Thursday, February 23, 2012

"خرابات" در پویۀ تاریخ : تغییر وتحول شکلی ومعنایی واژه ها در گذرگاه تاریخ یک امر طبیعی است.واژۀ خرابات نیز در روند تاریخی خویش از لحاظ شکل و معنا تغییراتی را پذیرفته و در بازتابهای ادبی مفاهیم و معانی جداگانه و گاهی هم متضاد را افاده میکند که در این مقالت به گونه مختصرو فشرده به آن تماس گرفته شده است. خرابات در لغت به معنای می خانه و روسپی خانه میباشد. مکانی که در آن اعمال خلاف شرع ، میخواره گی، فسق و فجور انجام میشود و جاییکه اثر آبادی در آن نباشد ، چون : ویرانه ها و خرابه ها اما خراباتی مفهوم خرابات گردی ها ، باده نوشی ها و شاهد بازی ها را افاده مینماید. این اصطلاح مصداق حال کسانی است که طور مداوم در خرابات رفت و آمد میکنند و خرابات خانه جایی را میگویند که به دروازۀ آن تصویرزنان بدکاره آویخته باشد .(1)




"خرابات" در پویۀ تاریخ :

تغییر وتحول شکلی ومعنایی واژه ها در گذرگاه تاریخ یک امر طبیعی است.واژۀ خرابات نیز در روند     تاریخی خویش از لحاظ شکل و معنا تغییراتی را پذیرفته و در بازتابهای ادبی مفاهیم و معانی جداگانه و گاهی هم متضاد را افاده میکند که در این مقالت به گونه مختصرو فشرده به آن تماس گرفته شده است.
خرابات در لغت به معنای می خانه و روسپی خانه میباشد. مکانی که در آن اعمال خلاف شرع ، میخواره گی، فسق و فجور انجام میشود و جاییکه اثر آبادی در آن نباشد ، چون : ویرانه ها و خرابه ها اما خراباتی مفهوم خرابات گردی ها ، باده نوشی ها و شاهد  بازی ها را افاده مینماید. این اصطلاح مصداق حال کسانی است که طور مداوم در خرابات رفت و آمد میکنند و خرابات خانه جایی را میگویند که به دروازۀ آن تصویرزنان بدکاره آویخته باشد .(1)
در فرهنگ غیاث اللغات واژه خرابات به قمار خانه و بت خانه معنا شده است . (2)   در لغتنامه دهخدا ، این واژه به معنای شراب خانه ، میکده آمده و افزده که منظور از خرابات نشین ملازم میکده میباشد (3)
اما اکادمسین مرحوم دکتور جاوید واژۀ خرابات را در فرهنگ کهن این سرزمین جستجو کرده وآن را به آیین میترایی یا مهر پرستی پیوند داده نوشته است :
ریشۀ خرابات ((... از شراب هوما که نزد آریایی های باستان نوشابه مقدس بود . و در عهد آفتاب پرستی در عبادتگاه ها آشامیده میشد ... برای باده گساری و عشرت طلبی گوشۀ پر امن تر و با صفاتر از معبد ها نبوده است . اما اگر لفظ خرابات را چنانکه فرهنگ نویسان نوشته اند جمع خرابه به مفهوم ویرانه بگیریم ... میگساری و باده نوشی ، صدای چنگ و نالۀ نی در همین خلوتگاه بهتر از هر جای میسر میشده است . از همین جاست که خرابات به معنای طربکده و می خانه به کار رفته است )) (4)
دکتور اسدالله شعور نیز به این باور است که واژۀ خرابات از عهد مهر پرستی وآ یین میترایی با تحول و دگرگونی شکلی تا این زمان رسیده است . وی برای اثبات قول خود چنین استنباط میکند: (( خورابه که در عهد اسلامی خورآباد نامیده شد ؛ مرکز عبادت و اجرای آیین مهر پرستی بوده که باگذشت زمان به دوصورت به خرابات تغییرشکل یافته است نخست اینکه خورآباد با تغییراولین مصوت خود به ساده گی مبدل به خرابات گشته ودیگراینکه صورت جمع خورابه به علت اختتام آن به های هوز، اسم مؤنث شمرده میشد . به قانون جمع مؤنث عربی که در این زمان در کشور ما نیز به عنوان زبان دینی اشاعه یافته بود با افزایش الف و ت جمع گردیده و خرابات نامیده شده است . عبادتگاه و نیایشکدۀ آیین میترایی را در اساس خورابه و مهرابه میگفتند که مرکب از دو جز اند: خور و مهر که هر دو مفهوم واحدی داشته خورشید را افاده میکند . و آبه معنای چشمه را و به این ترتیب خورا به مفهوم چشمه خورشید را میرساند )) (5) موصوف افزوده است که نمونه برجسته خورخانه در کوتل خیرخانه کابل موجود است و اسم خیر خانه شکل تغییر یافته نیایشکده خورخانه است. چون ابتدای موفقیت امیر حبیب الله کلکانی از همین کوتل آغاز شد. بنابر این امیر کلکانی آن را به خیرخانه مبدل ساخت. زمانیکه آیین زردشت در بلخ پدید آمد و رونق گرفت از اهمیت و ارزشهای آیین مهر کاسته شد جشن ها وسرودها در خورابه ها روبه سردی نهاد وبا گذشت زمان فراموش شد ، با اشاعۀ دین مبین اسلام در خراسان، مسکرات و موسیقی حرام شمرده شد و خورابه ها بار معنایی منفی را به خود گرفت. عرب ها صورت جمع خورابه را خورآبات و خورآباد ساختند و در هر مکانی که از مسکرات ، رقص و موسیقی استفاده صورت میگرفت آن محل را باهمین بار معنایی منفی خرابات می نامیدند. (6)
کوری باس یونانی میداند که معادل آن در انگلیسی  korybas کلمۀ  احمد فریدواژه خرابات رابرگرفته از
 میباشدkorybant کوری بانت
کوری باس دراسطوره های یونانی و رومی به خادمان الهه مادر گفته میشد. این خادمان(کوری باس ها ) درمراسم مذهبی الهه مادر را با رقص های مستانه و موسیقی شاد نیایش میکردند .(7)
در کابل امروز، واژۀ خرابات در نزد جوانان سر کوچه و بازاری نیز به معنای مجازی و غیر حقیقی آن کاربرد دارد . معمولاً این اصطلاح را در مورد آنعده جوانانی به کار میبرند که پول را در جاهای غیر ضروری چون : شرط بندی در میدان های مرغ جنگی ، بودنه جنگی ، قمارخانه ها ، میخانه ها ، پول باد کردن بالای رقاصه ها ، آواز خوانها در محافل و رستورانت ها ... بی مها با به مصرف میرسانند و پول در نزد شان ارزش کمتر دارد . همچو جوانان خراباتی چندان پابند قوانین کشوری و عرف های جامعه نیستند بنا به همین مناسبتها شخص مذکور را جوان خراباتی و یا خرابات بچه می نامند.
افزون بر آن خرابات نام کوچه یی در شهر کهنه کابل است که برخی از متصوفین ، هنرمندان ، موسیقی سرایان و آواز خوانهای معروف کشور در آنجا زنده گی میکنند و بسیاری از آوازخوانهای کشور در کوچۀ خرابات تربیت دیده وبه بالنده گی رسیده اند .
- گــــــــــذر خـــــــرابــات :
برخی در مورد وجه تسمیه کوچه خرابات به این باوراند که شیخی به نام خواجه خردک در این گذر مسجد و خانقاهی داشت. وی در طریقت اویسی مشرب بود بنابر این صوفیان طریقه های مختلف چون : قادریه ، نقشبندیه ، چشتیه و دیگران در این خانقاه جمع میشدند و رهروان هر طریقه با روش طریقتی مخصوص به خودشان به ذکر میپرداختند. از اینکه خانقاه خواجه خردک مقید نبود و به کدام طریقه یی خاص مربوط نمی شد و سالکان آزادانه در آن رفت و آمد مینمودند بدین سبب خانقاه مذکور را خرابات خواجه خردک مینامیدند و آن گذر به خرابات مشهور گشت.
به رویت مقاله دکتور شعور : (( در جریان نخستین تجاوز انگلیسها به افغانستان مردم شهر کابل به مقاومت بر خاستند . مجاهدین ملی که اغلب ایشان اهل خانقاه های کابل بودند به سرکرده گی عیاران و کاکه های این شهر شبانه در خانقاه خواجه خردک گرد می آمدند و تصمیم حملات فردا را در اینجا میگرفتند . چون چغل ها و خبر رسانها ی افتخاری این خبر را به انگلیسها رسانیدند آنها... برنامۀ خرابی این خانقاه را ریختند.)) (8) در نتیجه خانقاه به تحریک انگلیسها ویران وبه مخروبه تبدیل شد . خانقاه مذکور فعلاً منزل شخصی یکی از ساکنین همان گذر میباشد و خواجه خردک ولی در همانجا مدفون گردیده و تربتش مرجع زایرین متصوف شهر کابل است .(9)
در عصر زمامداری امیر شیرعلیخان (1248 ش) گذر مذکور بار دیگر رونق گرفت شماری از هنرمندان موسیقی ، رقاصه ها و آواز خوانها از نیم قاره هند وارد کابل شدند و در این محل مسکن گزیدند که سبب اسکان ایشان در این محل عوامل زیر میتواند باشد.
1- چون مردم شهر کابل پیرو دین مبین اسلام میباشند ، از دید عقیدتی و فرهنگی علاقه نداشتند که در جوار ایشان کوچه یی با مشخصات بالا ایجاد شود .
2- هنرمندان و رقاصه ها باید در جای مصؤن اسکان داده میشدند تا از هر نوع آسیب اشخاص مغرض در امان میبودند و گذر خرابات از نظر موقعیت نزدیکترین کوچه به ارگ شاهی (بالاحصار) و از لحاظ امنیتی مناسبترین محل برای سکونت هنرمندان بود. واز جانبی در همجواری با هند و گذر قرار داشت و مردم این محل با هنرمندان تازه وارد هندی از لحاظ زبانی و فرهنگی پیوند داشتند و احساس غربت و بیگانه گی نمی کردند همچنان در نزد اهل هنود رقص ، موسیقی و آواز خوانی از زمره مراسم عبادی به شمار میرود وصیغۀ دینی دارد بنابر این پیروان ایین هندو در کنار آنکه برای آواز خوانها و رقاصه ها مزاحمت ایجاد نمیکردند بلکه آنها را حرمت و احترام مینمودند . بدین سبب هنرمندان در کوچۀ خرابات نسبت به محلات دیگر شهراحساس آرامش مینمودند.
بنابه همین مناسبت کوچه خرابات در نزد مردم بار معنایی منفی را به خود گرفت (10) گرچه در این عهد ملا یارمحمد کابلی پس از ده سال ریاضت از نزد مرشدش شیخ نیاز احمد بانس برلی خرقۀ خلافت پوشید و اجازه ارشاد یافت. از هند به وطن برگشت و برای نخستین بار طریقه چشتیه را که همرا با موسیقی کار میشد در کابل وارد و خانقاه غریب نواز را تأسیس کرد. (11)
با وجود آن که خاستگاه طریقه چشتیه ولسوالی چشت ولایت هرات است که از آنجا به سایر بلاد اسلامی گسترش و پخش گردیده است . در هند تبلور یافت وبا چهره و روشهای تازه دوباره به افغانستان وارد گردید که سهم خراباتیان کابل در پخش آن برازنده به نظر می آید . خدمات استادان و موسیقی نوازان کوچه خرابات مانند: استاد میا ، استاد نتو ، استاد محمود چشتی ، استاد قاسم ، استاد سر آهنگ ، استاد هاشم ، استاد رحیم بخش و ... در ترویج و پخش طریقه چشتیه مثمر واقع شده است و از اثر توجه چراغچیان و آوازخوانان کوچه خرابات واردات شان به خواجه معین الدین (چشتی) خانقاه ملایارمحمد کابلی زیر نام خواجه غریب نواز تا هنوز در کوچه علیرضا خان شهر کهنه کابل فعال میباشد که نقش هنرمندان کوچه خرابات در رونق بخشیدن خانقاه مذکوربرازنده به نظر می آید بدین لحاظ کوچه خرابات  کابل در کنار بار منفی، بار معنای عرفانی را نیز در خود نهفته دارد.
به استناد از"مقالات جاوید" خراباتیان این محل ازآغاز برای خود نظم و آیین و رسوم خاص داشتند:((بزرگان این کوی با صفا خود را از آل داود (ع) میدانستند وچون پیر مغان بر صدرها می نشستند ... حلقه های درس وتعلیم چون بزم اهل دل از نوای عشاق گرم وپرصفا بود. در تاریخ سیرهنری خود خاصه در عهد نزدیک به نام استادانی بر میخوریم که تا امروز ذکر خیر ووصف هنرمندی شان برسرزبانها نقش بسته هنوز آواز هنر آفرینان چون: استاد قاسم ، استاد سر آهنگ از روزنه خانه ها و پنجره های دودزده و فرسوده ، پیچ وخم کوچه های این محل شنیده میشود... در کوره راه های هر گذر کوچه خرابات ده ها هنرمند سالخورده و نوجوان تا امروز این آتش جاویدان را گرم نگهداشته وبا سرودهای دلنشین و ترانه های رنگین خود به دیده ها نور و به دلها سرور می بخشد... در هر گوشۀ این خرابه صدها مه جبین و بسا طلایی حنجره خفته است.
به هر جا توده گردی است مردی است        به هر جاپشته خاکی است پاکی است
شـــگاف هــر زمیــنی را کــــه بینـــی         گریبان پاره یی یا سینه چاکی است)) (12)
کوچه خرابات را که مرحوم اکادمسین جاوید به وصف گرفته است در جریان جنگهای تنظیمی ویران و با خاک یکسان شد . هنرمندان کوچه موصوف در داخل و خارج کشور آواره و بی سر پناه شدند کوچۀ خرابات از رونق افتید وبازارش به سردی گرایید . در زمان زمامداری طالبان گذر خرابات به چنان کابوسی مبدل گشت که گویی سنگی بر سینه اش فشار آورده و حنجره اش را خفه ساخته و نمیگذارد که صدایی از آن بیرون شود. کوچۀ خرابات کاملاً از سکنه خالی شد و نوایی از آن بر نمی خاست . اما در این اواخر شماری از هنرمندان و آوازخوانان دوباره به این محل برگشته اند و تا جایی منازل موروثی و مخروبۀ شان را اعمار نموده و بار دیگر در حالت قد بر افراشتن است و گاه گاهی صدا های نوازشگر موسیقی از این کوی بر میخیزد که نوید بخش آینده درخشان و شگوفایی هنر موسیقی و آواز خوانی در این برزن است.
- خرابات از دید عرفا :

فلسفه و عرفان دو اصطلاحی است که انسان به منظور دریافت خود و آگاهی درونی خویش به آن تکیه کرده و این دو مفهوم در روند تکامل و تحول اندشیه های انسانی نقش اساسی داشته است.
اندیشه های عرفانی در تحول زنده گی معنوی انسان جستجوگر برای دریافت خود از طریق سلوک تصوفی و معرفتی مثمر واقع شده و نقش به سزا دارد. عرفا توانسته اند که از این طریق تا جایی به حقایق جهان هستی پی ببرند.چون عرفا با عشق و لطایف سرو کار دارند. بنابر این برای بیان افکار لطیف خویش زبان شعر و ادب را پسند و انتخاب نموده اند. آنها کوشیده اند تا اندیشه های عرفانی شان را با کلام موزون در لفافۀ اصطلاحات با معانی ژرف و احساس برانگیز در کمال زیبا یی بیان نمایند.
خرابات در نزد عرفا و متصوفین معنای ویژۀ عرفانی را افاده مینماید. برای وضاحت بهتر این اصطلاح نخست بیتی از کتاب اسرارالتوحید انتخاب گردیده است که در آن واژۀ خرابات به مفهوم مکان گوشه نشینان اهل دل جهت خلوت برای عبادت و راز و نیاز با محبوب به کار رفته و صاحبان خرد ساکنان این مکان را مقربان درگاه حق پنداشته و شرط اساسی خرابات نشینی را کمال ادب میداند.
قدم منه به خرابات جزبه شرط ادب          که عاکفان درش محرمان پادشه اند
                                         (ص 530)
اما دردایرةالمعارف افغانستان راجع به کلمۀ خرابات چنین معلومات ارایه شده است ((خرابات به معنای میخانه ، شرابخانه و میکده بوده در عربی مفهوم ویرانه و خرابه را افاده میکند . در زبان دری جایی را میگویند که رندان در آنجا به عیش و نوش میپردازند ... در اصطلاح عرفان خرابات مقام وحدت و خرابی صفات بشری را گویند ... در نزد سالکان خرابات کنایت است از خرابی رسوم و عادات خویشتن نما یی ، خودبینی و ظاهر آرایی و تبدیل آن به عادت و اخلاق پسندیده میباشد )) (14)
 از نظر ابن عربی خرابات به معنای خراب شدن صفات بشری و فانی شدن از وجود جسمانی است و عاشق خراباتی آن است که هیچ صفتی را به خود منسوب نداند و محو حق باشد و بداند که هر چیزی به او بر میگردد : (( و الیه یرجع الامر کله )) (15) سالک خراباتی پس از ترک رسوم ، عادت پرستی و عجب به این مقام نایل میگردد.(16)
هرگاه به نظریات فوق دقت گردد و از معنای لغوی آن شرابخانه ، روسپی خانه و محل فسق که درآغازاین مقاله به آن پرداخته شده است صرف نظر نماییم ، اصطلاح خرابات سه مفهوم عرفانی زیر را به دست میدهد.
1- خرابات مقام معرفتی عارف است که به اثر سعی ، مجاهدت ، الطاف و عنایت الهی به آن نایل آمده است و از شرایط کسب این مقام در سلوک طریقتی خرابی صفات  بشری ، ترک رسوم ، رهایی از عجب ، فانی شدن از تعلقات و محو شدن در محبوب است .
2-  خرابات مکان و جایگاه عرفا و متصوفین است که غرض عبادت ، وجدونشاط معنوی جهت کسب مقامات عرفانی و تصوفی در آنجا جمع میشوند.
3- برخی واژۀ خرابات را به معنای رند و کسیکه از قید رسوم وعادات وارسته به کار برده اند که این تعبیر بیشتر مفهوم خراباتی را افاده مینماید ، و خراباتی به کسی گفته میشود که جهت کسب قرب به بارگاه الهی ، جز حق از همه مجرد شده باشد و گوشۀ خرابات را بدین منظور برگزیده و رندانه در آن طی طریق مینماید . اصطلاح رند مترادف خراباتی بوده و شامل حال کسی میگردد که آگاهانه از سنت های جامعه وارسته ، از مردم و تعلقات دنیا رهایی یافته باشد ، این گروه بیشتر به اهل ملامتیه معروف اند. برای وضاحت بهتر موضوع بیتی از شاه نعمت الله ولی را به نظاره میگیریم:

رند آن باشد که میل هستی نکند        از خویش گذشته خود پرستی نکند
درکوی خرابات مــــغان رندانه           می نوش کند مدام و مستی نکند

(60ج نوربخش ص 148)
به عبارت دیگر خراباتیا ، سالکان ورندانی اند که از خود بینی ووابسته گیهای غیر او رهایی یافته و فانی مطلق گشته اند.
شیخ عطار نیشاپوری در بیتی مقام خراباتیان را چنین به وصف گرفته است :

خراباتیست بیرون از دو عالم            دو عالم در براو همچو آب است

(1ج ، نوربخش ص 125)
طوریکه مشاهده شد خرابات مکان اهل تصوف و عرفان است و خراباتی آن کسی را گویند که در آن مکان برای تصفیه باطن مشغول باشد.
در ابیات زیر اصطلاح خرابات از خراباتی به گونه روشن تفکیک شده است که نقل آن خالی از مفاد نخواهد بود :

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم          کاین چنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما

(حافظ ص 14)
یا:

مـــــن خـــراباتـــیم و بــاده پــرســــــت         در خـــرابات مـــغان بیـــخود و مـــست
(همام تبریزی)
                               ویا:
چـــرا زکــــوی خرابات روی برتــابم          کزین بهم به جهان هیچ رسم وراهی نیست
(حافظ ص 85)
                              
               برداشت دکتور علی فاضل از اصطلاح خرابات چنین است : (( خرابات جایگاه عیش و طرب روحانی ، وجد و نشاط مردان خدا و رونده گان طریقت است.
مردانی که به نیروی معرفت پردۀ پندار را دریده اند و بنیان خویشتن بینی ، رسوم متعارف ، صفات مذموم ، تمایلات وخواهشات بهیمی را درهم کوفته و خراب کرده اند.)) (17)
با همین مفهوم حافظ شیرازی خرابات مغان را محل تجلی انوار حق دانسته و سروده است :
در خـرابات مـــغان  نور خدا  میبینم           این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه برمن مفروش ای ملک الحاج که تو        خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
... سوز دل اشک روان آه سحر نالۀ شب        این همه از نظر لطف شما میبینم
... دوستان عیب نظر بازی حافظ مکنید          که من او را ز محبان خدا میبینم (18)
در بیت بالا هدف از مغان معنای لغوی آن (آتشکده و آتش پرستی) نیست. بلکه مراد شاعر از خرابات مغان جایگاه عاشقان و سوخته دلان راه حق است که در سینه هایشان آتش عشق جانان افروخته گشته و در شعله های سوزان عشق کباب و بریان هستند ، و خرابات مغان مکان صوفیانی است که سر مست بادۀ عشق گشته و تا صبح قیامت مدهوش اند :
این خرابات مغان اسـت در آن مـــستانند       از دم صـــبح ازل تــــا بـــه قـــیامت مــــدهـــوش
گرتوراهست در این شیوه سر یکرنگی       دین و دانش به یکی جرعه چو«عصمت »بفروش
همین گونه صایب تبریزی شرط جاگزینی در خرابات مغان را صفایی دل از کینه و کدورت دانسته ، سروده است که :
در خرابات مغان منزل نمی بایدگرفت       چون گرفتی کین کس در دل نمی باید گرفت

یا:
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم          حاصل خرقه و سجاده روان در بازم

        (حافظ ص 230)
       
بنا به بیت بالا حافظ شیرازی در راه سیرو سلوک خرقه و سجاده را نوعی از حجاب برای سالک میداند و در بیتی خانقاه و خانقاهی بودن را نیز بخشی از اشتهار و خود بینی گفته و بدین سبب خواسته تا خرقۀ آلوده به خود پسندی خانقاه را در چشمۀ با صفا و زلال خرابات شست و شو نماید:
ساقی بیار آبی از چشمۀ خرابات     تا خرقه ها بشویم از عجب خانقاهی
(حافظ ص301)
مراد از شست و شو زدودن دل از زنگار معصیت و شکستن زنجیر های خود بینی میباشد زیرا پس از رها یی همچو صفات رهرو اجازۀ ورود به خرابات را پیدا میکند:
شست و شو کن و انگه به خرابات خرام      تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
(حافظ ص 288)
در بیت مذکور هدف از دیر خراب همانا خرابات و حلقۀ ذکر صوفیان با صفا است .
همچنان در شرح گلشن راز آمده که غرض از اصطلاح خرابات اشاره به وحدت میباشد و افزوده است زمانیکه سالک خراباتی از قید افعال  و صفات خود رهایی یافت آنگاه تمام افعال و صفات اشیأ را محو افعال و صفات الهی میداند و هیچ صفتی را به خود و دیگران منسوب نمیکند به خاطر اینکه عاشق خراباتی خود بینی ، خودخواهی و خود پسندی را درکوی معشوق باخته است (19) چنانکه شیخ محمود شبستری بدان اشاره نموده و سروده است :
خراباتی شدن از خود رهایی اسـت         خودی کفر است اگر خود پارسایی است
نشـــــــانی داده اندت از خـــرابـات         که (( الـــتوحید اســقاط الاضــافــــــات))
خرابات از جـهان بی مــــــثالیـست         مقــــام عاشـــقان لا ابـــا لیـــســــــت
خـــرابات آشــــیان مرغ جان است         خرابــات آســــتان لا مــــکان اســـت
خراباتی خراب اندر خراب اســـت         کــه درصحرای او عالم سراب اســت
...اگر صد سال در وی می شـتابی         نه کس را ونه خــــود رابــاز یــــابی
شراب بیــــــخودی درســـر گــرفته        بـه ترک جــــمله خـــیروشـــر گرفته
شرابی خورده هریک بی لب وکام         فراغــــت یــــافته از نـــنگ و از نـام
...گهی از رو سیاهی رو به  دیوار        گـــهی از ســرخـــرویــی بر سـر دار
گهی اندر سماع از شـــوق جـــانان        شده بی پا و ســر چــون چرخ گـردان
...یکی پیمانه خورده از می صاف        شـــده زان صــوفی صــافی زاوصاف
                                                                 (گلشن راز ص 526)
به استناد بیت بالا ، خراباتیان صوفیان صاف دل هستند که ازاوصاف خودی رهایی یافته وپیمانه حقیقت  را نوشیده اند.
خراباتیان مردمانی هستند که فنا شده ، شراب معرفت نوشیده و فارغ از ننگ و نام اند آنها غیر از حق هر آنچه هست به دور افگنده و به مقام توحید راه یافته اند. واین مقامیست که آغاز و انجامش بی نهایت است:
خراباتیست بی حد و نهایت                   نه آغازش کسی دیده نه غایت
                                                                         (گلشن راز527)
مولانا جلال  الدین محمد بلخی یکی ازپیش کسوتان راه تصوف وعرفان لذت جان را در خرابات دیده و آن جایگاه را محل مناسب برای صحبت با جانان میداند واین مهفوم را در بیتی چنین بازتاب داده است:
جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی         جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه(20)
نور بخش اصطلاح خرابات را اشاره به مقام وحدت دانسته و به خرابی صفات بشریت و فانی شدن وجود جسمانی از صفات عادتی معنا کرده و از خرابات به عزلت خانۀ پیر و مرشد نیز تعبیر گردیده است. برای روشن شدن بهتر موضوع سروده یی از عراقی را به مشاهده میگیریم که درآن از خرابات به معنای  صوفیان با صفا بهره گرفته است :
در خــــرابات شــــدم دوش مــرا بــار نبود        میزدم نعره و فریــاد زمـــن کس نشنود
یا نــــــبد هیــــچکس ازباده فروشان بـــیدار       یا خود ازهیچکسی هیچکسم در نگشود
چون که یک نیم  شب یا کم و یا بیش برفت      رندی ازغرفه برون کرد سرورخ بنمود
گفت:خیراست در این وقت تو دیوانه شـدی      نغزپرداخـتی آخر تونگویی که چـــه بود؟
گفتمش:در بگــشا، گـــفت برو هرزه مگوی      تادراین وقت زبهر چوتویی در که گشود
این نه مسجد که به هرلحظه درش بـــگشایم      تاتو اندر دوی اندر صف پیش آیــی زود
این خرابات مـــغان اســت ودرو زنــده دلان     شاهدوشمع وشراب وغزل ورودو سرود
                                                                     (فرهنگ نوربخش ص152)
طوریکه به دیده آمد در بیت اخیر این سروده نیز هدف از خرابات مغان همان مکان و محل بودوباش رندان خراباتی است که زیر نظر پیر خرابات جهت طی مراحل عرفانی تربیت میبینند.
در اغلب سروده های عرفانی منظور از اصطلاح پیر خرابات اشاره به محبوب و همچنان پیر کامل و مکمل است. اصطلاح پیرکامل و مکمل شامل حال مشایخی میشود که به علوم شرع آگاه و در عمل بدان آراسته باشد، در طریقت نزد شیخی طی طریق نموده وازنزدش خرقۀ خلافت به بر کرده باشد تا بتواند مرید را به گونۀ خوب رهنمایی کند همچنان از بند تعلقات وارسته ،مؤدب، سخاوتمند و با تمکین باشد. در پند دادن به اشارت مستعد و حقایق مکاشفات را فهم کرده بتواند و هر آنچه میگوید نخست خود بدان عمل نماید و در معرفت راسخ و از سر مشاهده آگاه و در مقام توحید تکیه زده باشد. (ج6،ص107)
                                                    
هرگاه پیر خراباتی متصف به صفات فوق باشد آنگاه مرید خراباتی با ارادت و اخلاص تمام سر برآستان او گذاشته و کمر خدمت میبندد چنانچه خواجه حافظ شیرازی همین مطلب را در بیتی اینگونه زیبا بازتاب داده است.
به جان پیر خرابات و حق صحبت او        که نیست در برمن جز هوای خدمت او
(حافظ ص 276)
یا:
بندۀ پیرخراباتم که لطفش دایم است        ورنه لطف شیخ وزاهدی گاه هست وگاه نیست
                                                                                  (حافظ ص 55)
              ویا:
به فریادم رس ای پیر خرابات               به یک جرعه جوانم کن که پیرم 
                                                                               (حافظ ، ص 228)
وبیت زیر اصطلاح معمول میان مردم است که:

بی پیر مرو در خرابات                          هر چند که سکندر زمانی

عاشق خراباتی به کسی گفته میشود که در نرد بازی عشق همه چیز را به محبوب باخته و در حسن او محو شده باشد. و یک لحظه بیخودی در کوی جانان را بهتر و شایسته تر از هر عادت پرستی بداند:
رو تا به خرابات خروشی بزنیم               در میکده در شویم و نوشی بزنیم
دســـــتارو کتاب را فرستیم گرو               بر مدرسه بگذریم و دوشی بزنیم
                                                                (اصطلاح ابن عربی ص 247)
اما مراد از خراب آباد در نزد شعرای عارف عالم خاکی و دنیا است که انسان ها در آن به خواری و مذلت زنده گی میکنند و هر چه آبادش می سازد آباد نمی شود این اصطلاح را پروین اعتصامی در بیتی اینطور بازتاب داده است :
هر چه معمار معرفت کوشید                   نشد آباد این خرابات آباد (22)
برخی از عرفا در آثار شان واژۀ خرابات را به مفهوم لغوی آن به کار گرفته اند از جمله در کتاب اسرارالتوحید عارف شهیر ابو سعید ابوالخیر واژه خرابات را به معنای شرابخانه روسپی خانه ، جای فسق و فجور استعمال نموده و در حکایت 180 کتاب مذکور آمده است : شیخ ابو سعید (رح) به مریدش حسن مؤدب گفت: قوالی بیار تا برایم چیزی بگوید . حسن مودب به شهر رفت و هر چه جستجو کرد قوالی نیافت (( چون عاجز شد جوانی را نشان دادند در خراباتی ، به طلب اوشد... حسن برفت اورا نزد شیخ آورد ، خود آن طلب آن جوان را سعادت بود . آن جوان به خانقاه در آمد چنانکه از خود هیچ خبر نداشت ... )) (23)
شماری به این باور است که واژۀ خرابات را نخستین بار سنایی غزنوی متوفا حدود (530ق) به کار برده است. در حالیکه پیش از وی امام محمد غزالی ، ناصرخسرو (متوفا 481) منوچهری (432ق) و... در نوشته ها واشعار شان این کلمه را به کار برده اند به گونۀ مثال منوچهری در بیتی از واژه خرابات چنین سود جسته است :
دفتر به دبستان بود و نقل به بازار         وین نرد به جایی که خرابات خراب است
مامردشــــرابیم و کــــبابیم ورباییم        خوشا که شراب است وکباب است و رباب است
(24)
ناصر خسرو واژۀ خرابات را در بیتی اینطور بازتاب داده است :
میفروش اندر خرابات ایمن است امروز ومن        پیش محراب اندرم بابیم وباترس و هرب (25)
 به هرحال واژه خرابات از نیمه قرن پنجم (امام محمدغزالی ، ناصر خسرو، منوچهری) بدینسو در نوشته ها و سروده های ادبای دری به دیده می آید و تا هنوز در نزد شعرا و عرفای معاصر این اصطلاح کاربرد ادبی دارد به گونه مثال مولانا خال محمد خسته در بیتی خرابات را به مفهوم عرفانی آن چنین بازتاب داده است :
ما اندر خرابات حقیقت نه مجازیم         پیـــمانه کـــش میـــکدۀ نــازیم
هم محرم اسرار سرا پردۀ قدســـیم        هم قاعده با قاعدۀ محفل رازیم
(26)
مولانا نیاز احمد فانی خرابات را در بیتی به معنای مقام عرفانی به کار برده و سروده است :
خرابات مغانم هم مقام است            ره میخانه و مسجد کدام است (27)
فنایی آنهایی راکه در قید گرد نمودن متاع دنیا هستند در بیتی به سوی خرابات که مکانی برای درک رموز حقیقت است اینطور فرا خوانده است :
بیا سوی خرابات ای خمار آلودۀ دنیا        که تا رمز حقیقت از می رطل گران بینی (28)
فرایند و یا شیرۀ سخن اینکه : خرابات واژۀ اصیل فارسی دری میباشد که در گذر زمان تحول نموده از لحاظ شکل و معنا تغییراتی را پذیرفته و مفاهیمی را که گفته آمد افاده مینماید.
گذر خرابات نام محلی در شهر کابل است که هنرمندان و موسیقی نوازان در آن سکونت دارند همچنان خرابات در نزد متصوفین و عرفا مفهوم ویژه یی را افاده میکند و در ادبیات عرفانی منظور خرابات همانا بار معنایی مثبت و عرفانی آن بوده و هدف از بازتاب خراباتی در اشعار عرفانی اهل خرابات و کسانی که در آنجا تردد و رفت و آمد میکنند. مراد از خرابات نشین ملازم میکده بوده و در نزد صوفیه کنایتی از مقیمان کوی خرابات میباشد وخرابات پرور اشاره به سالکانی است که در خرابات تربیت و پرورش دیده باشد.
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف      هرسخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
(حافظ ، ص90 )
ماخذ
1- دکتور حسن انوری ، فرهنگ بزرگ سخن ، جاد چهارم ، چاپخانه مهارت ، تهران : 1382ش ، 2702.
2- غیاث الدین محمدبن جلال الدین ، غیاث الغات ، به کوشش دکتور منصور ثروت ، چاپ دوم ، انتشارات امیر کبیر ، تهران : 1375 ش ، ص325.
3- لغتنامه دهخدا ، معنی خرابات در ادبیات ایرانی ، انترنت ، سایت گوگل. 
4- اکادمسین دکتور عبدالاحمد جاوید ، به کوشش دکتور اخشید جاوید ، جلد چهارم ، انتشارات سعیدی ، کابل: 1390 ش ، ص 212.
5 -  دکتور اسدالله شعور ، خرابات کابل و نقش آن درتداوم طریقت های عرفانی ، انترنت ، سایت گوگل .
6- همانجا.
7- خرابات ، ویکی پدیا ، دانشنامۀ آزاد ، سایت گوگل ، انترنت .
8- دکتور اسدالله شعور ، خرابات کابل و نقش آن در تداوم های طریقت های عرفانی.
9- عبدالحی خاکروب ، کاروان نور ، مزاروت مکمل ولایت  کابل ، چاپ سوم ، کابل :1386 ش ، ص 102.
10- دکتور اسدالله شعور ، خرابات کابل و نقش آن ...
11- محمد متین مونس ، خانقاه های شهر کابل ، انتشارات اکادمی علوم افغانستان : 1390 ش ، ص 142.
12- مقالات جاوید ، جلد چارم ، ص212.
13- خرابات کابل و نقش آن ...
14- دایرةالمعارف آریانا ، جلدسوم ، نشریه اکادمی علوم افغانستان ، مطبعه نبراسکا ، کابل: 1389 ش ، ص 589.
15- قرآنکریم ، سوره هود ، آیت 123.
16- دکتور گل بابا سعیدی ، فرهنگ اصطلاحات ابن عربی ، انتشارات شفیعی ، تهران : 1383 ش ، ص 247 .
17- دکتور سعید صادق گوهرین ، شرح اصطلاحات تصوف ، جلد پنجم ، انتشارات زوار ، تهران : 1380 ش ، ص 66.
18- خواجه شمس الدین حافظ شیرازی ، دیوان ، به تصحیح دکتور قاسم غنی ، انتشارات باربد ، ایران : 1376 ش ، ص 244. (در پایان شواهد بر گرفته از این اثر فقط به ذکر حافظ و شماره صفحه اکتفأ شده است )
19- شمس الدین محمد لاهیجی ، شرح گلشن راز ، مقدمه محمدرضا بزرگر ، انتشارات زوار ، تهران : 1371 ش ، ص 524 (در پایان شواهد بر گرفته از این اثر فقط به ذکر گلشن راز و شماره صفحه بسنده شده است )
20- مولانل جلال الدین محمد بلخی ، کلیات شمس ، به تصحیح بدیع الزمان فروزالفر ، جلد دوم ، چاپ سوم ، چاپخانه دیبا ، تهران :1386 ، ص 1003.
21- دکتور جواد نور بخش ، فرهنگ نور بخش اصطلاحات تصوف ، جلد اول ، چاپ سوم ، ایران : 1372 ، ص 151.
22- فرهنگ بزرگ سخن ، ص 2702 .
23- محمد بن منصور بن ابی سعید ، اسرارالتوحید فی مقامات ابو سعید ابوالخیر ، اهتمام حسین بدر الدین ، انتشارات سنایی :1378 ش ، ص 529.
24- منوچهری دامغانی ، دیوان ، به کوشش دبیر سیاقی ، چاپ چارم ، تهران : 1381 ش ، ص 9.
25- لغتنامه دهخدا ، انترنت ، سایت گوگل
26- مولا نا خال احمد خسته ، سروده های جاویدان ، انتشارات امیری ، کابل: 1388ش ، ص 143.
27- مولانا نیازاحمد فانی ،ریاض العرفان، چاپ دوم،انتشارات نعمانی، کابل : 1386 ش ، ص 295.
28- الحاج فیض محمد فنایی ، رمز حقیقت ، کابل ، انتشارات نعمانی ، کابل : 1379 ش ، ص 62.






                                                                                                                                             



                                                                                                                         

Monday, February 13, 2012

قطب الدین بختیار کاکی: خواجه قطب الدین ملقب به بختیارکاکی پسرسیدکمال الدین احمده پسرسید موسی پسرسید احمد یکی از اکابر اولیای طریقه چشتیه بود



قطب الدین بختیار کاکی:
خواجه قطب الدین ملقب به بختیارکاکی پسرسیدکمال الدین احمده پسرسید موسی پسرسید احمد یکی از اکابر اولیای طریقه چشتیه بود. سلسله خانواده گی وی در چند واسطه به امام جعفر صادق وصل میگردد. در اصل از سادات حسینی نسب قریه اوش فرغانه میباشد .(1)
     قطب الدین بختیار یکساله وشش ماه بود که پدرش چشم از جهان پوشیده و تا پنج ساله گی درسایه پرعطوفت مادر متقی و پرهیزگارش پرورش دید. پس از سن پنج ساله گی ،مادرش از همسایه خویش که مرد نیک و صالح بود،خواهش نمود تا خواجه قطب الدین را درنزد استادی که به علوم ظاهر و باطن واقف باشد شاگرد سازد.همسایه بادیانت و خیراندیش دست خواجه را گرفت و به سوب خانۀ معلمی که دوست وی بود روان گشت .اتفاقاً درمسیر راه با پیرمردی روشندلی روبرو و مصاحب شد. پیرمرد مذکور از همسایه پرسید، این طفل را به کجا میبری؟ همسایه قصه را باز گفت ، پیرمرد موصوف با مهربانی تمام گفت :خوب خواهد بود که این طفل را به من واگذاری تا اورا مطابق به وصیت مادرش درنزد استادی شاگرد سازم که نسبت به دیگران لایق و سزاوارتر باشد، و این طفل به کمالات علوم دست یابد. مرد همسایه چون شفقت و حسن نظر آن پیرمرد را مشاهده کرد،قطب الدین را به او سپرد. آن مرد کهن سال و محاسن سفید خواجه قطب الدین را جهت آموزش نزد شیخ ابوحفص برد و در حصه تربیت طفل مذکور سفارش بسیار کرد.شیخ حفص وی را به شاگردی پذیرفت و گفت طفل بختیار هستی زیرا آن مردپیر که تو را به من حواله کرد حضرت خضرنبی بود. پس از آن روز خواجه قطب الدین به بختیار معروف شد.(2)
     خواجه قطب الدین دراندک زمان قرآن مجید را حفظ و علوم ظاهری را فرا گرفت . وی درضمن آموزش ریاضات و مجاهدات شاقه میکشید، درسن هژده ساله گی در جستجوی پیرومرشد کامل شد. مشایخ و مرشدان زیاد را ملاقات کرد تاآن که به خواجه معین الدین حسن چشتی دست ارادت داد. به اندک وقت کمالات معنوی را کسب نمود.بیست سال داشت که خواجه معین الدین چشتی به وی خرقه خلافت عطا کرد و بختیار به تربیت مریدان مشغول شد.(3) کرامات و خوارق بسیار ازوی نقل شده است. به روایتی در یک شبانه روز دوصد و پنجاه رکعت نماز میگزارد و سه هزار بار صلوات میفرستاد.
     خواجه بختیار کاکی به منظور ادای فریضه حج از راه خشکه عازم بیت الله شد .مدتی در بغداد توقف نمود و مشایخی چون: شهاب الدین سهروردی ، شیخ اوحدالدین کرمانی، شیخ برهان الدین چشتی ، شیخ محمد اصفهانی و ... را ملاقات و از صحبت های شان مستفید گردید. پس از ادای زیارت بیت الله به هندوستان رفت و نظر به هدایت مرشد خویش در دهلی اقامت گزید. مریدان زیاد به دورش جمع شدند و خانقاهش رونق بسیار داشت. سلطان التمش پادشاه دهلی درنزدش مرید شد و خلفای نامدار مانند : شیخ فرید گنج شکر، شیخ بدرالدین غزنوی، شیخ برهان الدین بلخی ، شیخ ضیأالدین رومی، مولانا فخرالدین حلوایی، شیخ احمد ، شیخ فیروز، شیخ بدرالدین موتاب، شیخ نجم الدین قلندر، شیخ محمود بهاری، سلطان نصیرالدین غازی، قاضی حمیدالدین تاگوریو ... در نزد خواجه قطب الدین بختیارفیض باطن یافتند و خرقۀ خلافت پوشیدند.(4)
خواجه قطب الدین بختیار کاکی چهاردهم ربیع الاول سال 634 هجری ، قمری داعی اجل را لبیک گفت و در دهلی به خاک سپرده شد(5)
     درثمرات القدس از قول قاضی محی الدین کاشانی سال وفات خواجه بختیار را چنین درج نموده است:« قاضی محی الدین کاشانی ازشیخ نظام الدین اولیا پرسید ، که وفات خواجه قطب  در کدام سال اتفاق افتیده است؟
شیخ به جواب گفت: وفات سلطان شمس الدین التمش و خواجه قطب الدین بختیار در یک سال بود این بیت به زبان آورد.
     به سال ششصد وسی بود از هجرت                                                                                        نماند شاه جهان شمس الدین عالمگیر.»(6)
بدین اساس تفاوت سال وفات خواجه بختیار در ثمرات القدس با خزیننة الاصفیا یک سال است.
مآخذ:
1- میرزا لعل بیگ لعلی بدخشی، ثمرات القدس من شجرات الانس، به تصحیح دکتور سیدکمال ، تهران : 1376 خورشیدی، ص 185
2- محمد متین مونس، نظر گذرا به تاریخ پیدایش و سلسله طریقه چشتیه در افغانستان، مجله خراسان ، شماره 65، اکادمی علوم افغانستان: 1384 خورشیدی، ص 222.
3- همانجا
4- مفتی غلام سرور ، خزینة الاصفیا جلد اول، انصاری کتب خانه، بازار ملک هرات :1994 میلادی، ص 274
5- همانجا
6- مجله خراسانی، شماره -65، ص 224.

علی لالا: شیخ رضی الدین معروف به علی لالا پسر شیخ سعید عموزاده حکیم سنایی پسر عبدالجلیل غزنوی جوینی میباشد.(1)





 علی لالا:
شیخ رضی الدین معروف به علی لالا پسر شیخ سعید عموزاده حکیم سنایی پسر عبدالجلیل غزنوی جوینی میباشد.(1)
     در خزینة الاصفیا عبدالجلیل پدر بزرگ (جد) شیخ رضی الدین را پسر حکیم سنایی معرفی کرده است. بنابراین علی لالا باید نواده(نواسه ) حکیم سنایی باشد(2) همچنان نقل شده است که در سفر حج با حکیم سنایی همراه و هم سفر بوده است شیخ رضی علی لالا از اکابر عرفای قرن هفتم میباشد .وی در راه عرفان و تصوف رنج سفرهایی بسیار را متقبل شده به خدمت و صحبت مشایخ زیاد نایل گردیده است. به روایتی از نزد یکصدوبیست و چهار (3) و به استناد دیگر از شصت و چهار (4) شیخ نامدار خرقه خلافت پوشیده و یکصدو سیزده خرقه از او باقی مانده است. موصوف سفری به هندوستان نموده و از صحبت هایی ابو رضای هندی مستفید شده است.
     به نقل از نفحات الانس من حضرات القدس، شیخ نجم الدین کبرا مریدان زیاد داشت که مرشدان نامی بوده اند در میان آنها نام علی لالا نیز مذکور است.(5) بدین معنا که علی لالا در اصل مرید شیخ نجم الدین کبرا میباشد که از نزدش خرقۀ خلافت پوشید و اجازه ارشاد یافت. متن مختصر فرمان خلافتش که توسط شیخ نجم الدین کبرا نگاشته شده پس از حمد و ثنا درود و صلوات چنین است:اما بعد ضعیف ترین بندۀ خدا)ج) احمد بن عمر بن عبدالله صوفی میگوید، خرقه پوشیدم از شیخ و سید خود شیخ الوری اسماعیل بن حسن ... از من فرزند عزیز و گرامی و پرهیزگار ، زاهد شیخ رضی الدین ابوالعلأ بن لالا سعید علی جوینی که خداوند تعالی توفیقاتش را نیکو و انبیا و اولیأ را در بهشت رفیق او گرداند ... او را به سه چیز وصیت میکنم چنانچه رسول الله(ج) ابوهریره را وصیت کرد بر اقامه و رکعت ضحی و اینکه سه روز روزه در هر ماه و اینکه نخوابد مگر بر وتر و وصیت میکنم او را به حسن ملازمت و ارشاد و استقامت و سکوت از آنچه بر آن فایده یی نباشد.(6). علی لالا در سرودن شعر قریحه توانا داشت. وی در شعر از سبک خواجه عبدالله انصاری پیروی میکرد. رباعی زیر را از او میدانند:
هم جان به هزار دل گرفتار تو است
هم دل به هزار جان خریدار تو است
هم در طلبت نه خواب دارد نه قرار
هر کس که در آرزوی دیدار تو است.(7)
علی لالا در سوم ربیع الاول سال 643 هجری قمری در غزنی وفات نمود.و مرقدش در شمال شرق غزنی به فاصله حدود شش کیلومتری روضۀ سلطان ابراهیم غزنوی واقع است.(8)
مآخذ:
1- فرهنگ دهخدا- انترنت.
2- مفتی غلام سرور ، خزینة الاصفیا، جلد دوم، کتب خانه انصاری بازار ملک ، هرات: 1994 میلادی، ص 267.
3- خزینة الاصفیا، جلد دوم، ص 267.
4- فرهنگ دهخدا- انترنت.
5- نورالدین عبدالرحمان جامی، نفحات الانس من حضرات القدس به تصحیح دکتور محمود عابدی ، تهران: 1375 خورشیدی، ص 437.
6- مولانا شیخ نجم الدین کبرا، رسالۀ آداب المریدین، به اهتمام حسین بدرالدین ، تهران: 1362 ش.ص 247
7- دایرة المعارف افغانستان.
8- همانجا