شراب ، می، میکده و میخانه : شراب در لغت
آشامیدن، نوشیدن و در فارسی به مفهوم باده، آب انگور تخمیر شده و خمر نیز به کار
میرود. در نزد صوفیان افراط محبت یا کمال عشق را گویند([1]) که فنایی آن را در بیتی چنین
به کار برده است:([2])
بیا ساقی
بده جامی شراب شوق شور انگیز که واعظ
حال ما بیند سر منبر کند بازی([3])
* * *
همچنان در بیتی
از غزل حیدری وجودی، شراب اینگونه بازتاب یافته است:
مستی نور
شراب چشم جانانم بس است چشم دارم احتیاج
آب انگورم مکن([4])
می نیز به معنای باده، شراب انگور و نوشابه
الکولی است ([5])
و در اصطلاح عرفانی می ذوق که از اثر یاد خداوند(ج) در دل صوفی پیدا
میشود و او را خوشوقت میسازد. گاهی به معنای عشق و محبت هم به کار رفته است. ابیات
زیر نمونه هایی از بازتاب «می» در سروده های عرفای مورد بحث میباشد:
یادگاری هست
این جام می از کوثر مرا دست زاهد بشکند
کوبشکند ساغر مرا([6])
***
اگر مرا به
جهـــــان فرصت سخن باشد می و حکایت می در
زبان من بـــــاشد([7])
*
* *
میگسار عشق
تو تشنه لب چرا باشد زان می طهور ایت قطـــرۀ
به صهبا کن([8])
میخانه و میکده جای میخواران و باده فروشان
است([9]) اما به تعبیر عرفا هدف از
میکده و میخانه عارف کامل است که ذوق و شوق و عشق بسیار نسبت به حق دارند.([10]) همچنان میکده باطن پیران
کامل و قرارگاه (خانقاه) مرشدان را نیز گویند.([11])
چند بیت از
سروده های عرفای معاصر مورد نظر را به گونه نمونه راجع به میکده و میخانه، به
نظاره میگیریم:
شوق و
بدمستیم از مسجد و میخانه کشید مصحف
و جام به کف تا سر بازار شدم([12])
*
* *
مــا رند خــــرابات
حقیقت نه مجازیم پیمانه کــش میـــــــکدۀ
نــاز و نیازیم([13])
*
* *
یــــاران
به در میکده در میزنم امشب جامی به
سرجــــــام دگر میزنم امشب([14])
* * *
میخانۀ می
پرستان عیش کمک ندارد سامان گــــلزمینش بــــاغ فلک ندارد([15])
واژه هاییکه بار معنایی اصطلاحات عرفانی را به
دوش میکشند زیاد است و ایجاب پژوهش جداگانه و گسترده را مینماید. در این محبث صرف
شماری از اصطلاحات عرفانی را که عارفان مورد نظردر سروده های خویش
به کاربرده اند ، به گونۀ «مشت
نمونه خروار» بر گزیده و به نمایش آورده شد.
No comments:
Post a Comment