Thursday, February 9, 2012

مولانا خیر محمد نقشبندی : مولانا خیر محمد متخلص به نقشبندی ، مشهور به ملا ملنگ (*) پسر ملا فیض محمد، پسر احمد پسر استاد محمد الله کلال بود. اسم مادرش بی بی خاور، دختر میر محمود، نوادۀ استاد محمد الله کلال میباشد. سلسلۀ خانواده گی موصوف در چند مرتبه به ابوالحسن خواجه احمد بن حسن میمندی وزیر دربار سلطان محمود غزنوی میرسد.


- مولانا خیر محمد نقشبندی :
مولانا خیر محمد متخلص به نقشبندی ، مشهور به ملا ملنگ (*) پسر ملا فیض محمد، پسر احمد پسر استاد محمد الله کلال بود. اسم مادرش بی بی خاور، دختر میر محمود، نوادۀ استاد محمد الله کلال میباشد.
سلسلۀ خانواده گی موصوف در چند مرتبه به ابوالحسن خواجه احمد بن حسن میمندی وزیر دربار سلطان محمود غزنوی میرسد.
مولانا خیر محمد نقشبندی در سال 1296 خورشیدی برابر به 1337 قمری در قلعۀ یعقوب (قلعۀ آشور ناظر) شهر کهنه غزنی که در جنوب شهر فعلی قریب میدان هوایی موقعیت دارد به دنیا آمد و تـا سن ده ساله گی با خانواده اش در همان قریه زنده گی میکرد.  و بعداً از قریه مذکور به شهر کهنه در جوار مسجد باباجی صاحب نقل مکان نمودند. او آموزش نخست را تا سن شانزده ساله گی در نزد پدر فرا گرفت. ([1])
مولانا خیر محمد مدت چند نزد ملا فقیر احمد([2]) که یکی از بزرگان طریقه قادریه بود. به آموزش علوم پرداخت و پس از آن پیش ملا عزیز الله([3]) که از زمرۀ مریدان میا گل جان صاحب تگابی بود، علوم ظاهری را کسب کرد . آنگاه مشتاق فراگیری علم طریقت در این راه شد، شیخ کامل ومکملی را جستجو میکرد. خودش در این رابطه شرح مفصلی ارایه داشته که فشرده و  مختصر آن چنین است : هر بامداد در نزد پدر درس علم ظاهر میخواندم و از طرف روز به دکان رفته کفش دوزی و پیزار دوزی میکردم. در آنجا شیخی از طریقۀ نقشبندیه به نام خلیفه عبدالملک و یا ملک محمد ولد راز محمد می آمد و  کتابهای تصوفی مانند: یوسف زلیخا، گلشن راز و امثال آن را دقیق تشریح و معنا میکرد، سخنانش مطابق اوامر خدا(ج) و پیامبر(ص) و متفق به اولیای کرام بود، میخواستم به او بیعت نمایم. در این فکر بودم، که از قضا به تاریخ  1330 شمسی داعی اجل را لبیک گفت. پس از آن جناب شیخ مولانا عبدالحمید که در آثارش مصفای غزنوی تخلص میکرد بر سجادۀ خلافت و شیخی نشست و من خیر محمد بن ملا فیض محمد بن استاد محمد الله کلال در سنۀ 1321 شمسی شب در منزل مبارک شان رفتم و دست ارادت و بیعت دادم، که از نظر کیمیا صفتش وجودم را چون آیینه بی زنگار دیدم، از قضا او هم به تاریخ 1323 شمسی به عمر 63 ساله گی در گذشت که در غزنی میان دو منار باستانی دفن است، بعد از آن حضرت شیخ شیر محمد معروف  به خلیفه صاحب شیر گل جانشین مرشد متوفا گردید و در نزدش رفته بیعت نمودم و از اثر توجه مبارکش خس و خاشاک ما ومنی از وجودم رخت بست و ضمیر باطنم راست شد. در سال 1377 قمری وی نیز ندای «ارجعی الی ربک» را لبیک گفت و شربت «کل نفس ذایقة الموت» را چشید، تربتش به طرف شرق منار یادگار اول غزنی در جنوب مقبرۀ سلطان سبکتگین قرار دارد.([4])
از شیخ مرحوم چهار کس اجازه خلافت و ارشاد داشت. نخست صوفی عبدالسلام غزنوی بود که در قلعۀ ناظر کابل به ارشاد پرداخت و من از دریای وجود پرفیض آن مستفید گردیدم. موصوف در سال 1366 خورشیدی در منزل شخصی خود وفات و در شهدای صالحین جوار مرقد تیمم صاحب انصاری دفن و تربتش به نام خلیفه صاحب فاضل بیگ معروف است.([5])
پس از سه خلیفۀ فوق الذکر، مولانا خیر محمد متخلص به نقشبندی غزنوی بر مسند خلافت نشست، مریدان زیادی از اکناف کشور به دورش حلقه زدند و از وجود پر فیضش مستفید گردیدند. وی سلسله طریقتی بنوریه نقشبندیه([6])  را به مریدان تعلیم و آموزش میداد.
بنوریه شاخه یی از طریقه نقشبندیه است که توسط سید آدم بنوری([7]) ایجاد شد و عبدالله صاحب ملقب به حاجی بهادر کوت از شمار خلفای نامدار آن میباشد.
اینطریقه در خانقاه انچی باغبانان مربوط خلیفه صاحب عبدالستار نیز ارشاد میگردد. به قول خلیفه صاحب نور الربی ملقب به شیر آقا جان پسر عبدالستار جان، شاخۀ بنوریه نقشبندیه دارای هفت لطیفه است که بدون قدم کار میشود.([8])
از قضا مولانا صاحب خیر محمد متخلص به نقشبندی در سال 1385 به سن 89 ساله گی داعی اجل را لبیک گفت و چشم از جهان پوشید که در ولایت غزنی مدفون است.([9]) عبدالغفور سنگین عشرتی در وصف و رسای مرشد خیر محمد نقشبندی سروده هایی دارد که به طور نمونه دوپارچه شعر آن انتخاب گردیده است:
       در وصف جناب مرشد، خلیفه صاحب
        خیر محمد نقشبندی و ذکر نام آثارش
ای راز دار صـــادق ای واقف حــــقایـــق      هســتی تـــو «نقشبندی» بــگزیدۀ خـــلایــق
نـــام تـــو خــیر مــحمد تو عــالم امـــروز     مــشهور بــر ملنگی شـــوریده و جگر سـوز
کلــک بشارت تــو بر لــوح دل کـــشیده        حــرف الــف و لا زان نــور احــد دمــیـده
از فیض رحمت تو کارم همه به کام است      زان بــادۀ محــبت در شـیشه ام مـــدام است
تو عــاشق خــدایی هــم نــور مـصطفـایی       دل مـــرده از تو زنده از بسکه خــوش لقایی
ای ســـالــکان ببینید ایــن لالۀ شـــگفــته       سـر حــقیقــت حــق از گـــوش دل شــنفته
دارالــخلافتش بین رخـشنده تر ز خورشید         اینجا مقام عشق است نه تخت و تاج جمشید
ایــنجا مقام قرب است قرب خــدای قــاهر       اینـجا مــقام صبر است صبر ایــوب صــابــر
اینجا مــقام درد است دردی کـــز و دمیده      نوری چونور خورشید  کان هم نفس چشیده
بین مسند خــلافت بین بهــا الدین امــروز      بنــگر بــلاگــردان بـین پـــارۀ جــگــر دوز
بنگر ز او تصانیف هر دفترش چو بوستان     درج عقیق و مرجـان همرنگ و بوی ریحان
(رمز حقیقت عشق) گـل گفتی با صــنوبر     هریک (لطایفش) بین سوده به مشک و عنبر
مرموزات یوسف هم خمسه های موزون      هــم قصۀ ابــوبکر بین مـــکتوبات مـــکنون
دیـوان چهار رساله هم نقطه های رازش      جمعاً به بیست دفتر ترکیب سوز و سازش([10])
                      در رثای مرشد خیر محمد نقشبندی
سحر گهی سخن از پرده بی حجاب افتاد
                    غم فراق عزیزی به دل خراب افتاد
غمی که غلغله در پیرو شیخ و شاب افتاد
                    غمی که سر به سر این غصه بی حساب افتاد
      غمی که دیده و دل هردو لا جواب افتاد
قضا به تیغ اجل قلب دوستان بشـــکست
                   فقیه و عالم و دانای این زمان بشکست
نه شد که درد و غمش را به نقد جان بشکست
                   قدی خمید که او ظلمت جهان بشکست
               امید ازنگه ای دوستان به خواب افتاد
یقین که خیر محمد به جسم جانش بود
                   یقین که شرح نبی در سر زبانش بود
یقین که مهر و محبت در آستانش بود
                  چه شوری در لب خاموش نکته دانش بود
                             چه غمزه یست خدایا که در شهاب افتاد
قلندری که به عرف ادب ملنگش گفت
               ملاو عالم و دانای نکته سنجش گفت
چراغ معرفت و خوب و شوخ و شنگش گفت
سزد که پیر خرد شاه نقشبدش گفت
                        الاکه رفت و از این حجره در حجاب افتاد
مولدش به تو گویم که تو این شرح بر خوانی
               هزار و سه صد هجری که چهار از آن بستانی
گشود دیده به دنیا عزیز و یوسف ثانی
              تمام عمر شریفش یک کم نود تو بخوانی
                            چنین محاسبه گردید و در کتاب افتاد([11])
آثار مولانا خیر محمد نقشبندی :
1- سر انسان: در این کتاب قصۀ گل و صنوبر را به نظم کشیده و اسرار باطنی را ظاهر نموده است.
2- شمس الوحدت: شامل حمد و نعمت و اشعار عرفانی است که4584 بیت را احتوا میکند.
3- مخمسات : مشتمل بر 138 مخمس، سه ترکیب بند و ترجیع بند میباشد.
4- نقطۀ راز دل: راجع به اسرار و رموز تصوف بوده در قالب مثنوی سروده شده و در سال 1383 هجری قمری به اتمام رسیده است.
5- دیوان نور الوحدت: اثریست منظوم دارای 524 عنوان شعر که در 4116 بیت سروده شده است.
6- منظومه جلوۀ کامل عشق فی نردبان العشاق: کتابیست منظوم ومنثور که شامل شرح حال مکمل نویسنده میباشد.
7- مثنوی شهر الهامات: در برگیرندۀ الهامات شیخ عبدالقادر گیلانی میباشد.
8- مکتوبات: شامل نامه های ارسالی برای دوستان، مریدان در مورد سلوک رمزهای عرفانی میباشد.
9- پرتو نور عشق: شامل مدایح، قصاید و مرثیه ها است.
10- نغمه عشق در نوای عشاق: منظومۀ از نغمات عشق است.
11- خیرالکرامات فی کشف اصل المقامات.
12- نوای عشق : در قالب مثنوی سروده شده دربرگیرندۀ رموز و حکایات عشاق است.
13- چهار رسالۀ لطایف الاذکارفی کوایف الااسرار.
14- روضة المحبین فی بیعت الکاملین.
15- رسالۀ ریاض المحبین فی جنان العاشقین
16- رسالۀ دوایرات الافکار فی مراقبات الابرار.
17- رسالۀ فضل حق نامه: در باب رموز سلوک نگاشته شده است.
18- قصۀ ابوبکر انباری: راجع به حکایت عاشق و معشوق و اسرار شان.
19- مرموزات یوسف: حاوی نکات ارزندۀ تصوفی میباشد.
20- دیوان عین الوحدت.
21- سلسلة العارفین: که در آن سلسلۀ طریقه بنوریۀ نقشبندیه به معرفی گرفته شده است.
لازم به یاد کرد اینکه شماری از مریدان خلیفه صاحب خیر محمد نقشبند، نویسنده، شاعر و صاحب آثار میباشد. از جمله یکی حاجی عبدالغفور سنگین عشرتی فرزند عبدالحکیم عشرتی نوادۀ غلام محمد عشرتی میباشد.
عشرتی مدتی چند در دفتر مجله عرفان اجرای وظیفه مینمود و فعلاً در شعبه نظارت تعلیمی تدریسات ثانوی وزارت معارف به حیث عضو مسلکی ایفای وظیفه مینماید. تا حال دو اثرش به نام «بازار زمان» و «رهروان طریقت« اقبال چاپ یافته است.
رهروان حقیقت در 176 صفحه در سال 1386 خورشیدی چاپ شده ، که شامل حکایات عرفای معروف، صوفیان شهیر و مرشدان طریقت میباشد در قسمت آخر کتاب مزارات عرفای غزنه به گونۀ مختصر معرفی گردیده است . برای حسن اختتام چند بیت از کتاب رهروان طریقت را که در وصف جنید(رح) سروده شده است به گونۀ نمونه به نظاره میگیریم:
             جنید(رح)
صــــــادق راه مــعــانی نــاقـــد نقــد مـــبیــن   واعظ مشهور عـالم آن شهی عــالی نگین
کــامــل جــمله علـــوم و با کــرامت در طـریق    در اشارات عالی و هم در بیانات بس ذلیق
هـــر کــلامش حــجت رونشتر از مـــاه مـــنیر  فعل و قول اندر مهـم آمیخته بس دلـــپذیر
روز پــرسید ند «زســری» حـــالت مــیرو مریـد هیچ طالب برتر از استاد خود آمــد پدیـــد
گفت باشد! حجت و برهان همین دم حاضراست   آن جنید را مرتب از من به کثرت ظــاهـر است
              «رهروان


*- در صفحه 65 مقدمه جلوۀ کامل عشق اسم و تخلص خود را در کلام منظوم چنین معرفی نموده است.
خیر محمد نام من کرده ملنگ     کینه ام مادر پدر ای نیک رنگ
شهرتم ملاملنگ با خاص  و عام    آمده مفتون تخلص بیدرنگ
نقشبندی تخلص مرشدم            شه سلامم کرده ارشادم مجنگ
[1] - مولانا خلیفه صاحب خیر محمد نقشبندی غزنوی، جلوۀ کامل عشق فی نردبان العشاق. افغانستان: 1369 خورشیدی، از صفحه یک تا چهار مقدمه.
[2] - ملا فقیر احمد مرید جناب اسماعیل آخندزاده معروف به اخندزاده گندهیری بود و در طریقه قادریه از نزد نقیب صاحب سید حسن قادری اجازۀ خلافت و ارشاد داشت.
در ظاهر علم شریعت و در باطن علم طریقت را تعلیم میداد و به تاریخ 14 دلو 1324 خورشیدی وفات و در جنوب شرق زیارت حکیم سنایی نزدیک راه عام در ولایت غزنی مدفون است.
[3]- حاجی ملا عزیز الله بن حاجی رحمت الله بن استاد محمد الله  پسر خاله بی بی خاورد (مادر خیر محمد نقشبندی) بود، تصنیفاتی از خود به جا گذاشته است، موصوف قریحۀ شعری داشت در سروده هایش میر فقیر تخلص میکرد، وی اشعار محمود نامه را از ردیف الف تا حرف یا تخمیس کرده و به علم قرائت، تجوید و خطاطی استاد بود به حرفه های صحافی، سنگتراشی، نجاری، معماری دسترسی داشت. در طریقت پیر و طریقه قادریه و مرید میاه گل آخندزاده صاحب تگابی پسر شیخ حمید الله تگابی بود واز نزدش اجازه خلافت داشت، اما مرید نگرفت و به تدریس علوم ظاهری مشغول شد در سال 1374 ش. وفات و در جلو دروازۀ مزار حکیم سنایی غزنوی دفن گردیده است.
 نمونه کلام :
بادی از نظر به سوی من چون تراب کن   با نار عشق خویش دلم را کباب کن
از لطف صد سوال مرا یک جواب کن صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن                 
                                                                                        (ص 12جلوۀ کامل عشق)       
- جلوه های کامل عشق فی نردبان العشاق، ص 26 مقدمه.[4]
- عبدالغفور سنگین، عشرتی، رهروان طریقت، انتشارات پرویز، کابل 1386 ش، ص 166.[5]
- جلوه های کامل عشق فی نردبان العشاق، ص 55  مقدمه.[6]
[7]- سید آدم بنوری از جمله خلفای مشهور شیخ احمد مجدد سهر ندی (سرهندی) است. که در راه سیروسلوک به درجا ت عالی رسید وی در استقامت به شریعت و طریقت معروف بود. در خانقاهش روزانه بیش از هزار کس جمع میشد. از طرف پدر سید حسینی محل سکونت مذکور قصیۀ بنور میباشد.
در  رکابش مریدان زیاد جمع شدند که سبب تشویش شاه جهان گردید. بنابر همین دلیل مصلحت دید که عازم زیارت بیت الله شود نامبرده پس از ادای زیارت در مدینه منوره وفات کرد.(خزینه الاصفیا جلد اول، ص 630)
[8] - خانقاه های امروز کابل، ص 109.
[9] - حاجی عبدالغفور سنگین عشرتی، رهروان حقیقت، مطبعه پرویز، کابل: 26/3/1386 ش، ص 170.
- رهروان حقیقت: 1386 ش. ص 125.[10]
- رهروان حقیقت: 1386 ش، ص 173.[11]

No comments:

Post a Comment