Monday, February 13, 2012

نوروز در اشعار منوچهری: در جهان اقوام و ملت های مختلف با فرهنگ های گونه گون کنارهم زنده گی میکنند این فرهنگها دارای ویژه گیهای تاریخی ، نژادی ، قومی ، منطقوی بوده و بافت مختص به خود را دارند که معرف هویت تاریخی ، مدنی و فرهنگی همان ملت میان جوامع بشری میباشد


نوروز در اشعار منوچهری:
در جهان اقوام و ملت های مختلف با فرهنگ های گونه گون کنارهم زنده گی میکنند این فرهنگها دارای ویژه گیهای تاریخی ، نژادی ، قومی ، منطقوی بوده و بافت مختص به خود را دارند که معرف هویت تاریخی ، مدنی و فرهنگی همان ملت میان جوامع بشری میباشد. برخی این باور های فرهنگی مورد پسند شماری از ملت های دیگر قرار گرفته ، فراملتی و منطقوی شده اند ، که در قرون متمادی با برگزاری جشن ها و میله ها از آن ها  تجلیل به عمل آورده و تا امروز حفظ نموده اند. جشن نوروز یکی از آنها است که در سر زمین کهن و باستانی آریانا مروج بوده  و باشنده گان متمدن این مرزوبوم از گذشته های دور این روز را در یافته و از آن تجلیل مینمودند.
نوروز نوید دهنده آغاز سال نو و بهار نو است، آغاز فصلیکه آفتاب با نور زرین و نوازشگر خویش زمین را جان تازه میبخشد ، جامۀ سبز میپوشاند و با زیورلاله و شگوفه آراسته میسازد. آیین برگزاری این جشن خجسته توأم با میله ها و مراسم ویژۀ آن از 3000 ق- م تا سال 1866 میلادی برای حدود پنجاه قرن متوالی در شهر باستانی بلخ با شکوه خاص برگزار میشد و از 1866 میلادی بدینسو که مرکز ولایت از بلخ به مزار شریف انتقال داده شد همه ساله جشن نوروز با مراسم ویژه و بر افراشتن جهنده مبارک شاه ولایتمآب حضرت علی کرم الله وجهه زیر نام میلۀ گل سرخ با راه اندازی مسابقات ورزشی ، بزکشی ، کنسرتها و ... برای چهل روز برگزار میشود. (1)در مورد خاستگاه جشن نوروز فرهیخته گان تاریخی و فرهنگی این سرزمین میدانند که آریایی ها در اوایل ، دو مدنیت را پشت سر گذرانده اند: مدنیت ویدی و مدنیت اویستایی.
مدنیت ویدی با ممیزه حیات شبانی ، کوچی گری و عشایری در حدود 1400 پیش از میلاد وجود داشت. پیشنۀ مدنیت اویستایی به 1200 پیش از میلاد میرسد و این زمانی است که آریایی ها در رابطه به باروری زمین آگاهی حاصل نمودند از مرحلۀ کوچی گری عبور کردند، مسکن گزین شدند و مدنیت روستایی را بنیان گذاشتند که مصادف به پادشاهی یما (جمشید) پادشاه بود. (2)
انتقال آریایی ها از حیات شبانی به زنده گی روستایی و کشت وکار بالای زمین در شیوۀ زنده گی ، رسوم و عقاید مردم به تدریج اثر گذاشت تا جایی که به عوض الهه های رمه و آب (میترا واپم پنات) که به زنده گی شبانی ارتباط داشت آهو را مزدا (خدای حکیم) را که اقتصاد روستایی به حکمت او حاجت داشت به پرستش گرفتند و آیین نوروز را در ام البلاد بلخ بر پا داشتند.
البته این جشن نما د تمدنی و تکاملی آریایی ها است. به استناد مدارک تاریخی اولین بنیان گذار رسم نوروز یما و در برخی از منابع کیومرث و زردشت معرفی گردیده است.
به رویت شاهنامه فردوسی (( یما پادشاه در حال گذشتن از ترکستان امروزی بود ، دستور داد تا برای او تختی بگذارند و خودش با تاج زرین به روی تخت جلوس کرد. نور خورشید به تاج زرین شاه تابید و جلایشی نمودار گردید ، مردم شادمانی کردند و آن روز را نوروز نامیدند.)) (3) البیرونی راجع به جشن نوروز نگاشته است : نوروز نخستین روز است از فروردین ماه، از این جهت روز نو نامیده شده و این روز پیشانی سال نو است. مردم عوام پنج روز پیش از آن را نیز جشن میگیرند که نوروز عامه نامیده میشود و روز ششم را نوروز بزرگ میگویند. زیرا در نوروز عامه ، پادشاه به مراسم دیدار مردم و سپاهیان میرسد و در نوروز بزرگ حاجات خاصان را برآورده میساخت.(4)
دانشمند فقید پوهاند غلام سرور همایون با ارائه مدارک تاریخی رسم برگزاری نوروز را بر خاسته از دورۀ پادشاهی جمشید دانسته و افزوده است که او مردم را از کوچی گری به ده نشینی و زنده گی روستایی فراخوانده ، دهقانی و کشت و کار را به روی زمین رونق بخشید.(5)
همچنان پوهنمل عین الدین نصر به استشهاد از نوروز نامه عمر خیام و شاهنامه ابوالقاسم فردوسی ، حادثه تعیین سال را در روز نوروز به کیومرث نخستین پادشاه اساطیری شاهنامه نسبت داده و نگاشته است : آریایی ها به این باور بودند که آفتاب از نقطه یی حرکت و به نقطۀ دیگری توقف میکند. یک روز کیومرث از خواب برخاست همین نقطۀ اولی حرکت آفتاب را دید و آنروز را مبدأ تاریخ قرار داد. موبد موبدان را مؤظف ساخت که این روز را مبدأ سال قرار دهند و ماه های آریایی در آن وقت تعیین شد... اما کلمۀ نوروز نخست توسط جمشید برادر تهومرث به کار رفته است. جمشید زراعت ، بافنده گی ، حرفه ها و صنایع را به وجود آورد و پس از اتمام کارها روز تاج گذاریش فرا رسید که مصادف با نوروز بود و آن روز را جشن گرفتند. پس از آن فریدون و گشتاسپ همان مراسم را دنبال کردند که فردوسی از آن چنین یاد کرده است :
به جمشید بر گوهر افشاندند                                    مرآن روز را روز نوخواندند
سر سال نو، هرمز فروردین                                  بر آسوده از رنج تن دل زکین
چنین جشن فرخ از آن روزگار                               بمانده از خسروان یادگار (6)
فردوسی بزرگ در شاهنامه اش از برگزاری آیین نوروزی در روزگار دارا ، اردشیر بابکان ، بهرام گور ، قباد ، نوشیروان ، یزدگرد اول و دوم نیز یاد کرده است. به گونۀ مثال در بیت زیر جلوس کیخسرو به تخت زرنگار را در روز نوروزچنین بازتاب داده است :
یـــکی تـــــخت زرین زبر جد نگار                 نــــهادند بـــــر پیل جنــــــگی سوار
چنین گفت کین روز، روز نو است                  نشست جهاندارکیخسرو اســـــــت
در نوروز نامه عمر خیام  آمده است: (( جمشید جواهر از معادن استخراج کرد سلاحها ساخت،  زر، نقره ، مس  و سرب را از کان ها بیرون آورد ، تخت و تاج ، باره و طوق و انگشتری او همه به دست آورد پس در این روز که یاد کردیم جشن ساخت و نوروز نام نهاد.)) (7)
پادشاهان ساسانی در جشن نوروز خراج و مالیات میگرفتند و حتا سکه ضرب میزدند ، در چنین روز موبد موبدان با جام زرین  ، انگشتری ، درم و دینارخسروانی ، یک دسته سبزه نورسته ، شمشیر ، کمان ، دوات و قلمی که لازمۀ سلطنت پنداشته میشد با خود گرفته به نزد شاه می آمد ، به نیایش و ستایش میپرداخت . بزرگان دولت ، اعیان و مردم یکی پس از دیگر به بارگاه پادشاه باریاب میشدند و به سخنان موبد موبدان گوش میدادند که خطاب  به شاه میگفت : شاها دیرزی ، شادباش ، انوشه خوربه جام جمشید ، سرت سبز باد و جوانیت جاویدان .(8)
سخن دربارۀ شکوه برگزاری نوروز و گذر تاریخی آن فراتر از این نوشته میباشد که در اینجا با همین مختصر بسنده شد. اما منوچهری شاعر شرین بیان که شیفته سنن آریایی بود نوروز ، بهار و مناظر طبیعت را در اشعارش زیبا و دلنشین به تصویر کشیده است . موصوف واژه ها را در شعرش هنرمندانه چون مروارید درشته کشیده و اشعارش را با آرایه های نغز و نازک آراسته و جان تازه بخشیده است.
منوچهری به پیشواز نوروز قصاید و سروده هایی دارد که بیانگر چگونه گی برگزاری جشن نوروز در عصر وی میباشد. او نیز برگزاری نوروز را یادگار عهد زمامداری جمشید میداند و فرا رسیدن این روز خجسته را با طرب و گلگشت گرامی میداشته چنانکه در رباعی زیر بازتاب داده است:
هست ایام عید و فصل بهار                                    جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح                                      زود بر خیز راح روح بیار (9)
فصل بهار یکی از نشانه های خداوندی برای متفکران است برای آنهاییکه در رابطه به خلقت ، عظمت ، حکمت و قدرت پروردگار فکر مینمایند.خداوند (ج) به حکمت و علم قدیمش برای سیارات مدارها و منازلی را تعیین نموده است که هر کدام بدون کوچکترین تخطی و درنگ به مدار های خود شناور هستند و هیچگاهی شب به  روز سبقت نمیکند * و نه فصل ها تغییر می یابد . همچنان  خدای قادر و توانا فرو میریزاند آب و باران را و به واسطۀ آن زمین را زنده و حاصلخیز میگرداند . و بیرون می آورد از زمین ثمر ها و حاصلات گونه گون برای ما . او نشانه های روشنی از قدرت خود برای بنده گانش بیان نموده و آشکار ساخته است تا بنده گانش در مورد از عقل و فکر خود کار بگیرند ** پس آمد نوروز به مثابه روز اول برج حمل ، سال نو و بهار نو یک امر طبیعی است. گرچه در مسیرتاریخ گاه گاهی به این جشن صبغۀ دینی و مذهبی داده اند ، اما مسلم است که برگزاری نوروز مانند جشن ها و میله های دیگر ، یک عرف فرهنگی به مناسبت آمدن بهار است. در این موسم زمین پس از سپری نمودن خواب گران زمستانی بار دگر خرم و شاداب میگردد. بنابر این جشن نوروز به معنای پایان فصل یخبندان زمستان و مژده دهنده نشاط ، زیبایی طبیعت، تحرک و دلگرمی به کارو فعالیت است. منوچهری آمد نوروز را پس از فصل سرمای زمستان در بیتی چنین پذیرایی نموده است :              
برلشکر زمــستان نــــوروز نامـــــدار              کرده ست رای تاختن و قـــصد کار زار
... این باغ و راغ ملکت نوروز مــاه بـود           این کوه و کوهپایه و این جوی و جویبار
جویش پر از صنوبر و کوهش پر از سمن        راغش پر از بنفشه و باغش پر از بـــــهار
 (ص39)
*: سوره یاسین ، آیه 40
** : سوره الحدید ، آیه 17
همینگونه رخت بستن سرمای زمستان و آمد نوروز را در قالب مسمط ، فال فرخنده گرفته و سروده است :
آمد نو روز هم از بامـــــــداد                                  آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد                                 مرد زمستان و بهاران بزاد
زابــــــر سیه روی ســـــــــمنبوی زاد
گیتی گـــردید چــــــو دار الـــقرار
(ص 161)
طوریکه مشاهده گردید برگزاری جشن نوروز به بهانۀ پذیرایی خجسته بهار از زمانه های دور تا امروز میان باشنده گان این سرزمین رایج است منوچهری شاعر سخن پرداز و خوش بیان به اقتفأ از یک قصیدۀ عنصری بلخی با مطلع زیرین :
باد نوروزی همی در بوستان بت گرشود           تا ز صنعش هر درختی لعبت دیگر شود
(دیوان عنصری ، ص ...)
چکامه یی دارد ، در وصف بهار و مدح خواجه طاهر ، با این آغاز :
باد نوروزی همی در بـــوستان سامر شود                   تا به سحرش دیدۀ هـــــرگــلبنی ناظرشود
گل که شب ساهر شود پژمرده گردد بامداد       وین گل پژمرده چون ساهر شود زاهر شود
(ص 31)
نوروز نماد و تجلی از زیبایی طبیعت است نوروز صحیفۀ پر محتوایی از طبیعت برای کسب معرفت کرد گار است که انسان را به تفکر دربارۀ حکمت خلقت وامیدارد.نوروز به مثابۀ مبدأ سال نو و بهار نو ، نوید بخش شگفتن غنچۀ امیدهاست .  نوروز پیام دهنده فکر نو بـــرای زنده گی است.جشن نوروز بیانگر آغاز زنده گی مدنی وفرهنگی مردم این مرزو بوم است که به نحوی ما را به عظمت فرهنگ کهن این سر زمین پیوند میدهد.
به گمان غالب در روزگار ، منوچهری (400-432 ه .ق) رسم برگزاری نوروز طوری بوده که مردم به منظور میله و سبزه لگد کردن از منازلشان بیرون میرفتند ، تا از هوای خوشگوار و روح پروربهار نفس  تازه کنند . آنها برای تفریح و تفرج در باغها و سبزه زار ها محافل و مجالس طرب را بر پا میداشتند ، که منوچهری در بیتی به آن چنین اشاره نموده است :
نـــــوروز روز خرمی بیعد د بود                                       روز طــــــواف ســـاقی خورشید خد بود
مجلس به باغ باید بردن که باغ را                             مفرش کنون ز گـــــوهرو مسند زند بود
(ص 29)
نوروز آمیخته با عطر گلهای بهاری همراه با نغمه های دلنواز بلبلان، آرامشگر روح و روان آدمی است.
گل سرخ بهاری ، غنچۀ رنگین ارغوان ، شگوفۀ معطر درختان ، سبزه های نورستۀ دشت و دمن به جهان رنگ و بوی تازه میبخشد. این همه مناظر زیبا و دلفریب بر احساس شاعر اثر گذار است. که نمیتواند از کنار آن بی تفاوت بگذرد. منوچهری شاعریست که اشعارش در نهایت لطافت با طبیعت و زیبایی های آن گره خورده است.وی بهار و مناظر طبیعی را در شعر چنان زیبا بازتاب داده است که زنده گی با شادی و طرب در آن موج میزند به گونۀ مثال در بیت های زیر دنیایی از ذوق را با طبیعت آمیخته و از آمد آمد نوروز و فرارسیدن بهار اینطور پذیرایی نموده است :
آمد نوروز ماه ، می خور و می ده پگاه            هرروز تا شامگاه ، هر شــــــب تا بامداد
بارد در خوشــــــــاب از آستین سحــاب            وز دم حوت آفتــــاب ، روی به بالا نهاد
برجه تا برجهیم ، جامه به  کف بــرنهیم            تن به می اندر دهیم ، کاری صعب اوفتاد
مرغ دل انگیز گشت باد سنمبیز گشــــت            بلبـــــل شبخیز گشت ، کبک گلو بر گشاد
بلبل بــــــاغی به باغ دوش نوایی بــــزد            خـــــــوبتر از بــــاربد، نغزتر از با مشاد
...باغ پراز حجله شد راغ پر از کله شد            دشت پراز دجله شد کوه پر از مشک ساد
(ص 17)
شاعر چکامه سرا منوچهری دامغانی، قصایدش را بیشتر به مناسبتی میسرود و به ممدوحش پیشکش مینمود تغزل چند قصیدۀ  وی که با زیور نوروزی آراسته گردیده مبین این امر است که امیران و سروران معاصر منوچهری آیین نوروز را به گونۀ شأندار و با شکوه برگزار مینمودند و منوچهری در آغاز هر سال نو به همین مناسبت قصیده یی میسرود به مثابۀ تحفه نوروزی به ممدوحش تقدیم مینمود گواه این مدعا ، در مدح سلطان مسعود غزنوی است که در قالب مسمط سروده و بند اول آن چنین است :
نــــوروز بـــــزرگم بزن ای مطرب امـــــــروز            زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
بر زن غزلی نــــغزو دل انگیز ودل افــــــــروز           ورنیست ترا بشنو و از مرغ بیاموز
کاین فاخته زین گوز و دگر فاخته زان گـــوز                بر قـــافیۀ خوب همــــی خواند اشعار
(ص 165)
از بیت اخیر چنان بر می آید که در نوروز بزرگ (روز ششم که مصادف با اول فروردین ماه است) پادشاه بر تخت شاهی جلوس میکرد و خوان کرم می گسترد . در آن روز سروران را غرض تهنیت گفتن نوروز میپذیرفته و آنها را با تحایف چون درم و دینار نوازش میداده و دلخوش میکرده است :
چو مهتر ما مال همه پاک بریزد                            هم دربی اندازه و هم لؤلؤ شهوار
(ص 66)
همینگونه منوچهری در تهنیت نوروز و مدح خواجه ابوالقاسم کثیر یکی ازندمای سلطان مسعود سروده است :
نوروز فرخ آمـــــد ونـــــغز آمد و هژیر                             با طالع مبارک و با کـــوکب منیر
ابر سیاه چون حبشی دا یه یی شده است                     باران چوشیر و لاله کودکی بشیر
گر شیر خواره لاله ستان اسـت پس چرا                    چوشیرخواره بلبل کو برزند صفیر
(ص48)
منوچهری طی قصیده یی دروصف بهار و مدح ابو حرب بختیار چنین تصویری از نوروز به دست می دهد :
 نوروز روزگار مجدد کند همـی                             وزباغ خویش باغ  ارم رد کند همی
نرگس میان باغ تو گویی درم زنیست             اوراق عـــشرهای مجـــــلد کند همی
در لاله زار ، لالۀ نعمان سرخروی                خالی ز مشک و غالیه برخد کندهمی
طوریکه گفته آمد در روز گار منوچهری رسم بر این بوده که در نوروز امیران و سروران برای مادونان شان صله وبخشش میدادند بنابر این منو چهری در بخش دعائیه یک قصیده خویش از ممدوحش درنوروز اینگونه طلب صله مینماید:
با چا کران خویش و جز از چاکران خویش                احسان بی نهایت و بیحد کند همی
(ص 137)
همچنان منوچهری قصیده یی دارد در وصف بهار و مدح شهر یار که در بخش دعائیه آن مانند موبد موبدان عصر جمشید پادشاه آریایی ، ممدوحش را اینچنین به وصف گرفته است.
همچنین دیر زی و شادزی و خرم زی           همچنین داد ده و نیزه زن و بخل گذار
(ص52)
در قصیدۀ دیگر با این مطلع زیبا آمد نوروز را بدرقه نموده است :
آمدت نوروز و جشن نوروزی فـــــــراز                   کامگا را کار گــــــیتی تـازه از سرگیر باز
لالۀ خودروی شو چو روی بترویان بدیع                   سنبل اندر پیش لاله چون سر زلف دراز
(ص 55)
و این هم نمای دیگری از نوروز در بیان منوچهری:
نوروز بر نگاشت به صحرا به مشک و می               تمثالهای عزه و تصویرهای می
بستان بادیه گشته اســــــــت پر نگـــــــــــــار             ازسنبلش قبیله و از ارغوانش حی
(ص 134)
در مصراع دوم هدف از کاربرد واژه می اشاره به میه دختر طلبه بن قیس معشوقۀ ذی الرمه شاعر عرب است که پیش از اسلام میزیست.(10)
منوچهری در قصیده یی که خواجه ابو العباس را مدح نموده نوروز را اینگونه به وصف گرفته است :
بیارســـــاقی زریـــن نبید ســـــیمین کـــــاس     به باده حـــــــرمت و قدر بهار را بشناس
نبید خور که به نوروز هر که می نخورد         از گـــــروه کــــرامست ونه ز عداد اناس
نگاه کن به نوروز چون شده ست جـهان          چو کار نامۀ مانی در آبگون قـــــرطاس
(ص 57)
در مصراع اخیر مراد از مانی پسر فانک است که در سال 215 میلادی تولد شد و آیینی مخلوط از عیسوی ، زردشتی، یهودی و ستاره پرستان را بنیان گذاشت وی نقاش ما هر بود و کتابی را با تصاویر غریب بنام ارژنگ ساخت و آن کتاب را معجزۀ خود میگفت. موصوف به دستور بهرام اول پسر هرمز به قتل رسید ، پوستش را از تنش جدا کردند و جسدش را به دروازۀ شهر آویختند (11)
بیمورد نخواهد بود که سر آغاز دو قصیدۀ از این شاعر فرهیخته نوروز آشنا را به یاد دهیم که به وصف نوروز و آیین های این جشن باستانی اختصاص دارند.
نوروز در آمد ای منوچهری                        با لالۀ لعل و با گل خمری
مرغان زبان گرفته را یکسر                        بگشاده زبان رومی و عبری
یک مرغ سرود پارسی گوید                        یک مرغ سرود ماورالنهری
(ص 117)
ویا:
در باغ به نوروز درم ریز انست                   بر نارونان لحن دل انگیز انست
(ص172)
 در فرجام به این نتیجه میرسیم که در روز گار منوچهری پیوسته به گذشته سلاطین غزنوی ، نوروز را گرامی میداشتند و با شکوه از آن تجلیل مینمودند ، به رعایا دینار و درم می بخشیدند و به عرایض شان رسیده گی مینمودند. به بیان دیگر با همه حرمت وباورمندی به اساسات و اصول سازنده و والای دین مقدس اسلام ، توجه به فرهنگ پیشینۀ آریایی هنوزهم اوج و موجی داشته و باشنده گان این خطۀ باستانی پیوند شان را با تاریخ و هویت دیرینه و پر بار خود حفظ و پاسداری مینمودند.
مآخـــذ:
1.  پوهاند دکتور عزیز احمد پنجشیری ، نوروز و آیین آن در پویه تاریخ ، ماهنامه ستوری وزارت خارجه ، شماره 28 و 29 ، سال : 1387 خورشیدی ، ص 15.
2.  دکتور عبدالغفور آرزو ، چگونه گی و چیستی نوروز ، ماه هنامه ستوری وزارت خارجه ، شماره 28 و 29 سال 1387 خورشیدی ، ص 19 تا 21 .
3.     امید نجرابی ، نوروز باستان ، همان مجله ، ص 25.
4.     یار محمد یاری ، روز نامۀ آرمان ملی ، کابل 30 حوت 1383 خورشیدی.
5.     پوهاند محمد سرورهمایون ، هفته نا مه اقتدار ملی ، شماره هشتم ، کابل : 6 حمل 1382 ش.
6.     ابوالقاسم فردوسی ، خلاصه شاهنامه ، به کوشش محمد علی فروغی ، تهران :1387 ش ، ص12.
7.     پوهنمل عین الدین نصر،هفته نامه اقتدارملی، شماره هشتم ، کابل ، 6\ حمل \1382.
8.     اکادمسین پوهاند عبدالاحمد جاوید ، نوروز خوش آیین ، کابل : 1384 ش ص 10 .
9.  منوچهری دامغانی ، دیوان ، به کوشش دکتور محمد دبیر سیاقی ، چاپ چهارم ، چاپ شرکت قلم ، تهران : 1381 خورشیدی ، ص 211.
10.                        همانجا ، ص 315.
11.                        همانجا ، ص 39.


No comments:

Post a Comment