بازتاب پير يا مرشد دراشعار معاصرین:
اشخاصيكه در راه سير و
سلوك ميان بسته و به جديت طي طريق كرده اند، بار ياضت و تزكيۀ نفس از راه پرخم و
پيچ به مقامات عالي عرفاني رسيده و سرمست بادة وصال گرديده اند و از اندوخته ها و
تجارب خويش در راه سلوك مريدان و رهروان طريقت را ارشاد و رهنمايي مينمایند به نام
پير، مرشد، استاد و رهنما ياد ميشوند.
در كتاب حقيقت تصوف، راجع
به مرشد نگاشته شده است : «روشن است كه تصوف به ارشاد مرشدين و تمسك به تعاليم
قرآنكريم و سنت مُطهر نبوي، تقوا و مجاهدت نفس، ذكر و انجام نوافل و درخواست هدايت
از ذات خداوند(ج) تحقق مي يابد... بي گمان راه تصوف تسليم شدن براي
شخصي است. كه مريد را سلوك تصوف مي آموزاند، و او را مرشد، شيخ، رهنما و غيره
ميگويند.»([1]) به عبارت ديگر پير كسي است كه
به درجه شيخوخيت نايل آمده و به مراد رسيده باشد، علم مكاشفات و حقايق را فهم كند،
به علم شرع عالم و آگاه باشد و به آن عمل نمايد، طريق تهذيب، طهارت و معرفت را
بداند ، از علم حال و احكام آن واقف باشد، به اشارت پند دهد، راه نجات از معصيت و
گناه را بلد باشد و مريد را به سوي حق رهنمايي كرده بتواند. ([2])
عرفاي مورد بحث در رابطه
به پير، اوصاف و مشخصات پير سروده هايي دارند كه چند بيت به گونۀ نمونه ارايه
ميگردد:
به دشت نامرادي رهبري از پير ميخواهم مسي از جسم دارم اين زمان اكسير ميخواهم([3])
* * *
شيخ شيخان گشت آن فــرد زمــــان مقــــتدا و مـــرشد دل زنــــده گـــان ([4])
در سروده هاي عرفا
اصطلاحات پير طريقت، پير كامل، پير ميفروش، پير خرابات، پير ميخانه، پير ميكده،
پير معرفت و پيرمغان به كار رفته كه مفهوم آن همه پير كامل و پير طريقت است. به
گونه مثال كاربرد پير مغان را در ابيات زير به مشاهده ميگيريم :
نكته يي پيرمغان دوش به
ياران فرمود
دل آگاه بياريد به لحن داوود ([5])
* * *
من كه با پيرمغان نسبت تلقين دارم
در بغل شيشه به كف بادة رنگين دارم ([6])
* * *
«به مي سجاده رنگين كن گرت پيرمغان گويد»
كه بهتر زين عبادت نيست در قاموس مقبل ها ([7])
* * *
پير :
پير من عشق است كامل در
عيان كه برد بالامرا زين نردبان ([8])
* * *
پيرمن آمد به دل دلدار من پير
من شد واقف اسرار من
پير من دايم به من همدم بود با
غم و شادي مرا محرم بود...
پير آن باشد كه بيند بر مريد در
همه احوال و حالش بر مزيد
با خبر سازد ز اســــرار درون پير
بنمايد حـــقيقت بيچــگــون
پير واقف باشد از اسرار غيب پيرسازد
پاكت از نقصان و عيب ([9])
مريد : در اصطلاح عرفاني به كسي گفته ميشود كه به منظور كسب معرفت به مرشدي دست ارادت
داده باشد و زير نظر و رهنمود هاي مرشد طي طريق نمايد، بنا به برداشت ديگر: «مريد
كسي است كه از اراده خود مجرد و از ماسواي الله بريده باشد» ([10]).
در نزد اهل عرفان مريد دو
معنا دارد: نخست به معناي محب و دوم به معناي مقتدي و: « مريد مقتدي آن است كه حق
سبحانه تعالي ديدة بصيرتش را به نور هدايت بينا گردانيده تا به نقصان خود بنگرد و
هميش در طلب كمال باشد و آرام نگيرد. مگر به حصول مراد و وجوب قرب حق سبحانه و
تعالي ... در دو جهان مرادي ندارد و اگر يك لحظه از طلب بيارامد اسم ارادت بر او
عاريت و مجاز باشد»([11]).
اصطلاح مذكور در ابيات زير
اينطور بازتاب يافته است:
شــو مـريد آنچنـــان
سلطان دين تا شــوي بــر خـــالق عالم قــرين([12])
مرا زخيل مريدان تو نشمري زاهد كه برهمن پير و پيشواي من است([13])
No comments:
Post a Comment