Friday, February 3, 2012

شراب ، می، میکده و میخانه : شراب در لغت آشامیدن، نوشیدن و در فارسی به مفهوم باده، آب انگور تخمیر شده و خمر نیز به کار میرود. در نزد صوفیان افراط محبت یا کمال عشق را گویند([1]) که فنایی آن را در بیتی چنین به کار برده است:([2])


شراب ، می، میکده و میخانه : شراب در لغت آشامیدن، نوشیدن و در فارسی به مفهوم باده، آب انگور تخمیر شده و خمر نیز به کار میرود. در نزد صوفیان افراط محبت یا کمال عشق را گویند([1]) که فنایی آن را در بیتی چنین به کار برده است:([2])
بیا ساقی بده جامی شراب شوق شور انگیز        که واعظ حال ما بیند سر منبر کند بازی([3])
                                      * * *
همچنان در بیتی از غزل حیدری وجودی، شراب اینگونه بازتاب یافته است:
مستی نور شراب چشم جانانم بس است    چشم دارم احتیاج آب انگورم مکن([4])
می نیز به معنای باده، شراب انگور و نوشابه الکولی است ([5]) و در اصطلاح عرفانی می ذوق که از اثر یاد خداوند(ج) در دل صوفی پیدا میشود و او را خوشوقت میسازد. گاهی به معنای عشق و محبت هم به کار رفته است. ابیات زیر نمونه هایی از بازتاب «می» در سروده های عرفای مورد بحث میباشد:
یادگاری هست این جام می از کوثر مرا دست زاهد بشکند کوبشکند ساغر مرا([6])
                                                           ***
اگر مرا به جهـــــان فرصت سخن باشد می و حکایت می در زبان من بـــــاشد([7])
                 * * *
میگسار عشق تو تشنه لب چرا باشد     زان می طهور ایت قطـــرۀ به صهبا کن([8])
میخانه و میکده جای میخواران و باده فروشان است([9]) اما به تعبیر عرفا هدف از میکده و میخانه عارف کامل است که ذوق و شوق و عشق بسیار نسبت به حق دارند.([10]) همچنان میکده باطن پیران کامل و قرارگاه (خانقاه) مرشدان را نیز گویند.([11])
چند بیت از سروده های عرفای معاصر مورد نظر را به گونه نمونه راجع به میکده و میخانه، به نظاره میگیریم:
شوق و بدمستیم از مسجد و میخانه کشید         مصحف و جام به کف تا سر بازار شدم([12])
                      * * *
مــا رند خــــرابات حقیقت نه مجازیم         پیمانه کــش میـــــــکدۀ نــاز و نیازیم([13])
                      * * *
یــــاران به در میکده در میزنم امشب         جامی به سرجــــــام دگر میزنم امشب([14])
                                       * * *
میخانۀ می پرستان عیش کمک ندارد     سامان گــــلزمینش بــــاغ فلک ندارد([15])
واژه هاییکه بار معنایی اصطلاحات عرفانی را به دوش میکشند زیاد است و ایجاب پژوهش جداگانه و گسترده را مینماید. در این محبث صرف شماری از اصطلاحات عرفانی را که عارفان مورد نظردر سروده های  خویش  به کاربرده اند ، به گونۀ «مشت  نمونه خروار» بر گزیده و به نمایش آورده شد.


[1] - فرهنگ فارسی، عمید، ص 791.
[2] - فرهنگ نوربخش، جلد اول، ص 112.
[3] - رمز حقیقت، ص 55.
[4] - سالی در مدار نور، ص 108.
[5] - فرهنگ فارسی عمید، ص 1139.
[6] - مزرعۀ دهقان، ص 14.
[7] - مرزعۀ دهقان، ص 35.
[8] -ریاض العرفان، ص 285.
[9] - فرهنگ عمید، ص 1142.
[10] - فرهنگ عرفانی هیله من، ص 242.
[11] - فرهنگ نور بخش، جلد اول، ص 159.
[12] - سروده های جاویدان، ص 45.
[13] - همانجا، ص 43.
[14] - مزرعۀ دهقان، ص 16.
[15] - دیوان استاد بیتاب، ص 

No comments:

Post a Comment