Friday, February 3, 2012

سماع: سماع در لغت شنيدن،شنوايي، آوازخوش، غناو سرود را گويند.در نزد صوفيان سماع عبارت از احساس پرشور و شوق دل و غایۀ عشق خداوند(ج) است که صوفی را به وجد مي آورد و حالتي به وي رخ ميدهد كه از اختيارش خارج است.


سماع:
سماع در لغت شنيدن،شنوايي، آوازخوش، غناو سرود را گويند.در نزد صوفيان سماع عبارت از احساس پرشور و شوق دل و غایۀ عشق خداوند(ج) است که صوفی را به وجد مي آورد و حالتي به وي رخ ميدهد كه از اختيارش خارج است.
امام ابوحامد محمد غزالي در كيمياي سعادت راجع به سماع بحث مفصلي دارد. وي سماع را مناسبت گوهر آدمي به عالم بالا دانسته سماع خوب و اواز موزون را سبب بیداری دل میداند. موصوف افزوده که سماع دل انسان را به جوش آورده و  احساس را در دل زنده ميسازد وحالتي به انسان دست ميدهد كه از كنترول وي خارج است. پس حكم سماع به دست دل است كه بايد از دل برخيزد. هرگاهيكه حق در دل كس جا داشته باشد، سماع وي از براي حق است ودل براي اوجنبد پس در شرع مقبول است.
موصوف مي افزايد: «هركه ابر دل آتش دوستي حق تعالي غالب بود سماع ويرا مهم باشد و هر كه را در دل دوستي باطل بود، سماع زهر قاتل وي بود و بروي حرام بود».([1])
امام غزالي راجع به حلال و حرام بودن سماع چنين توضيح داده است([2])
1- سماع كردن بر مردمان غافل كه هدف شان خوشگذراني و بازي دنيايي باشد حرام است.
2- در صورتيكه بردل شنونده محبت غير باشد، مانند دوستي زن و يا كودكي، و در مقابل او براي نمايش سماع كند حرام است.
3- اگر غرض از سماع لذت وشهوت باشد حرام است.
4- منظور از سماع اگر زيادت شوق و يا اميد وصلت زنی باشد اگرچه مطلوب غايب وحاضر نباشد حرام است.
5- هرگاه در سرود و يا بيت حديث زلف، خال، خط و جمال باشد و در ذهن شنوده غير از الله(ج) كسي ديگري جاي داشته باشد سماع حرام است. جوانان اكثراً از همين جمله است كه آتش عشق مجازي خويش را باشنيدن چنين ابيات گرم ميكنند، البته چنين آتش را خاموش كردن واجب است، نه افروختن. سماع براي همچو افراد حرام است.
6- در صورتيكه سماع از براي زن خودش و يا كنيزك خودش باشد اگر چه طمع دنيايي است سماع مباح است؛ الي طلاق و يا  فروش كنيز.
7- شنيدن وديدن سماع از كودكي كه فتنه بر پا نكند مباح است.
8- سماع زن اگر چه زيبا نه بوده و چهره اش زشت باشد حرام ميباشد؛ به خاطر اينكه نظر كردن به روي زنان به هر صفتي كه باشد حرام است.
9- آواز زنان در پرده چون روي كودكان جز عورت نيست. مشروط براينكه از فتنه در امان باشد. هر گاه شخص بر خود مسلط نبوده بيم شهوت و فتنه باشد حرام است؛ در غير آن مباح ميباشد.
10- اگر در وقت سماع از آن الات موسيقي كه نهي گرديده نواخته شود مانند: ناي عراقي و غيره، نه به خاطر اينكه نواي خوش دارد اگر ناموزون هم نواخته شود حرام است؛ چرا كه اين عادت شراب نوشان است و هر آن چيزيكه مخصوص آنهاست حرام است. زيرا ممكن است آرزوي شراب را در شخص زنده كند.
11- نواختن طبل، توله و دف در سماع حرام نبوده زيرا اينها همچو آلات ديگر موسيقي نيست، حتي در محافل عروسي نواختن آن مجاز است.
12- اگر در سرود هاي سماع فحش، هجو و يا طعن بر صحابة كرام و يا اهل دين باشد، سماع جايز نيست.
13- اگر در مورد صفتي از زنان معروف باشد نزد مردان چون صفت زنان روا نيست پس سماع نيز جايز نيست و شنيدن چنين اشعار حرام است.
14- اگردر شعر صفت زلف، خال و جمالي باشد حرام نميباشد چرا كه مربوط به عشاق است و شنيدن آن وقتي حرام است كه در انديشة خويش محبت ديگري را تصوير كند و عارفان بايد كه معني شعر را فهم كنند.([3])
15- سماع براي آنكس لازم است كه دوستي خداوند(ج) بر وي غلبه حاصل نمايد و او را به سماع وا دارد پس سماع وي را لازم است و هر چه كه ميكند از براي حق ميكند. سماع براي افروختن آتش عشق تأثيرات عظيم دارد و براي هر مريد كه او هنوز از حال(*) چيزي نميداند شهوت و هواي نفس از وي نه گسخته سماع او را لازم نيست بر مرشد  است، تا همچو اشخاص را  از سماع باز دارد.
محترم عارف پژمان در مجله ناي راجع به آداب و رسم سماع مطالبي را تحرير داشته كه ذكر آن در اينجا لازم مي افتد:
1-تا حال سماع نياید سماع جايز نيست.
2- سماع را نه بايد عادت ساخت چرا كه عادت به سماع چون هر عادت ناپسنديدة ديگراست.
3- در سماع بايد پير يا شيخ حاضر باشد.
4- اغيار و عوام نبايد در مجلس باشند.
5- طبع سماع كننده بايد از لهو به دور باشد.
6- در سماع تكلف نبايد كرد.
7- سماع، با ياران همدرد بايد كرد.
8- در مجلس سماع بايد باو قار و با  ادب نشست.
9- اگر قوت سماع نباشد سماع ضرورنيست. هر گاهيكه در دل قوت گرفت نبايد از خود دفع كرد. اگر حق بجنباند بجنبي واگر ساكن سازد ساكن باشي.([4])
درمقاله مذكورسماع در اين موارد ممنوع قرار داده شده است:
1- اگرمتكبري از اهل دنيا در جمع باشد.
2- اگر خواننده منكر باشد.
3- اگر وقت نماز بود.
4- اگر دركوي وبر زن تاريك، يامكان ناخوش يا خانه ستمگران باشد سماع جواز ندارد.([5])
در مجلس سماع از الات  موسيقي مخصوص، مانند: بربط، رباب، دف و غيره كارگرفته شود.
شيخ الاسلام سهر وردي فرموده است: رقص صوفيانه اگر ازروي حسن نيت باشد نوعي از عبادت شمرده ميشود، اما آنكه بر قصد تابه ديگران نشان دهد كه صاحب حال است در صورتيكه حال او را نه باشد حرام است.([6]) به طور فشرده در سماع نكات ذيل را بايد رعايت كرد:
زمان مناسب كه بايد دل از همه امورات زنده گي فارغ باشد. مكانی براي سماع انتخاب گردد كه از چشم عوام، متكبرين، اهل غفلت و شهوت، زنان وكودكان، ياوه گويان و امثان شان مصئوون باشند. بر مردمان اهل سماع لازم است، كه در وقت سماع سخن نه گويند، در مجلس  با ادب بنشينند، آب نه نوشند، به سوي همديگر نگاه نه كنند، بيجا سر و پاي خويش را حركت نه دهند و بدانند كه نشستن در سماع مانند نشستن در قعدة نماز است.
حضرت مولانا در جلد چهارم مثنوي طي حكايت هجرت ابراهيم وترك ملك خراسان در مورد سماع سروده است:
ليك بود مقصودش از بانك رباب    هـمـچومشتـا قـان خيال آن خطاب
نــالـة ســر نــا وتــهــديــد دهــل    چـيـزكــي مـانـد بـدان نـاقـور كل
پس حكيمان گفته اند اين لحن ها      از دوار چــرخ بـگــرفـتـيــم مـــــا
مـومـنـان گـويـنـد كـاثـار بهـشت     نـغــز گـردانــيـد هـر آواز زشــت
مـاهـمـه اجـزاي آدم بـوده ايــــم در بـهـشت آن لـحن ها بشنوده ايم
گرچه برماريخت آب وگل شكي   يـادمـان ايــد از آنـهـا انـدكــــــي
پـس غـذاي عـاشـقـان آمد سماع   كـه دراوبـاشـد خـيــال اجـتـمـــاع
قـوتـي گـيـرد خـيـالات ضـمـيـر بلكه صورت گردد از بانك صـفير
محترم دكتور قاسم غني از قول افلاكي در باره سماع مولانا بلخي نوشته، است: از حوالي زركوبان ميگذشت که آواز ضرب چكش زرگران به گوش وي رسيد از صداي آن ضرب، شوري در مولانا پديد آمد و مولانا از وقت نماز ظهر تا نماز ديگر میچرخید و در سماع بود.([7])
داكتر سيد صادق گوهرين راجع به سماع نوشته است: صوفيان معتقد اند كه سماع براي مردم عوام الناس حرام استنويسنده ميافزايد علماي دين در مورد اينكه غنا مستحب نيست متفق النظر هستند، چون صوفيان آواز شنوند به وجد شوند بر ميخيزند حركات دست و پا را انجام ميدهند آواز ها و صدا ها ميكشند وجامه هاي خويش ميدرند و بعضي خرقة خويش بر(قوال) يا خواننده مي افگنند عدة لباس را پاره ميكنند و نزد آواز خوان مي اندازند، اين اعمال را شيطاني دانسته روايات و دلايل زيادي در اين باب ارايه داشته كه همچو اعمال نه عقلي و نه شرعي است.([8])
به باور صوفيان سماع آرام دل عشاق، غذايي جان و داروي درد سالك است، آواز و ترانة دلنواز رباب و صداي جان گداز ني سبب آرامش روح عارف مي شود، آواز خوش و ترانه موزون نشانة از عالم ارواح و پيكي است از عالم بالا كه مژدة آسماني ميرساند.
از نظرشيخ سعدي (رح) اگر رقص و سماع از وجد ([9])وبيخودي باشد رواست.

     نـدانـي كـه شـوريـده حـالان مـست
                                               چــرا بـرفـشـانـنـد در رقـص دسـت
     گشــايــد دري بـــر دل از واردات
                                               فـــشـانـد سر دست بـر كــائنــــات
     حــلالـش بود رقص بر پاي دوسـت
                                                كه به هر آستين اش جاني در اوست
     جهان پر سمـاع است ومستي وشور
                                               ولـيكـن چـه بــيـند در آيينه كـــور
     نـبـينـي شــتـر بـر حـــداي عـــرب    
                                             كه چو نش بـه رقـــص آورد طـرب
     شتر را چه شور و طرب در سر است 
                                           اگـر آدمـــي را نـــه بـاشد خـراست
شيخ حمري در رابطه به سماع سروده است:
دل وقـت سـمـاع بـوي دلدار برد      جـآن را بـه سرا پردة دلــدار برد
اين زمزمه مركبي است مر روح را     بردارد و خوش به عالم يار برد
مرگ صلاح الدين زرکوب خليفۀ مولانا در سال 657 به وقوع پيوسته كه مولانا در قيد حيات بود وبنابروصيت خودش آيين عزا داري و جنازة موصوف با ساز و سماع صورت گرفته است:
     شيــخ فــرمـوده در جــنــازة مـــــن  
                                             دهـــــل اريــد وكــوس بــا دف زن
     ســوي كـــويـم بــريــد رقـص كنان
                                            خوش شادان و مست و دست افــشان
     تــا بــدانــنــد كــه اولــيــاي خـــدا  
                                             شـاد وخـنـدان رونـد سـوي خـــــدا
     مـرگشان عـياد وعشرت وســوراست
                                              جاي شان خلـد عدن پر حوراست
     اين چنين مرگ با سماع خـوش اسـت
                                             چون رفيقش نگار خوب كـش است
    هـــمـــه از جــــان ودل وصـيـت را
                                               بـشـنـيـدنـد بـي ريــا بـه صـفـــا...
از نظر محترم پروفيسور عباس مهرين نيز سماع به دور نمانده و در مورد آن نگاشته است: يك يا چند آواز خوان با ساز ويا بدون الات موسيقي آواز ميخوانند كه غالب اشعار شان غنايي و عاشقانه میباشد. سالكان اين اشعار را به زعم خود تعبير ميكنند در اين حالت صوفيان زير تأثير معاني ابيات قرار ميگيرند برخي به وجد و سماع پرداخته عدة خاموش و تعدادي گريه را سر ميدهند.
همان ساعت كه درويشان سماع با صفا دارد([10])
خـدا حـاضر شود آنـجـا شود مهمان درويـشـان
                                         (ديوان شمس)



[1] - امام ابو حامد محمد غزالی، کیمیا سعادت، جلد اول، تهران: شرکت حبیبی سال 1356هـ . ش، ص ص 473 تا 494.
[2]- همانجا، ص 490.
[3]  - امام ابو حامد محمد غزالی، کیمیای سعادت، جلد اول. تهران: شرکت حبیبی، سال 1354هـ. ش، ص ص 492.
* - حال، از اثر روش های اخلاقی و تمرینات در سلوک تاثیرات باطنی در سالک پیدا میشود و آن را حال گویند و جمع آن احوال نامیده میشود به عبارۀ دیگر حال عبارت از یک حالت ذهنی بوده که سالک در حالت قبض و یا بسط از لطف و عنایت خداوند برخوردار  میگردد بعضاً دوام دار نبوده و زود گذر میباشد در بعضی از صوفیان متد اوم بوده و باقی میماند که (مقام) خوانده میشود هرچه است نزد صوفی حال است با گذشته و آینده او را کاری نیست و ذهن صوفی باید از ماضی و آینده صقیل و پاک شود تا به حال دست یابد.
[4] - محمد عارف پژمان، بخش در بارۀ سماع رمزی از شهرستان عرفان، مجله نای سال اول شماره دوم ، کابل کانون دوستداراان مولانا جلال الدین، 1372، ص ص 22- 25.
[5] - محمد عارف پژمان، بخش در باره (سماع و رمزی از شهرستان عرفان) مجله نای سال اول شماره دوم. کابل: دوستدان مولانا جلال الدین 1372. صحفات 22-25.
[6] - همانجا، ص ص 22- 25.
[7] - بخش تصوف، تهران: چاپخانه مجلس، 1331 هـ. ش. ص ص 55- 62.
[8] - همانجا، ص 76.
[9] - وجد مرحلۀ بالاتر از عبادت است زیرا در این حالات اراده خداوند اشکار میگردد وجد اشتیاق حقیقی و یا جذب موقتی به خدا است وجد دایمی نشانه تسلیم کامل به ارادۀ الهی است شیخ جنید (رح) فرموده : وجد حالتی است که در طی آن از خدا الهام می رسد و در برخی وجد هیجان شدید تولید میکند و در برخی آرامش و سکون.
[10] - پروفیسور عباس مهرین شوشتری تصوف، ترجمه عباس بهرین، تهران: کانون معرفت 1333 هـ. ش، ص 19. 

No comments:

Post a Comment