Thursday, February 9, 2012

بازتاب پير يا مرشد دراشعار معاصرین: اشخاصيكه در راه سير و سلوك ميان بسته و به جديت طي طريق كرده اند، بار ياضت و تزكيۀ نفس از راه پرخم و پيچ به مقامات عالي عرفاني رسيده و سرمست بادة وصال گرديده اند و از اندوخته ها و تجارب خويش در راه سلوك مريدان و رهروان طريقت را ارشاد و رهنمايي مينمایند به نام پير، مرشد، استاد و رهنما ياد ميشوند.


بازتاب پير يا مرشد دراشعار معاصرین:
اشخاصيكه در راه سير و سلوك ميان بسته و به جديت طي طريق كرده اند، بار ياضت و تزكيۀ نفس از راه پرخم و پيچ به مقامات عالي عرفاني رسيده و سرمست بادة وصال گرديده اند و از اندوخته ها و تجارب خويش در راه سلوك مريدان و رهروان طريقت را ارشاد و رهنمايي مينمایند به نام پير، مرشد، استاد و رهنما ياد ميشوند.
در كتاب حقيقت تصوف، راجع به مرشد نگاشته شده است : «روشن است كه تصوف به ارشاد مرشدين و تمسك به تعاليم قرآنكريم و سنت مُطهر نبوي، تقوا و مجاهدت نفس، ذكر و انجام نوافل و درخواست هدايت از ذات خداوند(ج) تحقق مي يابد... بي گمان راه تصوف تسليم شدن براي شخصي است. كه مريد را سلوك تصوف مي آموزاند، و او را مرشد، شيخ، رهنما و غيره ميگويند.»([1]) به عبارت ديگر پير كسي است كه به درجه شيخوخيت نايل آمده و به مراد رسيده باشد، علم مكاشفات و حقايق را فهم كند، به علم شرع عالم و آگاه باشد و به آن عمل نمايد، طريق تهذيب، طهارت و معرفت را بداند ، از علم حال و احكام آن واقف باشد، به اشارت پند دهد، راه نجات از معصيت و گناه را بلد باشد و مريد را به سوي حق رهنمايي كرده بتواند. ([2])
عرفاي مورد بحث در رابطه به پير، اوصاف و مشخصات پير سروده هايي دارند كه چند بيت به گونۀ نمونه ارايه ميگردد:
به دشت نامرادي رهبري از پير ميخواهم         مسي از جسم دارم اين زمان اكسير ميخواهم([3])
                                                * * *
شيخ شيخان گشت آن فــرد زمــــان        مقــــتدا و مـــرشد دل زنــــده گـــان ([4])
در سروده هاي عرفا اصطلاحات پير طريقت، پير كامل، پير ميفروش، پير خرابات، پير ميخانه، پير ميكده، پير معرفت و پيرمغان به كار رفته كه مفهوم آن همه پير كامل و پير طريقت است. به گونه مثال كاربرد پير مغان را در ابيات زير به مشاهده ميگيريم :
نكته يي پيرمغان دوش به ياران فرمود
              دل آگاه بياريد به لحن داوود ([5])
                      * * *
من كه با پيرمغان نسبت تلقين دارم
              در بغل شيشه به كف بادة رنگين دارم ([6])
              * * *
«به مي سجاده رنگين كن گرت پيرمغان گويد»
              كه بهتر زين عبادت نيست در قاموس مقبل ها ([7])
                                                     * * *
پير :
پير من عشق است كامل در عيان     كه برد بالامرا زين نردبان ([8])
                           * * *
پيرمن آمد به دل دلدار من       پير من شد واقف اسرار من
پير من دايم به من همدم بود     با غم و شادي مرا محرم بود...
پير آن باشد كه بيند بر مريد        در همه احوال و حالش بر مزيد
با خبر سازد ز اســــرار درون       پير بنمايد حـــقيقت بيچــگــون
پير واقف باشد از اسرار غيب         پيرسازد پاكت از نقصان و عيب ([9])
مريد : در اصطلاح عرفاني به كسي گفته ميشود كه به منظور كسب معرفت به مرشدي دست ارادت داده باشد و زير نظر و رهنمود هاي مرشد طي طريق نمايد، بنا به برداشت ديگر: «مريد كسي است كه از اراده خود مجرد و از ماسواي الله بريده باشد» ([10]).
در نزد اهل عرفان مريد دو معنا دارد: نخست به معناي محب و دوم به معناي مقتدي و: « مريد مقتدي آن است كه حق سبحانه تعالي ديدة بصيرتش را به نور هدايت بينا گردانيده تا به نقصان خود بنگرد و هميش در طلب كمال باشد و آرام نگيرد. مگر به حصول مراد و وجوب قرب حق سبحانه و تعالي ... در دو جهان مرادي ندارد و اگر يك لحظه از طلب بيارامد اسم ارادت بر او عاريت و مجاز باشد»([11]).
اصطلاح مذكور در ابيات زير اينطور بازتاب يافته است:
شــو مـريد آنچنـــان سلطان دين     تا شــوي بــر خـــالق عالم قــرين([12])
مرا زخيل مريدان تو نشمري زاهد      كه برهمن پير و پيشواي من است([13])


- حقيقت تصوف، ص 77.[1]
- فرهنگ نوربخش، جلد ششم، ص 107.[2]
- گلشن زيباي اشعار، مولانا قربت، ص 216.[3]
- رياض العرفان. [4]
- سروده هاي جاويدان، ص 29. [5]
- همانجا، ص 43.[6]
- رمز اسرار، ص 51، كه به استقبال غزلي از حافظ شيرازي سروده شده است.[7]
- جلوه هاي كامل عشق، ص 32.[8]
- همانجا، ص 68. [9]
- الحاج عبدالباقي هيله من، فرهنگ عرفاني، انتشارات خاور: 1386 ش، 232.[10]
- فرهنگ نور بخش، جلد ششم، ص 97.[11]
- رياض العرفان، ث 189. [12]
- ديوان عشقري، ص 64.[13]

No comments:

Post a Comment