Friday, February 3, 2012

فقر: فقر به فتح فا در لغت درويشي، ناداري تهيدستي و تنگدستي را گويد . در اصطلاح تصوف راه و روشی را گویند كه سالك همه نعمات دنيا را ناديده گرفته و به خاطركسب رضأ خدا از همه خواست هاي نفساني گذشته و در هر دوجهان او را گزيده اند در همه حال شكر گزار هستند تا بدنيوسيله به مقصود نهايي كه وصال معشوق است دستياب شوند .


فقر:
فقر به فتح فا در لغت درويشي، ناداري تهيدستي و تنگدستي را گويد .
در اصطلاح تصوف راه و روشی را گویند كه سالك همه نعمات دنيا را ناديده گرفته و به خاطركسب رضأ خدا از همه خواست هاي نفساني گذشته و در هر دوجهان او را گزيده اند در همه حال شكر گزار هستند تا بدنيوسيله به مقصود نهايي كه وصال معشوق است دستياب شوند .
در الهامات قادريه آمده است كه فقيربه سه نوع است:
1- فقر دنيوي: كه سبب آن نداشتن وسايل مادي ميباشد .
2- فقر اخروي: عبادت راستین است از دل براي كسب رضاي خدا و اجراي امر خداوند جل وجلاله بدون در نظر داشت اجرو ثواب ، فقط خاص از براي خدا غرض شكر گزاری  ارزانی نعمات خداوند كه برای بنده عنایت كرده است.
3- فقر معنوي : از خود وهستي و خواست هاي خود گذشتن وبه وجود حقيقي پيوستن است كه اين مقام در نزد متصوفين (فنافي الله) نام دارد. در فقر معنوي كشف، كرامات و امثال خوارق ديده ميشود كه اين همه از ايجابات مقام فنافي الله است.([1])
در كتاب فوق مذكور است: هدف از فقيران اشخاصي نيست كه از مال دنيا چيزي نداشته باشند، البته مقصد از فقيرهمانا فقراي حقيقي است كه غير حق از هر چيز ديگر فاني گرديده اند.
نويسنده از قول حضرت غوث الاعظم دستگير مينگارد، كه به اصحاب وپيروان خود هدايت داده است که اگر وصلت خداي عز وجل را ميخواهيد فقر را اختيار كنيدوبعد از فقر، فقر الفقر را نيز طي كنيد چون فقر تمام شد آنوقت خدا(ج) را دريابيد. درجاي دگر ميفرمايد كه : به اخذ دعاي فقرا بكوشيد وتوجه ايشان را به خود جلب نمائيد زيرا ايشان محبوبان الله(ج) ميباشند وخداوند محبوب ايشان است.
در اينجا مراد فقراي معنوي ميباشد نه فقراي ظاهري كه از ماديات چيزي ندارند. حضرت رسالت پناه محمد مصطفي(ص) فرموده است: «الفقر فخري» فقر فخري من است البته مقصد همان فقر معنوي است كه از اين دنياي دون به جز قايق فقر دگركشتي نجات نيست.
حضرت شيخ عبدالقادر(رح) راجع به فقر چنين ارشاد فرموده اند: «دنيا چون دريايي ژرف است واز اين درياي مخوف جز به صفينۀ فقر ديگرراه عبور نيست وهمه وسايل ديگر سبب هلاكت گردد. بدون هراس اگر گذشتن خواهي به مركب فاقه سوار بشو زيرا در قطع اين منزل غير از اين مركب چارۀ نيست.»([2])
ابوالعباس مهرين به نقل از اللمع في التصوف در مورد فقر نگاشته كه فقر به سه نوع است:
1- فقر كسيكه مال ندارد ولي در جستجوي آن هم نمي باشد .
2- فقر كسيكه مال ندارد ولي هر چه به اوداده شود رد نميكند .
3- فقر كسيكه مال ندارد ودر موقع احتياج شديد از دوستان كمك واستمداد مي طلبد وسوال ميكند.([3])
در اينجا مقصود ما همان فقر اولي ميباشد كه بر همه خواسته هاي دنيايي پشت نموده و هرگز در فكر به دست آوردن متاع دنیا نيست اما تعدادي از فقرا هستند كه غرض كسب رضاي خدا(ج)فقر را برگزيده به هيچ وجه سوال نميكنند. وغير خدا از كسي امداد نه ميطلبند وهر گاهيكه با ايشان كمك صورت بگيرد، رد نميكنند و معتقد اند كه بدون سوال كردن امداد نمودن كرم است. بنابر این اصل کرم را می پذیرند و  رد نمیکنند، در غير آن صابر هستند و به خاطر وصال محبوب در خانقاه ها مصروف خدمت ميباشند؛ حافظ در اين باره سروده است:
     روزگاري شد كه در ميخانه خدمت ميكنـم   
                                   در لـبـاس فـقـر كـار اهـل دولـت مـيـكـنـم
     تا كه اندردام وصل آرم تـذروي خوش خرام
                                    در كـمـيـنم انـتظـار وقـت وفرصت ميكنم
     واعـظ مـا بـوي حق نشنيد بشنو كاين سخن
                                   در حضورش نيز ميـگويم نـه غيبت مـيكـنم
فقر سومي متشكل از كساني است كه فقر شان اختياري نبوده از روي ناچاريست كه ميتوان در مورد شان اصطلاح نادار، غريب وگدا را به كار برد، اين بخش با وجود كوشش زياد چيزي از ماديات دنيا به دست نياورده اند، در حاليكه آرزوي به دست آوردن نعمات دنيا را دارند. در صورتيكه فشار تنگدستي و ناچاري بالاي شان سايه افگند از دوستان و آقارب استمداد ميجويند هرگاه كمك و امداد از دست دوستان و آقارب بر نیايد سوال ميكنند و از اين طريق نفقۀ خویش را  به دست ميآورند .واژه فقر در ادبيات دري باز تاب يافته که طور نمونه چند بيت از اين اطصلاح انتخاب و ارايه گرديده است:
سـلـطنـتم اگـر رسـد بـر در كــس نـمـیروم
سليي فقر ميـخـورم منـت شـاه نـمـيـكـشـم
                                                        ( سروردهقان)
خـاكـسـاري فـقـيـران فـرسلـطـانـي بــــود
هر قدم در اين زمين تاج كيان گم كرده ام
*  * *
طـالب فـقري بيـا و پـند دهـقان راپذير
دستگير ديگران شو تا شوندت دستگير


[1] - اثر سید مختار نابی الهامات قادریه ، 1356هـ.
[2] - الهامات قادریه، طبع نه شده، 1356هـ.
[3] -  زهد و تصوف تهران: کانون معرفت 1333 هـ، ص 20. 

No comments:

Post a Comment