استعفای  دکتور محمد یوسف شد. با کنار رفتن مذکور از طرف شاه، محمد هاشم میوندوال به حیث صدراعظم پیشنهاد گردید. که از طرف ولسی جرگه با اکثریت آرا تایید شد.([12])
میوندوال در روز های نخست به خواستهای محصلین و تظاهرکننده گان توجه نمود، استادانیکه زندانی بودند از حبس رها شدند.
صدراعظم وعده های زیاد به مردم سپرد و مردم منور و تحصیل کرده نیز خواستار رشد انکشاف سریع جامعه بودند. اما وعده های سپرده شده عملی نگردید که باعث بروز نارضایتی میان وکلای شورا و مظاهرات متداوم محصلین گردید. مدارایی صدراعظم با احزاب سبب بی نظمی بیشتر در کشور شد.([13])

احزاب سیاسی با شعارهاییکه کار به اهل آن به اساس شایسته گی و تخصص، بدون نظر داشت روابط قومی، سمتی و رسوخ اجتماعی سپرده شود وارد عرصۀ  مبارزات سیاسی شدند، که تا اندازه یی برای توسعه دموکراسی و رشد ذهنی جوانان مفید واقع شد.([14])
اما بعد ها روش افراط گرانۀ احزاب باعث بروز جنگ های داخلی، کودتاهای نظامی و مظالم اجتماعی گردید که تا امروز دامنگیر ملت رنجور ما میباشد.
در نتیجه عدم تحقق وعده های میوند وال سبب استعفایش گردید. پس از آن نور احمد اعتمادی در پست صدارت از طرف شاه به تشکیل کابینه موظف شد. موصوف با اعلام خط و مشی نه چندان متفاوت از صدراعظم گذشته رای اعتماد ولسی جرگه را حاصل نمود. در ایندوره فعالیت احزاب گسترش یافت تظاهرات توسعه پیدا کرد و کشور را بیشتر دستخوش هرج و مرج ساخت که منجر به استعفای صدراعظم شد.([15])
پس از آن داکتر عبدالظاهر کاندید صدارت و به تشکیل کابینه توظیف گردید، چون مرد محافظه کار بود در انتخاب اشخاص به کابینه از تأمل و تفکر کار میگرفت. وی پس از اخذ رای اعتماد وکلا بر مسند صدارت تکیه زد، اما پس از مدتی به نسبت سهل انگاری و بی اعتنایی حکومت، در قحطی سالهای 48/ 1349  خورشیدی که شماری از مردم ولایت غور، بادغیس و بدخشان تلف گردید و مردم برای نجات از گرسنه گی فرزندان خویش را به فروش رسانیدند و از لحاظ زراعت و مالداری اقتصاد مردم و رشکسته شد، که منتج به استعفای صدراعظم گردید.
به تعقیب آن محمد موسی شفیق با کسب رای اعتماد از شورا به مقام صدارت رسید. وی هر روز پس از ختم کار رسمی با وکیلان شورا تبادل نظر مینمود. این حرکت وی در جلب و جذب وکیلان موثر واقع شد. همچنان برخی از اصلاحات اجتماعی را مطابق به خواست مردم در شهر عملی ساخت.
محمد موسی شفیق به دو کار عمده دست زد. نخست اعاده نظم و امنیت عامه و جلوگیری از تحرکات غیر قانونی و دیگر جلب کمک های دول عربی به منظور نجات کشور از وابسته گی اقتصادی به اتحاد شوروی و تأمین روابط نیک و حسنه با همسایه گان بود.
در عرصۀ اقتصادی عقد قرارداد آب رود خانه هلمند، با ایران که منافع خوب را برای کشور دربر داشت و از طرف هر دو مجلس تأیید گردید.
اما مخالفین به این موضوع دامن زدند و زمینه را برای کودتای نظامی سردار محمد داوود خان آماده ساختند([16])
در جریان حوادث سیاسی چهار دهه نخست قرن سیزده خورشیدی ادبیات معاصر کشور مطابق به نیاز های زمان راهش را پیمود و میسر تحول را درپیش گرفت.
بیدل خوانی و بیدل دانی و بیدلگرایی در حوزۀ ادبی کشور به یک ارزش مبدل گشت. شعرا و بیدل دوستان سالانه عرس بیدل را بر پا میداشتند که برازنده ترین چهره های ادبی و فرهنگی کشور، مانند: ملک الشعرا قاری عبدالله، خلیلی، مولانا خال محمد خسته، شایق جمال، محمد ابراهیم خلیل، محمد انور بسمل، محمد ابراهیم صفا، مولوی میر محمد امین قربت و امثال شان شرکت میکردند بیدلگرایی در آن روزگار یک امر طبیعی به نظر می آمد.([17])
برای اولین بار حیدر ژوبل در تاریخ ادبیات خویش این روند را نقد نمود و گفت: «پیروان بیدل تنها شکل و اسلوب تصوف او را تقلید نموده و از افکار فلسفی، اجتماعی و سیاسی وی بهرۀ کمتر برده اند.»([18]) جریان بیدلگرایی را در کابل اشخاص چون: امین قربت، عندلیب، قاری عبدالله، صوفی بیتاب، نور محمد کوهگدای، صدیق حیا، حیدری وجودی، عبدالعزیز حیرت به طور ویژه واخص عبدالحمید اسیر معروف به قندی آغا هدایت و رهبری مینمودند و برای اولین  بار در دهۀ سوم توسط صلاح الدین سلجوقی به شیوۀ علمی نقد بیدل پایه گذاری شد. و بیدلشناسی به شکل یک مضمون راهش را در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه کابل باز نمود([19])
گرچه توجه به آفریده های بیدل سبب بلند رفتن معیار های ادبی در جامعه گردید، اما از طرف دیگر جریان بیدل زده گی مانع انکشاف شعر و ادب  در افغانستان شد و جلو ابتکار و نوآوری ها را گرفت.
از دست آورد های دیگر ایندوره تشکیل انجمن ادبی کابل است که با مرامنامه 14 فقره یی به مدیریت محمد انور بسمل و عضویت استاد عبدالحق بیتاب، قاری عبدالله خان و عبدالعلی مستغنی، فعالیت فرهنگی و ادبی مینمود.
این انجمن برای پیشبرد اهداف خود به نشر مجله کابل پرداخت و در بخش تاریخ، ترجمه، نشرات، لغت و ادبیات شعبه های را ایجاد نمود. و با برگزاری همایش های ادبی و علمی به جلب علما، فضلا و ادبا پرداخت و کتابهایی را به چاپ رسانید. نشریه دوم این انجمن مجله آریانا بود که نخستین شماره آن در 1321 خورشیدی منتشر شد.
 پس از این انجمن ادبی هرات و انجمن ادبی قندهار به فعالیت آغاز نمودند که هر کدام در رشد و بالنده گی ادبیات و فرهنگ کشور نقش ارزندۀ داشته اند([20]) تا آنگاهیکه دولت مشروطه شاهی با کودتای نظامی سردار محمد داوود به تاریخ 26 سرطان 1352 هجری خورشیدی فروریخت و نظام جمهوری جاگزین رژیم شاهی گردید.
با استقرار نظام جدید فعالیت احزاب سیاسی ممنوع قرار داده شد. محمد هاشم میوند وال با شماری از جنرالان و دوستانش به اتهام توطۀ کودتا به همکاری یک کشور خارجی دستگیر، زندانی واعدام شدند.
تعیینات اشخاص به اساس شناخت و روابط صورت میگرفت. فساد اداری، زندانی کردن و اعدام اشخاص از محبوبیت داوود خان کاست.
جراید آزاد از نشر باز ماند، جراید دولتی فقط ناشر پالیسی های دولت بود، احزاب طور مخفیانه فعالیت مینمودند.
در این دوره شهر کابل توسعه پیدا کرد، چند بلند منزل اعمارشد،  جاده هاو سرک های فراخ در آن احداث گردید.  
تجارت با کشور های همسایه رونق بیشتر پیدا نمود . موتر های برقی و دستگاه های تلویزیون برای نخستین بار وارد افغانستان گردید، به تاریخ 12 اپریل 1977 مطابق 1356 خورشیدی داوود خان سفری به مسکو نمود و در روند مذاکره میان داوود خان و بریژنف رئیس جمهور شوروی برخوردی صورت گرفت که باعث رنجش رهبران مسکو شد و کودتای هفت ثور سال 1357 هجری خورشیدی  را به بار آورد و سردار محمد داوود با شماری از کابینه و اعضای خانواده اش کشته شدند.([21]) نور محمد تره کی رهبر حزب دموکراتیک خلق قدرت را در اختیار گرفت موصوف خط و مشی حکومت خویش  را زیر شعار آزادی، مصؤونیت و دموکراسی اعلان داشت، قانون اساسی کشور ملغی قرار داده شد، سیستم قضایی را عوض نمود، فرمانهایی که در رابطه به توزیع زمین فیودال (مالک) به دهقانان و تعیین حق مهر برای زنان و امثال آن خلاف عرف و عنعنه مردم صادر و عملی گردید.
حفیظ الله امین، مسؤولیت صدارت و وزارت دفاع را در قبضه خود گرفت و تره کی به شکل سمبول در حاشیه کشیده شد، حفیظ الله امین شماری را به تقاعد سوق داد و تعدادی را به زندان افگنده و به طور دسته جمعی به قتل رسانید. از اثر ظلم و استبداد حکومت وی هزارن هموطن کشور را ترک و در ممالک همسایه مهاجر گردیدند و به زودی شماری مهاجرین از یک میلون نفر بالا رفت.
بخشی کثیری از مردم در سراسر کشور به مخالفت پرداختند، و برای فروکش نمودن مخالفت مردم، اعضای حزب وی به ظلم و خشونت متوسل شدند، افراد زیادی را توقیف ، آزار و شکنجه مینمودند تا آن که منجر به جنگ خونین میان مردم و قوای مسلح شد. نابه رامی اوج گرفت. در سال 1358 سفیرکبیر امریکا، (ادولف دبز) اختطاف و در هوتل کابل به قتل رسید.([22])
پس از این حادثه، کشور های غربی، چابان، عربستان سعودی، مصر، کوریای جنوبی و غیره سفارتخانه هایشان را مسدود و یا به سطح کار دار تنزیل دادند([23])
در ایندوره به سیستم اقتصاد دولتی و سوسیالستی تأکید میگردید . برای زنان آزادی بیشتر داده شد . تلویزیون دولتی به نشرات آغاز نمود ، رسانه های آزاد و خصوصی بکلی مسدود گردید .
به تاریخ 15 سپتامبر 1979 میلادی برابر به 13میزان سال 1358 هجری خورشیدی نور محمد تره کی به قتل رسید و حفیظ الله امین قدرت را به دست گرفت و برای جلب رضایت مردم بیانیه های طولانی ایراد میکرد . پا سپورت را در بدل قیمت بیست هزار افغانی آزاد ساخت با استفاده از این فرصت تعداد زیادی از شهروندان به خارج هجرت کردند، که باعث قوت احزاب اسلامی در پاکستان شد. حدود هفت حزب در پاکستان و هشت حزب در ایران به ضد دولت افغانستان مبارزه مینمودند. دامنۀ جهاد در نقاط مختلف  کشور گسترده گردید، سیاست حفیظ الله امین به ناکامی مواجه شد .  و قوای شوروی که به اساس یک موافقتنامه در مزار شریف و کابل جابه جا شده بودند ، به روز 27 دسامبر 1997 میلادی مطابق 28 قوس 1358 هجری شمسی به استقامت تپۀ تاج بیگ مقر حفیظ الله امین حرکت نمودند و پس از یک نبرد مختصر حفیظ الله امین به قتل رسید و ببرک کارمل قدرت دولتی را در اختیار گرفت.  کارمل تجاوز شوروی را وظیفۀ انترناسیونالستی و حمایت از انقلاب ثور وانمود ساخت اما حکومت امریکا، اروپای غربی، جاپان، آسترالیا، زیلاند جدید و کشور های اسلامی تجاوز شوروی را محکوم و ملل متحد در سال 1359 خورشیدی با اکثریت آرأ خو استار خروج بدون قید و شرط شوروی از افغانستان شدند.([24]
همینگونه کنفرانس وزاری خارجه کشور های اسلامی در پاکستان و کنفرانس کشور های غیر منسلک در دهلی از شوروی خواستند که بدون قید و شرط از افغانستان خارج شود، اما ببرک کارمل در بیانیه هایش بر مناسبات دوستانه با اتحاد شوروی  تأکید میکرد. وی در جریان حکومتش میکوشید تا اعضای  حزب خلق را در حکومت شریک سازد، امر رهایی زندانیان سیاسی را داد که متأسفانه حدود سیزده هزار نفر در جمع رها شده گان نبود، زیرا آنها بدون محاکمه اعدام شده بودند.
از لحاظ اقتصادی افغانستان وابسته به کمک های اتحاد شوروی بود و کالا های مصرفی از طریق مغازه های تعاونی به قیمت نازل به فروش میرسید.
در بخش فرهنگی نشرات همه از دوستی افغان- شوروی میگفتند و مینوشتند. جوانان افغان برای آموزش در عرصه های مختلف علمی، تخنیکی و نظامی به پیمانه وسیع در کشور های سوسیالستی و جمهوری های شوروی فرستاده شدند. با آن همه مساعی و کوشش کارمل، مردم بر ضد تجاوز قیام کردند، و حادثۀ سوم حوت شهر کابل را در تاریخ آزادیخواهانه کشور با خون خویش رقم زدند. قوای مقاومت مردم افغانستان با اعلان جهاد جبهات جنگ بر ضد اشغالگران را گرمتر ساختند([25]).
ببرک کارمل برای برقراری صلح (جبهۀ ملی پدر وطن) را علان نمود که نتیجۀ مثمر به بار نیارود. کارمل خط مشی چند فقره یی را جاگزین قانون اساسی کشور ساخت  که شامل آزادی های محدود برای مردم بود بر اساس آن اتحادیه های کارگری ایجاد و مالکیت شخصی انکشاف نمود و در عرصۀ فرهنگی قدمهای برداشته شد.
قدرت نظامی مجاهدین افزایش یافت، جهاد به قیام همه گانی مبدل شد، اداره های محلی یکی پی دیگر سقوط کرد، اردوی افغانستان از یکصد و بیست هزار نفر به چهل هزار نفر کاهش یافت، شمار مهاجران افغان به پنج میلیون نفر افزایش یافت و مجاهدین با راکت و سلاهای پیشرفته مجهز شدند، جنگ شدت گرفت، نیروهای شوروی در جبهات کامیابی و موفقیتی به دست نمی آوردند. ([26]) گورباچف رئیس جمهور اتحاد شوروی در کنگرۀ بیست و هفتم حزب کمونیست، جنگ در افغانستان  را زخم خون چکان توصیف کرد و پیشنهاد نمود تا قوای شوروی به زودی افغانستان را ترک نمایند. برای رسیدن به این هدف داکتر نجیب به حیث منشی عمومی حزب دموکراتیک خلق گماشته شد و در سال 1366 هجری خورشیدی برابر با نوامبر 1987 میلادی ببرک کارمل بر کنار و داکتر نجیب مقام ریاست جمهوری را به عهده گرفت. داکتر نجیب حرکت سیاسی یی را به نام (آشتی ملی) به راه انداخت که از سوی مجاهدین رد شد. وی برای کسب اعتماد مردم افراد غیر حزبی و بیطرف را در پست وزارت ها و ریاست ها گماشت.
برای آزادی رسانه ها و آزادی بیان مجال نفس کشیدن پیدا شد و مردم میتوانست کاستی های حکومت را بدون ترس و هراس نقد نمایند، مردم متدین ما میتوانستند بدون خوف مناسک دینی شان را اجرا نمایند.  چون راه های ترانزیتی یی که حکومت کابل را به ولایات و کشور های همسایه وصل مینمود، به دست مجاهدین افتید و از لحاظ اقتصادی شهر کابل در محاصره قرار گرفت. که با عث بلند رفتن نرخ مواد ارتزاقی گردید. ارزش پول افغانی در مقابل اسعار کشور های خارجی پایین آمد، عدم ثبات پول سبب بی اعتمادی میان سرمایه داران گردید و تجارت به حد پائین نزول کرد. سرمایه از کشور انتقال داده شد، درآمد مردم ناچیز و در مقابل قیمت اجناس بالا رفت که خرید آن در توان مردم نبود، اقتصاد مردم از هم پاشید.
 به تاریخ 30 دلو 1368 هجری شمسی شواردنازی وزیر خارجه شوروی اعلام نمود که هرگاه موافقت نامه ژینو قبل از پانزده مارچ 1988 میلادی به امضا برسد شوروی حاضر است خروج نیرو هایش را از تاریخ پانزده اپریل آغاز نماید.([27])
به تاریخ 14 اپریل همان سال پس از شش سال نشست ها و گفتگو ها میان حکومت افغانستان، پاکستان ، شوروی و امریکا موافقتنامۀ ژنیو مبنی بر خروج کامل نیرو های شوروی و ساختار یک نظام ائتلافی در افغانستان به امضأ رسید، چون نماینده یی از نیروی مقاومت مجاهدین در جلسات ژنیو حضور نداشت، بنابر این آنها خود را پابند اجرای این موافقتنامه نمیدانستند به اساس همین توافق آخرین سرباز اتحاد شوروی به نام جنرال گروموف در برج دلو 1368 خورشیدی پس از 9 سال دو ماه تجاوز، خاک افغانستان را ترک نمود.([28]
در برج حوت 1368 هجری شمسی تنظیم های مجاهدین حکومت مؤقتی را به ریاست صبغت الله مجددی در خارج از کشور تشکیل دادند که از سوی کنفرانس اسلامی، عربستان سعودی و سودان به رسمیت شناخته شد. این حکومت بدون کدام آماده گی رزمی به شهر های جلال آباد خوست و قندهار حمله نمودند که پیامد آن جز تلفات زیاد انسانی و ویرانی شهرها چیزی دیگر نبود. جنگ های مذکور حکومت داکتر نجیب را تضعیف نمود، اردو از هم پاشید ولایات یکی پی دیگر به دست قوتهای مجاهدین سقوط کرد، اردو مقاومتی از خودنشان نمیداد تا اینکه به تاریخ 8 ثور 1371 هجری خورشیدی حکومت داکتر نجیب توسط مجاهدین به ویژه قوتهای شورای نظار احمد شاه مسعود به همکاری جنرال مؤمن و جنرال دوستم و جنرال بابه جان سقوط کرد و ادارۀ کابل را مجاهدین به دست گرفت. تا این برهۀ زمانی در هر دو طرف متخاصم (دولت- مجاهدین) در عرصۀ فرهنگ و ادبیات کار های صورت گرفته است.
پس از کودتای هفت ثور انجمن نویسنده گان جمهوری دموکراتیک افغانستان به ریاست اسد الله حبیب در سال 1359 خورشیدی آغاز به کار کرد که هدف اساسی آن را تجمع اهل قلم زیر چتر سیاست رژیم حاکم تشکیل میداد و برای رشد استعداد های جوانان مثمر و زمینه خوبی ایجاد گردیده بود.
در سال 1360 خورشیدی اتحادیۀ نویسنده گان ولایت بلخ  در بخش های: شعر، داستان، نقد ادبی، پژوهش ادبی، ترجمه، روابط فرهنگی  و اجتماعی نویسنده گان و شاعران جوان تأسیس شد که در سال 1366 خورشیدی به انجمن نویسنده گان ولایت بلخ تغییر نام داد.([29])
در زمان حکومت داکتر نجیب الله برای شاعران و نویسنده گان آزادی نسبی داده شد، اتحادیه نویسنده گان به انجمن ادبی افغانستان تغییر نام  داد و برای قلم به دستان غیر حزبی زمینه نشر و بخش آثار و تألیفات شان مساعد گردید.([30])
در این برهۀ زمانی طنز به مثابه نوع ادبی مستقل با ویژه گیهای امروز در ادبیات دری پذیرفته شد. اگر چه طنز در ادبیات کشور ما به ویژه ادبیات عرفانی و صوفیانه پیشینۀ دراز دارد و گاهی ناپسند های اجتماعی ، بی عدالتی، تذویر، وریا را به باد نقد گرفته است. مگر طنز پردازان معاصر سیاستمداران ، خشونت و جنگ افروزی ارزشهای اخلاقی جامعه، استبداد اربابان قدرت، تازیانه آخند و سایر نابه سامانی وکژی ها را در قالب طنز و نیشخند به ارزیابی گرفتند.([31])
 در جریان حوادث سیاسی، فرهنگ و ادبیات نیز مسیر تحول خویش را پیموده، آرایه های جدید ادبی مانند: پارچه های کوتاه ادبی، داستان، شعرنو با پذیرفتن قالب های جدید راهش را در ادبیات کشور باز نمود، در عرصۀ شعر و داستان نوآوری هایی پدید آمد. به پیروی از ادبیات غرب توجه نویسنده گان به نوشتن داستانهای کوتاه معطوف گردید، شاعران به وزن نیمایی و شعر سپید اشعاری می سرودند و به این ترتیب شعر نیمایی در ادبیات کشور معمول و پذیرفته شد.([32])
در دهۀ ششم با تغییر جوسیاسی و تجاوز قشون سرخ تعدادی از شاعران و ادیبان به کشور های همسایه و غرب مهاجر شدند که در اشعار، داستان و نوشته های شان غربت، درد دوری از وطن بازتاب یافته و ادبیات جهاد و مقاومت را بنا نهادند و با سلاح قلم تجاوز قوای بیگانه را نکوهش کرده اند.([33])
پس از سال 1357 خورشیدی که مقاومت مردم برضد حکومات افغانستان و تجاوز شوروی آغاز گردید، قشر فرهنگی و ادب دوست در خارج از وطن انجمن ها و مراکز فرهنگی را ایجاد و به فعالیت های ادبی پرداختند از جمله در ایران و پاکستان محافل ادبی و شب های شعر را بر پا میداشتند. در ایران انجمن اسلامی شاعران مهاجر افغانستان و انجمن شاعران انقلاب اسلامی افغانستان و شورای فرهنگی اسلامی افغانستان به کار های ادبی و فرهنگی مصروف بودند.
در پاکستان اتحادیۀ نویسنده گان آزاد و شورای ثقافتی جهاد افغانستان تأسیس گردید و در اروپا کانون روشنفکران افغانستان به منظور آینده مطمین کشور مبنی بر اصول آزادی بشر دوستی و دموکراسی کار مینمودند.([34])
در عرصۀ سیاسی پس از سقوط داکتر نجیب، صبغت الله مجددی به تاریخ 8 ثور 1371 خورشیدی به حیث ممثل جمهوری اسلامی به کار آغاز نمود. مدت دو ماه حکومت صبغت الله مجددی با آرامش نسبی سپری شد و  شماری زیاد مهاجرین به وطن برگشت، مردم علاقمند کار و زنده گی شدند. کابل از محاصره نجات یافت، مواد ارتزاقی فراوان شد در بازار کالا های مورد نیاز به پیمانه زیاد وارد گردید ارزش پول افغانی بالا رفت. متأسفانه که اردوی مجرب و تشکیلات نظامی از هم پاشید و دولت از طرف گروپهایی تنظیمی اداره میشد.
پس از دو ماه مقام ریاست جمهوری به برهان الدین ربانی تعلق گرفت، و قوتهای تنظیمی که در نقاط مختلف شهر جاگزین شده بودند به خاطر دفاع از منافع تنظیمی، قومی، زبانی، مذهبی و مشارکت شان در قدرت به اشاره و تحریک کشور های همسایه به جان هم افتیدند، کابل میان گروه های مختلف تقسیم شد و جنگ در سرتا سر کابل سایه افگند، شهر از سکنه خالی و به یک ویرانه مبدل گشت، از اثر پرتاب راکت و بمب هزاران شهروند بیگناه کابل به شهادت رسید. کادر های اقتصادی و بانکی از وظایف شان برکنار شد، ارزش پول افغانی نزول بی سابقه نمود، که زمینه را برای سقوط دولت مجاهدین و ورود طالبان مساعد ساخت([35]
تحریک طالبان که به همکاری استخبارات پاکستان شکل گرفته بود، ولایات قندهار، هرات و غزنی را یکی پی دیگر تصرف نمود و به زودی ادارۀ ولایات مشرقی را نیز به دست گرفت و با یک حمله سریع و غافلگیرانه به تاریخ 5 میزان 1375 خورشیدی کابل را تصرف کردند.([36])
حکومت استاد ربانی با نیروهای نظامی احمد شاه مسعود به طرف شمال عقب نشینی نمودند و در شمال به ویژه ولایت پنجشیر سنگر گرفتند و تاسقوط دولت طالبان به مقاومت پرداختند.
ملا محمد عمر رهبر تحریک طالبان به اریکۀ قدرت تکیه نمود و امارت اسلامی را جاگزین جمهوری اسلامی ساخت.
تحریک طالبان مجاهدین را به نام شرو فساد توهین و تحقیر میکردند، در زمان زمامداری طالبان نشرات تلویزیون متوقف گردید قشر اناث از کار و تحصیل محروم و در منازلشان  محصور شدند و بت های تاریخی بامیان را  منهدم کردند.
بزرگترین دست آورد طالبان استقرار امنیت در مناطق تحت کنترول آنها بود که در نتیجۀ تطبیق قوانین شرعی به دست آمده بود. در ارگانهای امنیتی طالبان شکنجه یک امر عادی تلقی میگردید. آنها در جمع آوری سلاح از نزد مردم خیلی جدی عمل مینمودند.
اسامه بن لادن رهبرالقاعده که متحد و تمویل کنندۀ دولت ملا محمد عمر بود و افرادش در کنار تحریک طالبان بر ضد نیروهای مقاومت افغانها میجنگید، طرح انهدام دو بلند منزل مرکز تجارتی ایالات متحده امریکا را ریخت و به تاریخ 11 سپتمبر طرحش را عملی و هر دو بلند منزل را در امریکا  از بین برد. حملۀ مذکور باعث گردید که دولت امریکا به طور جدی برای سقوط دولت طالبان تصمیم اتخاذ نماید و با همکاری نیروهای مقاومت شمال به حکومت طالبان نقطۀ پایان گذارد. 
دولت طالبان توسط نیرو های مقاومت به همکاری قوتهای هوایی امریکا سقوط نمود، استاد ربانی در کابل برگشت و ادارۀ کشور را به دست گرفت.([37])
در برج قوس 1380 خورشیدی برابر به نوامبر 2001 میلادی جلسۀ بن که به اشتراک گروپ های: قبرس، روم، پشاور و جبهۀ متحد دایر شده بود حامد کرزی را به حیث رئیس دولت انتقالی  افغانستان اسلامی انتخاب نمودند([38]) به اساس همین فیصله قدرت به طور مسالمت آمیز از استاد ربانی به حامد کرزی انتقال و قوت های ملل متحد آیسف (I S A F) به منظور کمک و همکاری و مبارزه با القاعده و مخالفین دولت که متشکل از کشور های مختلف جهان میباشد به افغانستان داخل گردیدند. به اساس  موافقت نامه بن لویه جرگه ملی دایر گردید و قانون اساسی کشور تصویب شد. در 19 میزان3 138 برای اولین بار در تاریخ سیاسی اجتماعی کشور رئیس جمهور از طریق آرای مردم انتخاب گردید و در مرحلۀ بعدی نماینده گان ولسی جرگه و شورا های ولایتی از طریق آرای مردم تعیین گردید.([39])
در این مرحله آرامش نسبی سر تاسر افغانستان را فرا گرفت، اما دیری نگذشت که این آرامش از طرف گروپ های جنگی طالبان در جنوب کشور برهم خورد و جنگ های چریکی آغاز شد.
 در ایندوره به تشکیل پولیس ملی توجه صورت گرفت آزادی بیان تقویت گردید. رسانه های چاپی، صوتی و تصویری به پیمانه وسیع به نشرات آغاز نمود، سرکها و جاده های ترانزیتی میان مرکز و ولایات اسفالت شد مکاتب و کلینک ها در ولایات کشور اعمار گردید به زمینه کار و تحصیل برای خانمها مساعد  گردید و کشور از لحاظ اقتصادی متکی به اقتصاد بازار (بازار آزاد) گردید ملیارد ها دالر کمک های خارجی به کشور سرازیر شد، اما نسبت فساد اداری قسمت زیادی از این کمکها غارت و حیف و میل گردید.
در سال 1388 خورشیدی برای بار دوم انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت و حامد کرزی برندۀ رقابت های انتخاباتی اعلان گردید که تا امروز در پست ریاست جمهوری ایفای وظیفه مینماید.
با این مرور مختصر تاریخی قرن اخیر درمیابیم که کشور به فراز فرود های زیاد سیاسی آمیخته با جنگ های فکری و ایدیولوژیکی مواجه بوده است.
در این جریانات فرهنگ و ادب، عرفان و تصوف نیز دستخوش تحولات گردیده و مطابق به شرایط موجود گاهی بطی و آسیب پذیر، و گاهی تندو سریع راهش را پیموده است.
در زمان حکومت شاهی خانقاه ها در کنار دیگر مکاتب فکری طور عادی و نورمال  و آرام فعالیت مینمودند و انجمن های ادبی و حلقات عرفانی شکل  میگرفت. در عرصۀ عرفان نظری نسبت به سایر حلقات دایره بیدلشناسی گسترده تر بود. زیرا عرفا و عرفانگرایان شهیر و چیز فهم به این حلقه پیوستند و با تحلیل و گره گشایی اشعار بیدل آیینه های دل خویش را صیقل مینمودند.
پس از کودتای هفت ثور شماری از مشایخ خانقاه ها زندانی شدند و یا به شهادت رسیدند و تعدادی راه دیار هجرت را در پیش گرفتند و به صفوف جهاد پیوستند. برخی دیگر توکل به خدا(ج) نموده در خانقاه ها باقیماندند، که در اواخر حکومت ببرک کارمل  به طور محدود زمینه برای فعالیت ایشان مساعد گردید آهسته آهسته به صورت علنی به منظور آگاهی معنوی و آزاده گی میان مردم کار میکردند. این تحرکات در زمان حکومت داکتر نجیب الله گسترده تر گردید.
با ورود مجاهدین و جنگ های داخلی در شهر کابل  خانقاه ها و فعالیت های عرفانی و تصوفی اگرچه مرجع خوب روانی برای تسکین درد های مردم بود تا اندازۀ فروکش نمود. در جریان حکومت طالبان این روند بطی عمل میکرد و شماری از خانقاه ها به دلیل تخلف و عدول از احکام شریعت مسدود گردید و از فعالیت باز ماند.
با استقرار نظام دموکراسی حامد کرزی، عرفان و تصوف بار دیگر رونقش را باز یافت . در مطابع خصوصی زمینۀ طبع و نشر آثار عرفانی مساعدگردید. آثار ارزشمند و تألیفات عرفانی پربهایی از مشایخ اقبال چاپ یافت و عرفان نظری را بارورتر ساخت.
همچنان وزارت اطلاعات و فرهنگ طی محافل و سیمینار های علمی از عرفا و مشایخ مشهور تجلیل نمودکه میتوان از سیمینار علمی طریقه چشتیه، مولانا یعقوب چرخی، شیخ سعد الدین انصاری و علی هجویری نامبرد که اینهمه بیانگر توجۀ دولت به عرفان و فرهنگ این خطۀ تاریخی میباشد. امید در آینده نیز شاهد همچو سیمینار های علمی باشیم تا از این طریق با عرفا و دانشمندان این سرزمین آشنایی بیشتر حاصل گردد.


- میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد سوم، چاپ پشاور: 1381 ش، ص ص 633 تا 645.[1]
-میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، انتشارات جمهوری، جلد دوم، چاپ سوم، پشاور: 1366ش، ص ص 172- 159.[2]
- افغانستان در پنج قرن اخیر، چلد سوم، ص 673.[3]
- افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد سوم، ص 679.[4]
-محقق عبدالصابر جنبش، افغانستان در دوران صدارت سردار محمد داوود خان مرکز نشرات سعیدی، کابل: 1383ش، ص ص 43- 42.[5]
- افغانستان در دوران صدارت سردار محمد داوود خان، ص 111.[6]
- افغانستان در دوران صدارت سردار محمد داوود خان، ص 146.[7]
- همانجا، ص 72.[8]
- افغانستان در مسیر تاریخ، جلد دوم، چاپ سوم، ص ص 236- 262.[9]
- معاون محقق محمد فاضل شریفی، روند شعر نو دری در افغانستان، کابل: 1385ش، ص 25.[10]
- صفا اخوان، تاریخ شفاهی افغانستان، مرکز اسناد و تاریخ دیپلوماسی تهران: 1380 خورشیدی، ص ص 89- 87.[11]
- افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد سوم، ص 747.[12]
- افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد  سوم، ص 757. [13]
-افغانستان در دوران صدارت سردار محمد داوود خان، ص 56.[14]
- افغانستان در پنج قرن اخیر، ص ص 762- 577.[15]
- افغانستان در پنج قرن اخیر ص ص 772- 770.[16]
- دوکتور اسدالله شعور، بیدلگرایی، چاپ اول، انتشارات امیری، کابل: 1387 خورشیدی، ص ص 30- 27. [17]
- همانجا، ص 34.[18]
- بیدلگرایی، ص 37.[19]
- دانشنامه ادبیات فارسی، جلد سوم، ص ص 129- 127.[20]
- دگر جنرال محمد نذیر کبیر سراج، سدۀ بیست در افغانستان، چاپ دوم پشاور: 1384 خورشیدی، ص ص 112- 102.[21]
- سدۀ بیست در افغانستان، ص 121.[22]
- همانجا ، ص 122. [23]
- افغانستان در سده بیست ص ص 141- 153.[24]
- افغانستان در سده بیست، ص 166.[25]
- همانجا، ص 179.[26]
- سده بیست در افغانستان، ص 205. [27]
- سدۀ بیست در افغانستان، ص 211.[28]
- دانشنامه ادب فارسی، جلد سوم، ص 130.[29]
- دانشنامه ادب فارسی، جلد سوم، ص 127.[30]
- احسان سلام، در دل قلم، گزینۀ طنز، کابل: 1381 ش. ص 2. [31]
- پوهاند دکتور عبدالقیوم قویم، ادبیات معاصر دری، چاپ مطبعۀ فجر، کابل: 1385ش، صفحع نخست مقدمه.[32]
- همانجا، ص دوم. [33]
- دانشنامۀ ادب فارسی، جلد سوم، ص ص 133- 131. [34]
-سید مسعود، پس پرده کسی هست، انشارات مطبعه صناعتی احمد، کابل: 1382ش، ص ص 23- 18.[35]
- پشت پرده کسی هست، ص 73.[36]
- وحید مژده، افغانستان و پنج سال سلطۀ طالبان، پشاور: 1381 ش، ص ص 25- 140.[37]
- ریاست تحقیقات وزارت اطلاعات و فرهنگ، سالنامه افغانستان، دور دوم، شماره دوم، کابل: 1381 خورشیدی، ص 78. [38]
- محمد هاشم قیام، پارلمان و اشتراک مردم در حکومت، کابل: 1384ش. ص ص 7-6.[39]

No comments:

Post a Comment