Thursday, February 9, 2012

عبدالحمید اسیر (قندی آغاز) : در سال 1249 خورشیدی برابر به یوم یکشنبه پانزدهم رجب المرجب 1355 قمری، در باغ نواب قریب شوربازار کابل در منزل حاجی عبدالقادر خان طفلی به دنیا آمد، که نامش را عبدالحمید گذاشتند و بعد ها به قندی آغا معروف گشت.


عبدالحمید اسیر (قندی آغاز) :
در سال 1249 خورشیدی برابر به یوم یکشنبه پانزدهم رجب المرجب 1355 قمری، در باغ نواب قریب شوربازار کابل در منزل حاجی عبدالقادر خان طفلی به دنیا آمد، که نامش را عبدالحمید گذاشتند و بعد ها به قندی آغا معروف گشت.([1])
ایام کودکی را تا سن پنج ساله گی در باغ نواب کابل سپری نمود. از اینکه پدرش به دربار شاهی شغل دولتی داشت بنا بر لزوم دید از منزل شخصی شان به زین العمارت قصر سردار نصرالله خان نایب السطنه برادر کوچک امیر حبیب الله خان (صدارت فعلی) مسکن گزین شدند، و تا سقوط دولت امانی در همان منزل زنده گی مینمودند.
عبدالحمید اسیر آموزش های  نخستین را با فراگیری و خوانش قرآنکریم، گلستان و بوستان سعدی آغاز نمود. وقتی هفت ساله شد راه مکتب امانی واقع کوتی باغچۀ ارگ شاهی را در پیش گرفت. وی ده سال تمام  با تیز هوشی و  ذکاوت سرشار علوم مروج وقت را آموخت. مضامین علوم دینی را در مکتب و منزل نزد قاری محمود خان پنجشیری فرا گرفت.  وی به مضمون جغرافیه علاقمند بود که از زحمات استاد جغرافیه خویش به نام لبیش آلمانی به قدردانی یاد نموده است.
از خاطرات تلخ ایام تحصیل عبدالحمید اسیر، کشته شدن محمد نادر شاه به تاریخ 12 عقرب 1312 خورشیدی در قصر دلکشا است. زیرا این حادثه باعث گردید تا اسیر از تحصیل بازماند. در آن روز از طرف شاه برای متعلمین تحایفی توزیع میگردید و قرار بود پس از آن تیم های فوتبال مکاتب نجات (امانی) و استقلال با هم مسابقه نمانید.
مربی تیم فوتبال مکتب نجات عبدالحمید اسیر بود که در صف اول متعلمین مکتب خویش قرار داشت. هنگامیکه نادرخان از شاگردان لیسه نجات بازدید مینمود، متعلمی به نام عبدالخالق از صف دوم با فیر تفنگچه شاه را مورد هدف قرار داد و از بین برد. عبدالحمید اسیر نسبت این رویداد مدتی زندانی گردید. بدین ملحوظ در سال 1314 خورشیدی اسیر همراه با خانواده اش در ریگستان گرم سیر بی آب و علف ولایت هلمند جاییکه از دکان، مکتب، داکتر، شفاخانه و مدنیت اثری نبود، تبعید شدند. در آنجا بیشتر اعضای فامیل اسیر به مریضی ملاریا مبتلا گردید و از اثر همان مریضی مادر کلان، خانم برادر و چند تن از اطفال خانوادۀ اسیر ، جان را به حق تسلیم نمودند: خانوادۀ مذکور پس از سپری نمودن دو سال تبعید در گرم سیر، به اساس حکم سردار محمد داوود خان اجازه یافنتند تا در گرشک اقامت نمایند.
عبدالحمید اسیردر گرشک نزد مولوی ضیأالدین که سرآمد علمای آن ولایت بود، به آموزش علوم پرداخت. پس از اقامت چند درگر شک مردم زمین داور اغتشاش نمودند و حکام وقت، عامل شورش را تحریک تبعیدیان قلم داد کردند که با عث زندانی شدن اسیر و خانواده اش گردید و پس از مدت 23 روز از حبس رها و به قندهار تبعید شدند.
اسیر در قندهار نزد مفتی صدرالدین مختصر المعانی را آموزش دید و با شاعر ظریف طبع عبدالصبور غفوری، محمد امین نواسۀ محمد سرور نایب الحکومه، سراج الدین خان و محمد حیدر خان پسر سردار محمد اکبر خان در حلقۀ ادبی اشعار بیدل را به خوانش میگرفتند.
اسیر و خانواده اش پس از چند سال تبعید در قندهار به اساس حکم سردار شاه محمود خان مورد عفو قرار گرفتند و دوباره به کابل برگشتند. در کابل اسیر شاگرد مولانا محمد امین قربت شد و کتاب کافیه ابن حاجب و شمسیه عمر کاتبی را در نزد او خواند و برای آموزش مشکوة شریف پیش مولوی روشندل خان وردگ زانو زد.
اسیر در قندهار ازدواج نمود که ثمرۀ آن پنج پسر و سه دختر میباشد فرزند بزرگش عبدالعزیز مهجور شاعر و نویسنده و دارای چند اثر عرفانی و ادبی میباشد.([2]) پسر دومش احسان اسیر در موسهی چهاردهی ولایت کابل گوشۀ فقر را انتخاب کرده و در خانقاهی اشعار میرزا عبدالقادر بیدل را برای دوستدارن و علاقمندان مکتب بیدل تعبیر و گره گشایی مینماید.
عبدالحمید اسیر ساعت 30/2 بعد از ظهر پنجشنبه 18 حمل سال 1373 خورشیدی برابر با بیست و ششم شوال المکرم 1414 هجری قمری جهان فانی را پدرود گفت و در دامنه پروان سوم شهر کابل به خاک سپرده شد.([3])
نسبت خانواده گی و طریقتی اسیر:
عبدالحمید اسیر در خانواده متقی و صوفی مشرب به دنیا آمد، پدرش میر عبدالقادر نظر به تقوا و پرهیزگارییکه داشت واژه (میر) را از سرنامش حذف نمود تا به نسب خویش غره نشود. وی معتقد بود که در روز حشر معامله با حسب است نه با نسب. سلسله نسبی اسیر به حضرت قشم(رح)و از آن طریق به عبدالله بن عباس(رض) ميرسد.
عبدالقادر پدر اسیر نزد آخند صاحب که در محلۀ زیارت شاه طاووس(رح) واقع شهر کهنه کابل اقامت داشت مرید بود. اما عبدالحمید اسیر سبق و تلقینی از خلیفه صاحب فرزه نصیب شده است.
قندی آغا در سالهای تبعید به هلمند، از دو شخصیت روحانی باج سلطان که از زمرۀ مجذوبان وقت و دیگر گلجان آغا که از جملۀ متصوفین متشرع بود فیض گرفته و در قندهار به خدمت عظیم خان آغای مجذوب میرسید.
در کابل نزد بابه داوود که در زیارت مولوی صاحب سرای زر داد مقیم گشته بود میرفت و خدمت او میکرد. همچنان از صحبت های بابه میر فقیر ، آغای خاکی پغمان، سید غریب آغا، نور جان ملنگ، غفور جان آیینه ساز، خلیفه صاحب میر احمد فرزه، سید جان آغای جبل السراج، پیروز ملنگ گلدره یی که مردان با کرامت بودند، کسب فیض نموده و مورد التفات شان قرار گرفته است.
عبدالحیمد اسیر به منظور زیارت تربت مشایخ و بزرگان سفرهایی را در خارج از کشور انجام داده است. وی در سال 1367 ش. به هندوستان رفت و تربت میرزا عبدالقادر بیدل، قطب الدین بختیار کاکی، نظام الدین اولیا، خواجه نصیر الدین محمود چراغ دهلی، باقی با الله، شیخ عبدالحق، شاه ولی الله(رح) و امیر خسرو دهلوی را زیارت نمود و به کابل برگشت. همچنان در 1370 ش. عازم پاکستان شد. در پشاور مزار جنید پشاوری(رح)، شیخ عمر چغاره یی(رح)، رحمان بابا و میا عبدالغفور را زیارت و از آنجا به شهر لاهور رفت و تربت علی هجویری غزنوی مشهور به داتا گنج بخش و فرید گنج شکر را زیارت نمود.
اسیر از زمرۀ مشعلداران عرفان و ادب عصر حاضر است که زنده گی را با همه فراز و فرود های آن با صبر و قناعت در کمال مناعت نفس گذراند و آثار پر بهایی از خود به جا گذاشته است.

آثار و کار کرد های ادبی عرفانی اسیر :
عبدالحمید اسیر به مطالعه علاقۀ وافر داشت و در اوقات فراغت بیشتر به مطالعه آثار بزرگان میپرداخت، گاهی شعر میسرود و زمانی مطلبی را تحریر  میداشت.
اغلب نوشته های مذکور به شکل پراگنده بود بنابر آن قسمتی از آن تلف شده و از بین رفته است. شماری از کارکرد هایی اسیر به کوشش فرزندان و شاگردانش به صورت کتاب و یا رساله جمع آوری شده است که برخی از آن اقبال چاپ یافته و تعدادی تا هنوز به زیور طبع آراسته نگردیده است که در زیر طور مختصر معرفی میشوند:
1- کلید عرفان: سال 1370 خورشیدی به همت و اهتمام پسرش محمد احسان اسیر در پشاور چاپ شد و بار دوم در سال 1375 خورشیدی با قطع و صحافت بهتر و ابیات بیشتر طبع گردیده که شامل توضیح و تحلیل ابیات میرزا عبدالقادر بیدل میباشد.
2- مرد حق: رسالۀ مشتمل بر حال و  احوال خلیفه صاحب میر احمد فرزه است که به گونه یی، مرشد قندی آغا در راه عرفان و تصوف میباشد.
3- جنون شوکتان: در این کتاب مجاذیب معاصر افغانستان به معرفی گرفته شده و به اهتمام محمد احسان اسیر چاپ گردیده است.
4- ملنگ پیروز: در اثر مذکور زنده گینامه و احوال پیروز ملنگ گلدره یی تحریر گردیده است و تا حال به دست چاپ سپرده نشده است.
5- تصوف و طریق چهار گانه: شامل تاریخچه تصوف میباشد و چهار طریقه معروف تصوفی (قادریه، نقشبندیه، سهروردیه و چشتیه) را  با مشخصات آن معرفی نموده است.
6- شرح رباعیات : در سال 1369 خورشیدی لباس چاپ به برکرده است.
7 پیوند دل: تضمین بر مخسمات و چند غزل ابوالمعانی بیدل میباشد.
8- بیدل اویسی: رساله یی است که اسیر در اواخر عمر آن را به رشته تحریر درآورده و چاپ نشده است.
9- خط بوریا : گزیده آثار منظوم و منثور قندی آغا و شامل دو بخش میباشد: بخش اول آن مخسمات بر چند غزل بیدل و حافظ و چند پارچه غزل و مثنوی است. بخش دوم شامل برخی از آثار منثور اسیر میباشد، که بار اول سال 1379 خورشیدی. و بار دوم در سال 1383 خورشیدی در مطبعه احمدی چاپ و به دسترس ذوقمندان ادب قرار گرفت.
در چاپ دوم خط بوریا دو اثر دیگر اسیر که قبلاً به شکل رسالۀ مستقل چاپ شده بود، نیز ضمیمه گردیده است.
10- ترجمه رسایل جلال الدین سیوطی: که شامل شماری از احادیث پیامبر اسلام میباشد.
11- جلد دوم کلید عرفان: در رسالۀ مذکور به اشعار ابوالمعانی بیدل با دید تصوفی تماس گرفته شده و تا هنوز چاپ نشده است.([4])
12- اسیر بیدل: این اثر به همت آقای رازقی و جناب فایز در کشور ایران به زیور طبع آراسته شده است.
قندی آغا بیشتر به بیدل و بیدلشناسی توجه داشت و عاشقانه به توضیح باریکی های اشعار بیدل میپرداخت. استاد اسیر وقتی از تبعید به کابل برگشت از اشتراک در محافل و مجالس رسمی پرهیز میکرد و بیشتر در محافل و مجالس ادبی حضور می یافت. به قول احسان اسیر: «قندی آغا کلبه اش را نظر گاه بیدل ساخت و با شماری از علما همواره بزم صحبت ادبی را گرم میداشت. این بزرگمردان روزگار آن عهد چون: مولانا قربت اند خویی، سید داوود حسینی، مولانا خسته، شایق هروی ، شایق جمال، مولانا سلیم خان راغی، استاد خلیل الله خلیلی، استاد بیتاب، صوفی عشقری، میرزا محمد ابراهیم خلیل، عبدالرحیم رحیمی، عبدالسلام مجددی، از جمله کسانی بودند که بر رنگینی محافل بیدل خوانی می افزودند»([5]) طوریکه به دیده آمد استاد اسیر معانی بلند و باریکی های اشعار بیدل را معنا و گره گشایی میکرد و شاگردان زیادی را در این راستا تربیت نمود.
وی با کمک بیدل دوستان همه ساله در سوم صفر عرس بیدل را دایر میکرد و تا پایان عمر به این رسم پابند بود. قندی آغا مکتب بیدل شناسی را گشود در این مکتب بیدل دوستان به ویژه جوانان گرد می آمدند و با کلام بیدل آشنایی حاصل مینمودند.
استاد اسیر جدا از حلقۀ بیدل خوانی، با درویشان و قلندران نیز بازبان بیدل سخن میگفت، از زمره این قلندران یکی کاکا لعل جان از مرغ گیران قلعۀ قاضی چهاردهی بود که سالها عمر خویش را دریاضت و مجاهدت گذرانید. اگر چه امی بود اما کلام ابو المعانی بیدل را بهتر درک میکرد. به روایتی کاکا لعل جان شوهر همشیره صوفی عشقری بود، که بعد ها در دهدادی مزارشریف مسکن گزین شد. به هر صورت استاد اسیر روز های پنجشنبه بیدل شناسی را تدریس میکرد([6]) که تا پایان حیات به این افتخار ادامه داد. خوشبختانه امروز نیز خلف الصدق او عبدالعزیز مهجور این سنن پسندیده را زنده نگهداشته و خط پدر را دنبال میکند.


- محمد نذیر اسیر، فرهیخته مرد عرفانی و ادب، مجله پگاه، شماره اول، کابل: حوت 1386ش، ص9.[1]
- محمد عبدالحمید اسیر قندی آغا، خط بوریا، چاپ دوم ، مطبعه صنعتی احمد، کابل: 1383. ش ص ص 15-9.[2]
- همان کتاب، ص 44.[3]
- خط بوریا، ص ص 27- 24.[4]
مجله پگاه، صفحه 10.[5]
- خط بوریا، صفحه 33.

No comments:

Post a Comment