Friday, February 3, 2012

خانقاه مرشد سيد گلاب : خانقاه مرشد(گلابي)، در باغ علي مردان شهر قديم كابل موقعيت دارد([1]) خانقاه به شكل خامه و ابتدايي اعمار گرديده است. بالاي دروازه آن لوحة فلزي سبز رنگ نصب و نوشته شده كه: «بسم الله الرحمن الرحيم، خانقاه حضرت سيد گلاب مرشد، مركز تدريس تصوف (چار طريقت) حلقة ذكر و نعت خواني، مطابق شريعت محمدي، سال تاسيس، 1191 هـ.. ق ».


خانقاه مرشد سيد گلاب :
خانقاه مرشد(گلابي)، در باغ علي مردان شهر قديم كابل موقعيت دارد([1]) خانقاه به شكل خامه و ابتدايي اعمار گرديده است. بالاي دروازه آن لوحة فلزي سبز رنگ نصب و نوشته شده كه: «بسم الله الرحمن الرحيم، خانقاه حضرت سيد گلاب مرشد، مركز تدريس تصوف (چار طريقت) حلقة ذكر و نعت خواني، مطابق شريعت محمدي، سال تاسيس، 1191 هـ.. ق ».
شب جمعه بود كه من اجازة ورود به خانقاه مذكور را حاصل نمودم در همچوشب ها صوفيان به منظور ذكر و رياضت به خانقاه هاي مربوط ميروند  بدين سبب مريدان و ارادتمندان يكي پس از ديگر وارد صحن حويلي خانقاه ميشدند در بالاي دروازه چوبي دوپله يي داخل حويلي شاخ هاي آهو به طور زينتي نصب و مقابل دروازه كلمة طيبة با خط زيبا تحریر گردیده و در پايين آن پوستر منع سگرت ترسيم و هشدار داده شده است، كه: « توجه ! لطفا به داخل خانقاه سگرت نه كشيد.» صحن حويلي حدود پنج بسوه زمين را  احتوا ميكند در وسط حويلي درخت توت باكندة دبل و ضخيم كه نمايانگر قدامت تاريخي محل  ميباشد قرار دارد وگل بته هاي مرسل به زينت حويلي افزوده است. در سمت شرق آن ببمة آب كه آفتابه هاي وضو در اطراف آن قرار داشت جلب توجه ميكرد. سالن ، تالار و يا اتاق ذكر در پهلوي دروازه و رودي به طرف شرق قرار دارد كه حدود (7-4) متر مربع را حتوا ميكند. مريدان همه و ضو ساختند و نماز شام را به امامت خليفه خانقاه در داخل اتاق ذكر ادا نمودند. در فاصلۀ ميان نماز شام الي صرف طعام شب، صحبت هايی از تصوف و خوارق اوليأ كرام صورت گرفت كه با اغتنام از فرصت پرسش هاي زير را با محترم حمدالله خليفه خانقاه مذكورطرح نمودم:
س: در اين خانقاه چند طريقه كار ميشود ؟
ج: در خانقاه ما چهار طريقه . قادريه شريف ، نقشبنديه شريف، سهرورديه شريف و چشتيه شريف بدون موسيقي اجرا ميشود كه قادريه شريف مشتمل برشش درس بوده با مريدان به عدد كار ميشود و مقام هفتم آن دوره است.
چون در نقشبنديه شريف لطايف زنده ميشود، از اينرو در قدم نخست طريقه نقشبنديه وبعد آن قادريه، به تعقيب آن سهرورديه وسپس چشتيه شريف با مريدان كار ميشود.
س: طريقه نقشبنديه داراي چند لطيفه بوده و كدام ها اند؟
‍ ج: نقشبنديه شريف را هفت سبق يا درس است كه به سالك يكي پی ديگر به وسيله مرشد تدريس ميگردد و مرشد آن را  اذن ميدهد. در پهلوي اين درس ها ذكر اسمأ الله ودرود شريف نيز برای مريد توصيه ميگردد و مريد مكلف است تا بدان مداومت نمايد .
لطايف عبارت اند از: «قلب ، روح، سر، خفي، اخفي، نفي  اثبات.» هر كدام اين لطيفه ها نور و انوار ، اوراد و مؤكل دارد كه به ترتيب با مريد كار ميشود.([2])
در ميان حاضرين شخص سالخورده يي به نام حاجی محمد ظاهر حضور داشت و كليد صحبت را به دست گرفت او درجريان صحبتش گفت: سالهاست که مرید این خانقاه مي باشد، يكي از عوامل ارادتمندي و اخلاصش اين است كه خلفا و مرشدان اين خانقاه شريعت را مقدم مي شمارند و بعد از تطبيق شريعت به تدريس طريقت ميپردازند. در اين هنگام درب اطاق باز شد صداي صوفيانيكه آفتابه ولگن به دست داشتند رشته صحبت را گسستند و خوان طعام گسترده گرديد. بعد از صرف طعام ساعت 45/8 شب نماز خفتن به امامت خليفه خانقاه ادا گرديد و ساعت 9 شب توسط حاجي شيراحمد مناجاتي به اين مطلع: (هر كار كه ميكني بگوبسم الله) آغاز گرديد و به درود و صلوات حضرت محمد صلي عليه وسلم ختم شد. به تعقيب آن صوفي قادري با اين مطلع مناجاتش را آغاز نمود:
يارب توكريمي و رسول توكريم
  صد شكر كه هستيم ميان دوكريم
سپس رشتة مناجات را (خاتم) هنرمند و اواز خوان معروف كشور به دست گرفت و به آواز رساي خود اين بيت را زمزمه و به سريش گرفت:
سر خوش از كوي خرابات گذر كردم دوش
               بــه طـلب گــاري تــر سـابـچـة بـاده فــروش
خاتم در بين سرود هايش شاه فرد هاي انتخابي از اشعار ديگران را طبق روحيه مجلس ميخواند كه بيشتر مورد پذيرش و تحسين صوفيان قرار ميگرفت؛ طورمثال:
اين خرابات مغان است در آن مستانند
مـؤمـن وارمني وگبر ومسلمان ويهود
***
خــانـة عـشــق در خــرابــات است
نيـك نـامــي در اوچــه كـار كـنـد
بعد از حمد وثنا، مناجات و نعت، سرود گران قطعه شعري را به ادا وآهنگ خاص ذكر به خوانش گرفتند، ذكران و صوفيان كه سرا پا گوش و خموش نشسته بودند، با شنيدن اين طرز سرود ( تلقين) آهسته آهسته به پير نزديك شدند و حلقه يي را به اطراف مرشد تشكيل دادند. سالكان به اشارة مراد به ذكر (الله هو) پرداختند همه به يك آوازه و يك نفس ذكر مينمودند، نعت خوانها اشعار خانقاهي ميسرودند و ذكر را تلقين مينمودند. شخص ديگري كه خارج از حلقة ذكر ايستاده بود و بوتل خوشبويي از (عطر گلاب) را به دست داشت بالاي ذاكربن و حاضرين محفل عطر مي پاشید. صوفيآن را عقيده بر اين است كه پا شيدن عطر افزون بر خوشبويي سسبب ميشود تا ذاكران به خواب نه روند. كوتاه اينكه ذاكران به پا خاستند و به شوق و ذوق خاص به ذكر جهر پرداختند. با سپري شدن چند دقيقه حلقة ذكر خموش شد و پس از آن نعت خوانی به سبك قوالي با اين مطلع آغاز شد:
نـه تـرسـا، ني يهـودم نـه گـبـرونه مسلـمـانم
            نه از آدم نه از حوا نه از فردوس رضوانم
چه تدبير اي مسلمانان كه من خود را نميدانم
تا هنگام اول صبح صادق حال بدين منوال بود، هنگام صبح دعايه خیر و عافیت خوانده شد، بعد از اداي نماز فجر سالكان شب زنده دار رفتند وگروپ ديگري از صوفيان ساعت 8 صبح به خانقاه مراجعه نمودند و در زير نظر مرشد، الي وقت اداي نماز جمعه  به ذكر پرداختند. ساعت دوازده يوم جمعه ذكر با دعايه خير به پايان رسيد. من با استفاده از فرصت در رابطه به تأسيس خانقاه ،معرفي مرشدان، پرسش هایي را به مرشد خانقاه مذکور ارايه داشتم. ايشان لطف نموده رسالة كوچكي را بنام: «مرورمختصري در مورد تاريخ خانقاه شريف حضرت سيد گلاب مرشد» به دسترسم قرار دادند كه در مورد ايجاد خانقاه مذكور چنين نگاشته شده است :
حضرت سيد گلاب مرشد بعضأ به دكان يكتن از مريدانش متصل مسجد شريف سائين (سايين)([3]) قناد واقع جنده سردار خان تشريف ميبردند، يكتعداد مريدانش در آنجا به خدمت مرشد سيد گلاب شرف ياب ميشدند چون تعداد مريدان رو به افزوني بود ودكان مذكور گنجايش آن همه مريد را نداشت، بنابر این در سال (1161هـ ق) يكتن از مريدانش منزل خود را براي حضرت سيد گلاب مرشد بخشيد و به خدمت آن جناب قرار داد، مرشد سيد گلاب آن را خانقاه ساخت ومريدان را در آنجا اذن ميداد .
   بيوگرافي مختصر سيد گلاب شاه نوراني (رح)
سيد نورمحمد شاه بغدادي ملقب به سيد عبدالوهاب متخلص به (صمدي) پسر سيد محمد ميرزا(رح) ميباشد. وي نظر به تقوا وپرهيزگاري، كمالات وخوارقي كه داشتند، به گلاب شاه نوراني معروف شدند .
مرشد سيد گلاب شاه نوراني استالفي كابلي در اصل سادات و از جمله مشايخ بزرگ و معروف عهد خويش بوده است، علوم ظاهري (شريعت) را در بغداد حصول نمودند وسلك فقر را نزد شاه بلوك شاه فقير در هندوستان فراگرفت. در علوم طريقت مريد سيد غلام محمد تيمورشاه با جوري ميباشند.
بهأالدين وردكي ومحمد معصوم ولي؛ هم دوره و هم صنف مرشد سيد گلاب در هندوستان بودند و با هم يكجا درس فقر را فرا گرفتند، چون مرشد سيد گلاب در حفظ علوم دين استعداد فوق العاده داشت لذا بهره كافي از علوم مختلف ديني نصيب شان شد ودر علم فقه، فقيه الفقهاي عصر خويش بود، وی از مذهب امام اعظم ابوحنيفه(رح) نعمان بن ثابت بن ذوطي پيروي ميكرد .
جناب شان در سیزده پشت به سيد جلال الدين منير شاه میر سرخ بخاري ميرسد. موصوف جهت كسب و تحصيل علم شريعت در بغداد مقيم بود، از اينرو ويرا بغدادي نيز مي گويند . بعد از تكميل علم شرع به بخارا تشريف برد واز آنجا به منظور حصول علم باطن (طريقت) از راه خراسان در باجور رفتند ومدت هفت سال نزد حضرت سيد غلام محمد تيمور شاه باجوري زانو زدند و متعاقبأ راهي كشور هندوستان گردید ومدت چهار سال در نزد بلوك شاه (رح) مريد شد كه بعد از آموزش علم طريقت وكسب حال به امر و اجازۀ مرشدش  دوباره به كابل برگشت.
مرشد سيد گلاب از علم شريعت و طريقت بهرة وافر داشت علم حديث را نيكو ميدانست. موصوف داراي زبان فصيح و نطق بليغ بود، هميشه لباس زهد، ورع و تقوا به بر داشت. از وي چند اثر به جا مانده است كه تا حال به چاپ نرسيده و به شكل قلمي نزد ورثه و مريدان مذكور موجود است([4]).
مرشد سيد گلاب، برازنده گلي خوشبوي از گلستان تصوف بود، مرقد ش در قريه محلة غنداب ولسوالي استالف زيارت گاه عام و خاص است روح شان پرنور باد.
علت دفن سيدگلاب مرشد در استالف اين است كه در هنگام بازگشت به كابل يكي از مريدان مذكور باغچه يي را برايش هديه نمود كه ابتدا خانقاه و مدرسه را در آنجا اساس وپايه گذاري کرد و بعد به كابل منتقل شد، نظر به وصيت خودش پس از وفاتش در آن محل دفن گرديدند. خانقاه فعلاً به زيارت مبدل شده اولاده ومرشدانیکه مربوط به اين خانقاه بودند بعد از وفات در آنجا دفن گرديده اند.([5])
مريدان خانقاه مذكور در وصف مرشدان خويش سروده هايي دارند. از جمله اشعار چند تن شان را که در وصف مرشد سيد گلاب سروده شده است انتخاب و در اينجا نقل ميداريم.
مرشد ما سيد گلاب
     بـلـبـل بـاغ شـريـعـت گـوهـر مـا سـيد گـلاب
                                 مخزن هر چار طـريقـت رهبـر مـا سيد گـلاب
     در طريقت شاه خـوبـان طبـل شـاهـي  مـیـزنـد
                                در شـــريـعت بــاشـد مـهتـرمــا سيـد گــلاب
     هست روشن از طـفـيلـش دين پاك مـصطفـي
                                مشعل نـور وشـرافـت مـظـهر مـا سيـد گــلاب
    مـوم مـيسـازد دل هـر سنـگـدل و گـــمـراه را
                                هـمـچو نـور بـا هـدايت انـور مـا سيـد گـلاب
    ماه خوبـان درميـان خـانـدان مـصـطـفـی است
                                 همچوشاه بـا عـدالـت سـرور مـا سيـد گـلاب
     مشك بوي ونيك خوي و مست ازجام وصال
                                 عارف وهم باكرامـت عـنـبـر مـا سيـد گـلاب
     هر ولي راچون كرامت ميرسـد از لـطف حـق
                                 كامل وصاحب بصيرت بهـتر مـا سيـد گـلاب
     هم به غرب وشرق گرديده نمـايـان شـهـسوار
                                 صاحب فيض وكرامت مـهتر مـا سيـد گـلاب
     سينة شان جمله گي از عشق حـق پـرنـور بـود
                           هـست وصـفـش بـي نـهـايـت اختر ما سيد گلاب
     مـرشـد و رهـبـر بـود بــر راه حـق غــوث زمــان
                           جـان مـا بـاد افـــدايــت جـوهـر مـا سيـد گـلاب
     روشـنـي چـشـم مـا و صـيـقـل دلـهـا تــويــــــي    
                            فيض بـخـش و بـا لـياقـت دلـبـر مـا سيـد گـلاب
     گر نويسم صد هـزاران بـيت دروصفـش كـم اسـت
                         آنـكــه بــاشــد بـا نـزاكـت زيـور مـا سيـدگـلاب
    (سالكان)دايم بخوانيم وصف آن مولاي خويش
                           شـيـخ كـامـل بـا سـعـادت افـسر مـاسيـد گـلاب
                                                            (خليفه صاحب، سالك)
مـيـان گــل و گــلاب فـرق هـمـيـن اســـت
كه يكي شاهد بازاري، ديگر پرده نشين است
                                           * * *
فـيـض مـيـرســد هـردم بـگــدايــان درش
پـيـر مـن مـرشـد مـن رهبر من گشته گلاب
                                                 ***
مست جان مرتضي سر خدا باشد گلاب
دستـگير هرگداحاجت روا باشد گلاب
                              (محمدي وردك)
دروصف حضرت سيد گلاب شاه نوراني :
     مـرشد ما سـر بـلـنـد گـلاب شـاه نـورانــي
                                     پيرو انـش بـرومنـد گـلاب شـاه نـورانــــي

     عـشـق تـو بـردميـده فـيضت بـه مـا رسيــده
                                     مـهرت بـه بر كـشيـده گـلاب شاه نـورانـي
     هستي تو مـايـل مـا رهــبــر كـــامــل مــــا
                                      پـيـر صاحب دل مـا گـلاب شـاه نــورانـي
     بسكه با كمال هستي صاحب جمال هستي
                                      بما چون هلال هستي گـلاب شـاه نورانـي
     اولاد احمد هستي صـاحب نسـب هـستــي
                                      جانا مؤدب هستي گـلاب شـاه نــورانـــي
     ملامحـمـد جـانـم مـن خـآدم حـيـرانــــم
                                     بـه يـادت سر گردانم گلاب شاه نـورانـي
                              (شعر از ملاحمد جان متوفي1323هـ. . ق)
بعد از آنكه سيد گلاب مرشد به حق پيوست و داعي اجل را لبيك گفت، فرزندش سيد فقير شاه (سرمست ) نظر به وصيت پدر بر مسند خلافت خانقاه نشست. چون فقير شاه (سر مست) مجرد بود، بنابر این بعد از وفاتش پسر ديگر مرشد سيد گلاب به اسم سيد غريب شاه به اساس وصيت برادر، مرشد طريقت و مسند نشين فقر شد. پس از وفات مرشد عاليرتبه، خلافت را به پسرش جناب شيخ القرآن و الحديث سيد فقير شاه ولي سپردند. متعاقباً مسؤوليت خانقأ را فرزندش ابو عبدالله سيد يحيي روحاني(رح) به دوش گرفت و نظر به وصيت آن جناب فعلاً خلافت وخدمت خانقاه به دوش پسرش سيد حمدالله (حامد) ملقب به سيد ذكر يا ميباشد.
مرشد سيد غريب:
خلافت مرشد سيد غريب همزمان با دورة سلطنت امير عبدالرحمن خان آغاز شد در آن زمان بيست و يك خانقاه در شهر كابل فعاليت داشت.
به اساس راپور استخبارات وقت، امير فرمان صادر کرد تا در شب جمعه مسؤولين خانقاه ها با حلقه ها، مريدان و اخلاصمندان شان در زيارت و حي صاحب واقع بيني حصار شهركابل جمع شوند و هر كدام جداگانه حلقه هاي ذكر خود را عملي سازند. حدس زده ميشد كه هدف شاه ممكن سروي ومعاينه بوده باشد. بعد از سپري شدن شب جمعه همه دوباره به خانقاه هاي خويش برگشتند. روز شنبه امير فرماني به اين متن صادر نمود: «گويا در فحواي خانقاه ها چنين تبصره شده بود كه در حقيقت خانقاه نيست، بلكه چند نفر چرسي، بنگي و ولگرد براي تفريح ومضمونشان به نام و بهانة خانقاه يكجا گرد هم جمع مي شوند عمل چرس و تفريح بي باكانه و فضوليات را انجام ميدهند و خوش گذراني ميكنند در نتيجه فرمان مسدود شدن بيست ويك خانقاه صادر گرديد.([6]) مگر روز پنج شنبه آينده مرشد سيد غريب مسؤول خانقاه سيد گلاب بدون استحضار واجازة دولت طبق گذشته به ذكر شان ادامه دادند.
مرشد سيد غريب به متولي و ناظر خانقاه معروف به بلبل شاه هدايت داد كه حلقة ذكر را بر پا دارد، بلبل شاه دستور مرشدش را عملي نمود و در نيمه شب هنگاميكه همه مریدان مشغول ذكر بودند يكنفر شاهي با دو نفر غلام بچه كه طوطي يي در قفس با خود داشتند وارد خانقاه شدند و بعد از ختم حلقۀ ذكر، طوطي را خدمت مرشد صاحب تقديم نمودند و چنين گفتند: كه امير صاحب براي ما چنين حكم فرموده اند، درمندوي سابقه خربوزه فروشي خانقاهي موجود است كه به نام خانقاه مرشد سيد گلاب ياد ميشود طوطي را با قفس براي مرشد صاحب تسليم نمائيد و رسيد اخذ بداريد. مرشد صاحب طوطي ها را تسليم شد و به اردلي (پوليس) ها گفتند «براي امير صاحب بگوئيد كه برايم رسيد.» روزشنبه دولت از جمله 21 خانقاه صرف سه خانقاه را رسماً اجازه فعاليت داد، كه عبارت بودند از: خانقاه مرشد سيد گلاب، خانقاه پهلوان صاحب واقع عاشقان وعارفان وخانقاه خواجه غريب نواز واقع خيابان كه از آن وقت تا حال كدام مزاحمتي از طرف دولت مردان براي خانقاه هاي متذكره ايجاد نگرديده است . لازم به یاد کرد اینکه امير عبدالرحمن خان یکروز نزد مرشد سيد گلاب رفت و رويش را به طرف مرشد سيد غريب نموده گفت: شما را با چه نوع تحفه نوازش نمايم؟ مرشد سيد غريب جواب داد که فقيران از تحفه بي نياز هستند فقط به مسؤولين سرك سازي هدايت دهيد كه ما را از بيگاري معاف بدارند، تا مشغول ذكر حق باشيم. امير همان کرد وسند معافي از بيگاري وعدم مزاحمت براي مرشد سيد غريب داد كه تا حال نزد مسؤول خانقاه موجود است.
     مـا طـالبـان را شـاد كن از قـيـد غـم آزاد كـن
                                از فيض خويش امداد كن يا سيد غريب عربي
     ... اي دلبر زيباي مـا اي پير بـي هـمـتـاي مـــا    
                               آخـر نـمـايي يـاد مـا يـا سـيد غـريـب عـر بـي
     ايـن خـآدم بـيكـارو بار عبدالبصير است انتظار
                               تـاوي بـگـيري در كـنار يـا سيد غريب عـربـي
                                  ( مرحوم استاد عبدالبصير )


مرشد سيد فقير:
مرشد و پير روشن ضمير، شيخ القرآن و الحديث سيد فقير شاه در علوم و فنون در اصول و فروع امام بود و مشايخ زيادي را در عرصة تصوف تربيه نموده اند.
موصوف در كابل تولد شد در نزد پدر علوم شريعت و طريقت را فرا گرفت در مدارس ديگر نيز تحصيل نمود تا آنكه خود مدرس وفاضل شد موصوف شب سه شنبه تاريخ 21/ 3/ 1327 هـ.ش ساعت دو بجه وچهل دقيقه از جهان فاني به لقاي خداوند(ج) پيوست بعد از اداي نماز جنازه در مسجد پل خشتي در حظيره آبايي شان واقع ارغنداب استالف به خاك سپرده شد.
   مرشد سيد يحيي روحاني:
سيد يحيي روحاني، معروف به ابو عبدالله بن سيد فقير شاه بن سيد جنيد شاه بن سيد غريب شاه بن سيد گلاب شاه نوراني(رح).
در باغ عليمردان شهر قديم كابل تولد شد علوم ديني وعرفاني رانزد ملاجان محمد در ارغنده مربوط ولسوالي پغمان فرا گرفت. در زهد ورع ورياضت، مجاهدت، تزكيه نفس وتصفيه دل نهايت كوشا بود. از دنيا واهل دنيا دوري واجتناب ميورزيد وبه ترك دنيا حريص بود. برای مريدانش توصیه میکرد که  چون اول وآخر ما ترك دنياست، به آن دل نه بندید و فريب آن را نه خوريد كه در زیان شماست .
جناب روحاني(رح) در تقرير وبيان فصاحت تمام داشت. نهايت شرين سخن بود، هر گاهيكه در موعظه از خداي عزوجل نام میبرد، زار ميگريست. جناب روحاني(رح) با برادرش سيد عبدالرحمن در سال 1345ش عازم مكه معظمه شدند و بعد از اداي فريضه حج بيت الله به وطن بر گشتند. نامبرده روز دوشنبه 17 سنبله 1365 هـ . ش. مطابق به چهارم محرم الحرام (1407هـ . ق) مصادف هفتم سپتمبر 1686 در محفلي كه به مناسبت گراميداشت از ماه مبارك محرم الحرام و فضيلت عاشورا داير شده بود بيانيه تاريخي را ايراد كرد ودر قسمتي از سخنانش راجع به تعيين زعيم خانقاه پس از خودش خطاب به فرزندش سيد حمدالله(حامد) چنين گفت:
«حق، امانتي كه از مشايخ كرام چهار طريقت سلسلتاً براي پدر بزرگوارم سيد فقر عالي و از طريق آنها به اين فقير رسيده وآنچه در اين راه كسب كرده ام آن امانت را به شما سپردم قسميكه پدرم جناب سيد فقير مرشد به من سپرده بود . قبول ميبايد كرد و اين امانت را به خلق حق سبحانه و تعالي ميبايد رسانيد.» فرزندش سيد حمدالله (حامد) با تواضع قبول نمود، خرقه خلافت به بر كرد و بر مسند پدر نشست.([7])
مرشد سيد يحيي (روحاني) به اثر مريضييكه عايد حالش گرديده بود، به روز پنج شنبه 6- حمل – 1366هـ .ش مطابق 26 رجب المرجب 1407هـ . ق  جهان فانی را وداع گفت و در جوار مرقد پدرش (سيدفقير شاه(رح)) در ارغنداب استالف به خاك سپرده شدند.
مرثية به مناسبت وفات سيد يحيي روحاني (رح)
     غــم گــســار مــا عــزيــزان كيـست درشادي وغـم
                     مــتقـــي و بـــا ديـــانــت داور مـــا رفــت زدســت
     هـوشـمــنـد و عــارف اكـــنــون نــداريــم در كـنار
                     سيـــد عــالــي نــســب امــيد اعــلــي رفــت زدست
     ... كـامـرانـي هـا هـمه گـان بـا وجــودش داشتيــــم
                        حسرت و انـدوه رسيـد آن مـرد  دانـا رفـت زدسـت
     گـربـبـينـم خــالــي مــاواي تـرا مـحــــشر بـــــــود
                        صبر ميآريم بـه حـق، كـان صبر دلـهـا رفـت زدسـت
     دل تـسلـي مـيـكـنـيم مـانـده بــه جـا عـالـي نـسـب
                          سيد حمدالله در مقـام، گر پـيـر  بـرنـا رفت زدست
     هـمـچـو وي حـرمت گـماريم گـوهـر آزمـوده را
                           محترم دانيم چو وي گرچه بي همتا رفت زدسـت
استاد سيدحمد الله حامد خليفه خانقاه مرشد گلابي:
سيد حمد الله ملقب به محمد ذكريا متخلص به (حامد) فرزند سيد يحيي روحاني اولادة سيد نور محمد شاه بغدادي مشهور به سيد گلاب شاه نوراني كابلي رحمت الله عليه ميباشد.
وي پيرو سلسله چهار طريقت مربوط امام رباني مجدد الف ثاني يعني منسوب حضرت بدرالدين شيخ احمد فاروقي سر هندي ميباشد.
سيد حمد الله(حامد) يوم 4 شنبه 20 ثور 1351 ش در منزلشان واقع باغ عليمردان چشم به جهان گشود، تحصيلات ابتدايي را نزد پدر فرا گرفت و در سال 1359 هشت ساله بود که در صنف اول مكتب عنصري بلخي واقع باغ عليمردان شامل ودر سال 1356 تحصيلات ابتدائي را تكميل وتحصيلات متوسطه را در ليسه عالي احسان شهيد ادامه داد. در صنف نهم شامل مدرسه عالي دارالعلوم عربي كابل گرديد و در سال 1370 هـ .ش از صنف دوازدهم به درجه عالي فارغ شد سال 1371 به حيث محصل فاكولته زبان وادبيات كابل تحصيل خويش را ادامه داد و سال 1374 در متوسطه عنصري بلخي به حيث استاد لسان خارجي، علوم ديني و خطاطي شامل وظيفه شد. وي اكنون 24 سال از بهار زنده گي را سپري نموده، جوان خوش بر خورد و صوفي با تمكين است. هنگام صحبت لهجه نرم، ملايم و خيلي صميمي دارد. بعد از فوت پدر مسؤوليت خانقاه را  به عهده گرفت. نامبرده  در کنار سلك تصوف و عرفان، در خانقاه يك مدرسه آموزش علوم ديني را تاسيس نموده و رايگان تدريس مينمايد.
مرشد سيد حمدالله بيشتر اوقات خود را صرف حصول و فراگيري علوم نموده و به مطالعه علاقة  فراوان دارد.
موصوف علاوه به مسلك مقدس معلمي، خطاط، رسام، ميناتوريست شبكه كار و تاپيست خوبي هم است .
مرشد حمدالله (حامد) تا هنوز ازدواج نكرده و متكفل نفقۀ ورثه پدر ميباشد. از لحاظ اقتصادي دچار مشكلات زياد است در پهلوي كار رسمي غرض به دست آوردن لقمه نان حلال به كار هاي شاقه ديگر نيز تن در ميدهد و مزد آن را صرف نفقه عيال پدر مينمايد.
مرشد حامد در جواب پرسشي چنين معلومات ارائه نمودند: خانقاه سيد گلاب شاه نوراني از سابقه دار ترين خانقاه موجود در شهر كابل ميباشدكه با نظر داشت و رعايت شريعت طبق مذهب حنفي چهار طريقت تصوف در آن تدريس و پيشبرده ميشود.
الف: طريقه نقشبنديه : مؤسس طريقه نقشبنديه خواجه بهاألدين محمد است، وي در سال 1388 م  وفات نموده پيروانش در هندوستان، چين، تركستان، افغانستان، تركيه وغيره كشور ها پراگنده هستند .
اين مكتب روي هفت اصل: 1- هوش دردم 2- نظر بر قدم 3- سفر در وطن 4- خلوت در انجمن 5- یا دكرد 6- بازگشت 7-نگهداشت([8]) استوار است.
در خانقاه مذكور طريقه نقشبنديه معصومیه شريف كه منسوب به حضرت شاه نقشبند خواجه بهأ الدين بخاري ميباشد([9]) به طور كلي تماماً خفيه تدريس ميشود.
ب: طريقه قادريه: منسوب پير پيران غوث الاعظم دستگير سيد عبدالقادر جيلاني ميباشد كه به صورت جهريه متوسط اجرا ميگردد.([10])
ج: طريقه سهرورديه: اين طريقه منسوب به شيخ شهاب الدين ابوحفص عمر سهروردي ميباشد كه در خانقاه مرشد گلابي طور كسبي كار ميشود.
د: طريقه چشتيه: مؤسس اين طريقه ابواسحاق چشتي میباشد، در خانقاه مرشد سيدگلاب شاخۀ از چشتيه صابر يه كار ميشود.
شيخ صابر كليري مريد فريد گنج شكر كابلي ميباشد، وي مؤسس شاخة طريقه چشتيه صابريه است.([11])
جامع اين چار طريقت حضرت مجدد الف ثاني يعني حضرت بدر الدين شيخ احمد الفاروقي سهرندي ميباشد که مرشد سيد گلاب شاه نوراني از جمله مريدان موصوف شمرده ميشود.([12])
شيخ احمد الفاروقي سهرندي مشهور به امام رباني مجدد الف ثاني بود وي كه به تجديد كننده هزاره دوم لقب گرفته است در سال 971 هـ. ق در شهر سهرهند يكي از محله هاي لاهور هند تولد گرديد، و در برج صفر 1024 هـ . ق به سن شصت وسه ساله گي وفات نمود ودر همان شهر به خاك سپرده شد، مكتوباتش در دو جلد به طبع رسيده است، كتاب «الانهارا لاربعه» او در تصوف بسيار معروف است اگر چه در اصل به طريقه نقشبنديه بود و در واقع مكتب مجدديه نقشبندي را تعليم كرد. اما وي يك چند با طريقه هاي سهرورديه، چشتيه، قادريه و شطاريه نيز مربوط بوده است. بدين اساس طريقه نقشبنديه، سهرورديه، چشتيه، قادريه و شطاريه را تلفيق داد و با تقرير تازه يي آن را به عنوان طريقة مجدديه رواج بخشيد.
مريدان وارادت مندان مرشد سيد گلاب شاه در مركز وولايات كشور زياد است از جمله میتوان از این خانقاه ها نامبرد:
1- غزني : قريه مشواني.
2- ولايت خوست: زيارت متين بابا
3- پغمان: قريه نادر خيل
4-  استالف: قريه ارغنداب
5- ولايت تخار: قشلاق شير سياه
6- وردك: قريه علي خيل دره سبز سيد آباد
7- پغمان: ارغنده پايين خماري خيل
8- فرزه: شمالي
9- كابل: ريشخور پايين خانقاه حاجي صفدرخان
10- زيارت ميرواعظ كابلي كه در آن محل صرف اجازه حلقه داده شده وخلافت ندارند.


- شام پنجشنبه 4/8/74.[1]
- حميد الله (حامد) مسؤول خاشاه مرشد سيد گلاب. [2]
- سايئن : به شكل سايين نيز مينويسند به معناي جوانمرد و عيار. [3]
[4]- انجنير غلام محمد عمر محمدي ، مرور مختصر درمورد خانقاه شريف حضرت سيد گلاب مرشد، سرطان 1364، ص 2.
[5] - راوي ملا محمد جان ارغنده وان ملا يار محمد ، حاجي محمد يوسف كابلي، حاجي آقا محمد (پيتراردوز)
[6]- انجنير غلام محمد عمر محمدي، مروري در مورد خانقاه شريف حضرت سيد گلاب مرشد، سرطان 1374، ص ص 8- 10.
- راوي غلام محمد عمر (محمدي)[7]
[8]-  تصوف، ترجمه عباس مهرين، صفحه 16.
[9]- طريقه معصوميه از پسر مجدد الف ثاني بوده و ميشود كه او را منسوب مجدديه كرد. س
[10]- طريقه قادريه شريف از مكتب سيد جنييد(رح) پديد آمده و موسس آن شيخ عبدالقادر جيلاني است این طريقه در سراسر جهان گسترده میباشد و پيروان زياد دارد شيخ عبدالقادر جيلاني معروف به پير پيران غوث الاعظم دستگير در سال 1078 ميلادي به دنيا آمده و در سال 1167 م به سن 91 ساله گي در گذشت و مزار پر فيض آن در بغداد ميباشد او نظر به اينكه عده يي زياد از يهودان و مسيحان را به دين اسلام مشرف ساخت شهرت زياد دارد حضرت غوث الاعظم صوفي، حكيم و خطيب نامور و عاري از تعصب بود، و شخصيت آن در ميان اوليأ كرام برازنده تر از ديگران است.
[11]- شيخ صابر كلير در سال 679 هـ ميزيسته و موسس طريقه چشتيه صابريه است شيخ صابر(رح) شخص پيشاني گشاده و خوش برخورد بوده است.
[12] - دكتور عبدالحسين زرين كوب، دنباله جستجوي تصوف در ايران، چاب دوره  پنجم، چاپخانه سهپر، ايران: 1380- ص 213. 

No comments:

Post a Comment