Friday, February 3, 2012

بقا : فـنـا در خـويـش بـودن خـود بـقـاي اسـت زخـــود بــيــرون شــدن آمــد بــقــايـــي


بقا :
فـنـا در خـويـش بـودن خـود بـقـاي اسـت
زخـــود بــيــرون شــدن آمــد بــقــايـــي
                             ( مولانا جلال الدين محمد بلخي)
بعد از فنا عاليترين، نهايي ترين و آخرين خواست يك صوفي بقا است. زمانيكه صوفي خود را فنا و محو كل ساخت، ميخواهد در آن بقا يابد. به عقيده ابو عباس مهرين: بقا حفظ وجود معنوي و ريشه كن ساختن صفات ناپسند وتفكر در بارة حقيقت معنوي بوده وخود را در كل محو كردن است. صوفي در اين مرحله از فنا نجات مي يابد وبقاي ابدي را كسب ميكند .در اين مقام صوفي از هر نوع انديشه فارغ میگردد، بدين معنا كه فنا در صوفي سبب بقای او در كل است([1])
صوفيان به اين باور اند كه بقا را نميتوان تعريف كرد زيرا حالتي است كه بيان آن مشكل و غير مقدور است. اين مرحله معرفت الهي است كه خارج از حدود بيان ومنطق ميباشد.
پـس درا دركـــار گــه يـعـنـي عــدم
تــــابـبــينـي صـنـع و صـانــع رابـهـم
بقا تجلي خداوند است:«هر موجود فاني كه به وجود باقي مرتبط شود ديگر فاني وجود ندارد و چون كسي به اين مرتبه از يقين رسيد جز خدا (ج) ديگر هيچ نميشنود ونميبيند، شخصيت انسان در او معدوم ميشود و همه احساسش اوست و بقا در اوست.»([2])


[1]- پروفیسور عباس مهرین شوستری، تصوف ، ترجمه عباس مهرین. تهران: کانون معرفت 1333 هجری، ص 21.
[2] - گولد تسهیر المانی، زهد و تصوف در اسلام، ترجمه علی خلیلی، تهران: شرکت اقبال، 1330، ص ص 76- 80.

No comments:

Post a Comment