Monday, January 30, 2012

سید بهایی جان: شخصیت عرفانی، عالم وشاعر متصوف سیدبهاءالدین معروف به (بهایی جان) فرزند سید محمدیار آتش نفس، نوادۀ میا محمد امین،کواسه، میا خالقداد([1]) به روز پنجشنبه سال 1272 هجری خورشیدی برابر 1893 میلادی در قریه ملک زایی ولسوالی شنکی ولایت زابل در خانوادۀ سید نسب روحانی و متصوف چشم به دنیا گشود.


- سید بهایی جان:
شخصیت عرفانی، عالم وشاعر متصوف سیدبهاءالدین معروف به (بهایی جان) فرزند سید محمدیار آتش نفس، نوادۀ میا محمد امین،کواسه، میا خالقداد([1]) به روز پنجشنبه سال 1272 هجری خورشیدی برابر 1893 میلادی در قریه ملک زایی ولسوالی شنکی ولایت زابل در خانوادۀ سید نسب روحانی و متصوف چشم به دنیا گشود.
آبا و اجداد سید بهاءالدین از ششصد سال بدینسو منحیث مرشدان طریقت، خادم اهل عرفان و تصوف بودند، و در خانقاه هایشان سالکان و مریدان زیادی را تربیت و ارشاد نموده اند.([2]) وی سید حسینی بود ، سلسلۀ نسبی موصوف در 29 پشت به حضرت علی کرم الله و جهه وصل میگردد.([3])
در رابطه به حال و احوال معنوی سید محمد یار آتش نفس، پدر بهایی جان روایت هایی موجود است که بیانگر مقام معنوی موصوف در راستای عرفان و تصوف میباشد، وی شخصیت ادبی و روحانی بوده و در طریقۀ نقشبندیه مرشد و صاحب ارشاد بود([4]). نامبرده طبع شعری داشت و نمونۀ کلامش در دایرة المعارف آریانا درج میباشد.
آتش نفس ده پسر داشت، که بهایی جان هشتمین پسرش  بود وچهار پسر دیگرش سید موسی صاحب، سید محمد عمر (عمر جان صاحب زاده قندهاری)، سید نور محمد آغو جانی و سید خیر الدین نام داشتند  نام که از لحاظ سن و سال نسبت به بهایی جان بزرگتر، ادیب و شاعر بودند، آثار و تألیفاتی از ایشان به جامانده که بیانگر عرفان و فرهنگ دوستی خانوادۀ مذکور است.
پدر بهایی جان، (سید محمد یار آتش نفس) در مراسم نامگذاری فرزندش چنین گفته است: «بر شما هویدا باشد که نام این فرزند با سعادت را به اسم خواجۀ ما سید بهاء الدین نقشبندی(رح) هم نام نیک فرجام خود یعنی بهاءالدین مسمی کردم، از روحانیت بلاگردان چنین اعلان شد که این ولدنشان معرفت ماست، آستان طریقت مارا گهر نشان خواهد کرد... امیدوارم که خیمۀ طریقت این فرزندم به اکثر جاها سایه بان گردد و فیض روحش به همه ارادتمندان برسد»([5]).
برادران بزرگ بهایی جان که از محضر پدر فیضیاب و به مقامات دل واصل بودند، نظر به هدایت آتش نفس به تربیت بهایی جان میکوشیدند، وی در زیر نظر ایشان با آثار مولانای بلخ، عطار، سنایی و جامی آشنا گردید، بهایی جان چهارده سال داشت که بنابر هدایت پدرش در نزد برادرش سید محمد موسی صاحب که مرشد طریقه نقشبندیه بود مرید شد و تا سن 19 ساله گی در سایه تربیت او پرورش دید و در سن 21 ساله گی از طرف مرشدش در چرخ ولایت لوگر به حیث سفیر مأمور و مؤظف به دعوت در راستای طریقت گردید.([6])
بهایی جان خود در باره تربیت و آموزش خویش چنین نگاشته است: «ای عزیزان تا شش ساله گی عمرم به ناز و شوخی گذشت و هفت سالی دیگر در کنز و مختصر و کتابهایی فارسی مروجه و خط نویسی صرف شد که تحصیل آن از مسقط الراس خانقاه غندان از جناب حاجی ملا عبدالحمید صاحب نموده شد. دو سال بعد در شغل کتب صرف و نحو به حضور مولینا خوشنسب ام شیخ طریقت میا نور محمد صاحب(رح) در مضافات غزنین به سر آمد ، بعد به وطن اصلی مراجعه نموده و در خدمت مرشد نامولینا سرحلقۀ اولیای عصر، محمد موسی صاحب اخذ طریقه عالیه نقشبندیه بنوریه را حاصل کرده در عین هجده ساله گی از وطن خویش احرام سفر به کمر بسته و شهر قندهار در نظر گرفته شد.
طمع کردن به اخوان همچو یوسف صد خطر دارد
زکنعان گــر کنی هجرت عزیز مصرخواهی شــد
در مدت دو سال علم تفاسیر و قرائت در آن شهر به وجه اکمل خوانده شد، تفسیر  جلالین شریف از مولوی شرف الدین صاحب و هدایه و عین العلم و باقی کتب را از اخوی نسبی ام (مولینا غوث زمان محمد عمر جان صاحب مرحوم) تحصیل نمودم. دو سال در نو احی غزنی از جانب ملا علی محمد صاحب چهاردهی واعظ شیخ طریقه نقشبندیه و از مولینا حاجی ملا قربان علی صاحب قلعه آرزو  باقیمانده کتب صرف و نحو خوانده شد.
شوق جنت نشان وطن کابل به دل پیدا شد. از غزنین اعزام به دارا لخلافه کرده و در آن شهر و رود نموده و در مدت دوسال مشکوة الانوار و ترکیب نحواز مولینا قیام الدین صاحب قندهاری درمدرسۀ میزان التحقیق اختتام یافت.
فقیر به دعا و فاتحه از آنجا مرخص شده به وطن مالوفه به  حضور پر نور مولینا و مرشد نا محمد موسی صاحب مشرف گردیدم. حضرت ایشان به مقصد مزارات غزنین این فقیر را همر کاب و ملازم خود نمود. بعد از حصول فیوضات آن خاک مقدس عارفان الهی و حضرت مولینا حکیم سنایی، بهایی را به چرخ لوگر مقرر ساخت، نصایح و توصیه ولوازمات طریقۀ عالیه تحریری و تقریری به میان فرمود؛ بدین طریق: ای اخی بهاءالدین!  دین پرور باش و از عیش دنیا با حذر باش، طاعت سرمایه سعادت و غفلت شقاوت است. در حرکات و سکنات و اقوال و افعال ادب لازمیست، شریعت و طریقت در حقیقت ادب است در رفتار و گفتار با ادب، در طعام و کلام با ادب، سخنان مرشد ناگویا لؤلؤ و المرجان است...»([7]) نصایح مرشدش که لازمه طریقه است ادامه یافته و در آخر تأکید میدارد که اسرار و راز دل را نهفته دارد لب و دهان را از  گفتن اسرار باز دارد  و پس از پند و نصحیت به طرف حاضرین مجلس که متشکل از علما و درویشان ولایت غزنی بود که در مسجد قریه پیرزاده گرد آمده بودند نگریسته و گفت: زمان خدمت بهاءالدین فرارسیده و محل اقامت آن چرخ لوگراست.
به گونۀ تکرار فرمود: «به چرخ لوگر بروید که شما را حضرت مولینا یعقوب چرخی از ماطلب نموده»([8]) موصوف بعد از دعا و فاتحه به همراهی ملا گلبهاری از راه خروار وارد چرخ لوگر شدند و به کمک مریدان پدرش در قریه دبر اقامت گزید و مدت چهار سال را در چرخ سپری نمود.
در سال 1300 شمسی بنا به درخواست مردم ولایت غزنی برگشت و در قریه علی خانقاهی را اعمار و مدت 9 سال در غزنی بماند.
در این ایام سفر کوتاهی به هندوستان داشت.  وی در دهلی کتاب چراغ لمریدین را به چاپ رسانیده است. بهایی جان در سال 1310 ش. بنابه خواهش غلام جیلانی نام به چرخ رفت و خانقاهی را بنا نهاد مدت دو سال در آنجا ساکن و دیوان اشعار پشتویش را به اتمام رسانید.
وی از سال 1315 تا سال 1330 شمسی سفر هایی را به ولایات پکتیا، دو بار به مزارشریف، قندهار، بغلان، هلمند، فراه، هرات، پروان انجام داده است، که شعرا، ادبا، علما و روحانیون ولایات مذکور از بهایی جان پذیرایی و استقبال گرم نمودند و در وصفش اشعاری سروده اند. همین گونه بهایی جان به پشاور، سمنگان، بغلان، کندز، تخار، خان آباد، نهرین، شکمش، ننگرهار، گردیز نیز سفرهایی را انجام داده است. بهایی جان سال 1343 ش منزلی در ده دانای چهاردهی کابل اعمار و مدت پنج سال در آنجا سکونت داشت.
بهایی جان نسبت مریضی یی که عاید حالش گردیده بود، به تاریخ 30 عقرب سال 1351 ش به سن 79 ساله گی در ولایت غزنی چشم از جهان پوشید و به اساس وصیتی که قبلاً نموده بود در سرایی (منزل یا خانقاه) که خودش اعمار نموده بود به خاک سپرده شد.([9]) پسرش صاحب زاده جلالی در اندوه مرگ پدر مرثیه یی به این مطلع سروده است:
کــجاســت نوحـــه گر خزان کــجاست   کجاست آن که کند ناله و فغان کجاست
کجاست بلبل سرمست نو جوانی کجاست کجاست قمری و مینای بوستان کجاست([10])
روابط و کارکرد های فرهنگی و عرفانی:
الف- روابط فرهنگی: شیخ بهایی جان به زبانهای دری و پشتو مسلط بود. وی به هر دو زبان شعر میسرود و دیوان هایی از اشعارش به هر دو زبان موجود است . موصوف شاعر شناخته شده و عارف مشهور بود با فرهنگیان کشور روابط گسترده داشت. در هر ولایتی که سفر میکرد، با شعرا و ادبای آن دیار ملاقات و معرفت حاصل مینمود، در سفری که به ولایت هرات داشت با شعرایی چون: فیضی، عبدالرحمان سرخوش، میر فخرالدین ساری، عبدالصمد محمدی، مفتی سراج الدین سلجوقی ، محمد صدیق، احمد، حیا، شهیر، مصلح، سعیدی، رسا و رجایی ملاقات کرده است. محمد صدیق در شهر هرات بامدیحه یی از وی چنین پذیرایی نموده است:
شنیــدم عـــارف مـــستانـــه آمــد      بهایی شـــاعــر فـــرزانه آمــد
وجودش بی بـــها نامش بهـــایــی     کـــلامش مـــظهر روح سنایی
خوش آمد از وجودش شاد گشتم       ز قـــید هـــرالـــم آزاد گـشتم
هــری از مقدمش آبــاد گـــردید      همه پیر و جوان دلشاد گردید([11])
همچنان در ولایت فراه شعرای آن دیار مانند: صوفی موج، غلام سخی ترجمان و سلطان محمد ازورد بهایی جان استقبال گرم نمودند و در برگشت از فراه هنگام و داع غلام سخی ترجمان این شعر را تقدیم بهایی جان کرده است:
رفیق جانم مرا از خود جدا کردی خدا حافظ       رفیقت را به غم ها مبتلا کردی خدا حافظ
روا باشد مرا دور از وطن کردی عزیز من         رقیبان را به خود هم آشنا کردی خدا حافظ
وی در سفری که به ولایت پروان نمود با ادیبان و شاعران آنجا صحبت هایی داشت که میتوان از جبل السراجی، سرور کوهستانی، انوری، صبوری و جمال نامبرد. همین طور در تالقان که به محفل مشاعره دعوت شده بود ، با شاعرانی چون: عبدالقیوم گمنام، بیره قشخوارخان، عبدالقدیر بدخشی، مهمند تخاری و عزیز سرخسی صحبت هایی را انجام داده است.([12])
سیدبهایی جان با استاد خلیل الله خلیلی شاعر معروف کشور روابط نزدیک و دوستانه داشت و با همدیگر مراودات خطی داشته اند. بهایی جان یک اثر خویش را به نام «رودبارنی» غرض اصلاح به استاد خلیلی فرستاد تا از نظر بگذراند، بهایی جان در مثنوی «رودبارنی» بار بار از استاد خلیلی نامبرده است. به گونۀ مثال در بیت زیر:
ای خلیلی مینوازم نی به ناز     تا بگویم راز محمود و ایاز
شاه میسازد محبت بنده را        می نوازد عاشق جوینده را([13])
در جای دیگر:
ای خلیلی نهر طالوت است عشق تازه موجی هجرلاهوت است عشق
ای اخی چون بی سرو سامان شدم بـــر سریر نیستی ســلطان شـــدم([14])
وقتی رود بارنی در اختیار خلیلی قرار گرفت استاد طی نامۀ از حصول اثر مذکور به بهایی جان اطمینان داد و ابیاتی در وصف آن بزرگمرد عارف سروده که مطلع آن چنین است:
ای بهایی جان، بهای جان من درد من داروی من درمان من
بــاز آتش در دلـــم انگیختی شعر را با سوز و درد آمیختی([15])
سرمحقق علی محمد منگل زیر عنوان حضرت سید بهایی جان و استاد خلیل الله خلیلی رسالۀ نوشته که بیانگر روابط نزدیک و دوستی هردو شاعر میباشد.
ب - آثار و کارکرد ها:
مرشد بهایی جان با آثار و اشعار جاویدانه اش خدمات ارزنده یی به زبان ادب فارسی دری و پشتو نموده است. آثار و میراث فرهنگی بهایی جان را محترم سر محقق علی محمد منگل بیش از چهل دو اثر نوشته است: «نن یی دوه سلویشت او یا له دی څخه زیات ادبی، شعری، علمی او تصوفی آثار و علم او ادب دنیا ته په میراث پاتی شوی»([16]) استاد منگل به اساس اظهارات پسر سید بهایی جان نگاشته است که پس از سقوط جمهوری داوود خان که آغاز جنگ ها و مهاجرت ها بود برخی از آثار مذکور مفقود و یا تلف گردیده و فعلاً در کتابخانه شخصی پسر بهایی جان (41) اثر عارف گرانقدر موجود است.
سر محقق نصر الله سوبمن در کتاب زنده گینامه و جزئیات حضرت بهایی جان از (38) اثر مذکور فهرست وار نام برده است که در زیر مر قوم است:
1- دیوان پشتو
2- دیوان پشتو : که شاعر سال ختم آن را 1310 ش نوشته است.
3-گلدسته :گلچین اشعار دری، که در سال 1355 نگارش یافته است.
4- ساقی نامه: مشتمل بر نظم و نثر دری، سال چاپ 1369 ش.
5- آسمان حسن : منظوم و منثور، سال چاپ 1369 ش.
6- مصطلحات صوفیه : سال چاپ1369 ش.
7- سمنگان : به زبان پشتو و دری در نظم و نثر نگارش یافته است.
8- رسالۀ اخلاق زنان : به زبان پشتو تحریر گردیده است.
9- رسالۀ انسان کامل : به زبان دری نوشته شده است.
10- چلتار مدینه : مجموعۀ اشعار پشتو.
11- ابرار مدینه : به زبان دری و پشتو.
12- اسرار مدینه : به زبان دری و پشتو.
13- انوار مدینه : به زبان دری.
14- برگ بهاری : دری، تاریخ نگارش 1338 ش.
15- دفتر دوازده هم : منظومۀ به زبانهای دری و پشتو، تاریخ نگارش 1336.
16- روضة الشعرا : سال چاپ 1337 ش.
17- روضة العرفا : سال چاپ 1337 ش.
18- رورد بار نی: در قالب مثنوی به زبان دری، سال چاپ 1353.
19- نارنور : شامل خوارق مرشد آتش نفس، سال چاپ 1342.
20 بحرالانوار : شامل کرامات حضرت نانا صاحب، سال چاپ 1342.
21- غزلباغ : سال چاپ 1353 ش.
22- کلیات : دفتر اول ،سال نگارش 1335.
23- کلیات : دفتر دوم، قلمی.
24- چلتار بهایی : به دری.
25- چلتار  مدینه: تاریخ نگارش 1341 ش.
26- فرخاری قدم : تاریخ نگارش 1339ش.
27- فرخاری جدید: تاریخ نگارش 1347 ش.
28- د غزنی مناره : قلمی، تاریخ نگارش 1338 ش.
29- نقل و پتاسه : قلمی.
30- چراغ المریدین: سال چاپ 1309 ش.
31- مراسلات افغانی : تاریخ نگارش 1338ش.
32- چهارده معصوم : چاپ پشاور.
33- جزئیات، چاپ شده است.این اثر در کتاب زنده گینامه بهایی جان در دو شماره تکرار آمده است.
34- درة العاشقین: چاپ پشاور.
35- رسایل سراپای معشوق.
36- نکات و اشارات ابرار مدینه.
37- رساله کوچک، شرح واقعات سفر هرات.
38- ارغوان : قلمی ([17])
لازم به یاد کرد اینکه در 20 اسد سال 1384 خورشیدی  سیمینار علمی- تحقیقی به مناسبت بزرگداشت از شخصیت علمی، عرفانی و فرهنگی بهایی جان به اشتراک علما، مشایخ و نویسنده گان از طرف وزارت اطلاعات کلتور در خانقاه نقشبندیه بهایی جان واقع ولسوالی چرخ ولایت لوگر برگزار گردید که بیانگر برازنده گی شخصیت بهایی جان آغا بوده میتواند.
همچنان سر محقق علی محمد منگل در کنار معرفی سایر ابعاد زنده گی بهایی جان نگاشته است که شمار ابیاتش به هفتاد و پنج هزار بیت میرسد.


[1]- میاخالقداد از قندهار ولایت زابل آمد، در قلعۀ شکنی مقیم و در آنجا وفات و دفن گردیده است مرقدش معروف به تورنیکه زیارتگاه خاص و عام است. (سرمحقق علی محمد منگل د بهایی جان به اشعار وکی)
- سرمحقق نصرالله سوبمن، زنده گینامه و جزیات حضرت سید بهایی جان، انتشارات نعمانی، کابل: 1382، ص 5.[2]
[3] - زنده گینامه و جزیات حضرت سید بهایی جان، ص 3-5.
[4] - معاون سرمحقق نصرالله زرمتی، سید بهایی جان صاحبزاده د علم و تصوف به رنا کی، مجله خورشید، شماره هفتم، ارگان نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگ، کابل: 1388ش. ص 30.
[5] - زنده گینامه و جزئیات حضرت سید بهایی جان، ص6.
[6]- طوریکه در بالا به دیده آمد سفیر به معنای نماینده مرشد بوده و جدا از خلافت میباشد. مرشد سید محمد موسی مریدانش را تا سن چهل ساله گی اجازه خلافت نمیداد و میگفت که پیامبر اسلام در چهل ساله گی به پیامبری معبوث گردیده است چون خلافت نیز یک امر مهم است بنابر این تا مرید از لحاظ سن و سال به پخته گی نمی رسید به وی اجازه خلافت نمیداد. (زنده گینامه و جزئیات حضرت سید بهایی جان.

- زنده گینامه و جزئیات حضرت سید بهایی جان، ص 9-10.[7]
[8]- سلسلۀ نسبی بهایی جان در هشت پشت بدین ترتیب به مولانا یعقوب چرخی وصل میگردد سید محمد بهایی ولد سید محمد یار آتش نفس ولد میا محمد امین ولد میا خالقداد ولد عبدالرحیم بابا ولد سید یعقوب ولد میا محمد مکی ولد میا محمد میران ولد مولانا یعقوب چرخی. (زنده گینامه ص26) .
- زنده گی نامه و جزئیات حضرت سید بهایی جان، ص 34.[9]
- زنده گینامه و جزوئیات بهایی جان، ص 50.[10]
- همنانجا، ص 50.[11]
[12]- همانجا، ص ص 33- 46.
-سرمحقق علی محمد منگل، حضرت سید بهایی جان و استاد خلیل الله خلیلی، انتشارات نعمان، کابل: 1383ش. ص 41.[13]
- همانجا، ص 46.[14]
- همانجا، ص37.[15]
[16] - د بهایی جان به اشعارو کی د بدیع او بیان پلوشی، صفحه اول سر مقاله
در کتاب زنده گینامه و جزئیات حضرت سید بهایی بنا به اشتباه عدد هشت از شمارش بازمانده وعدد (9) نوشته شده و آثار نامبرده به چهل رسیده است هرگاه عدد هشت اضافه گردد تعدا اثار به 39 میرسد.
- زنده گینامه و جزئیات حضرت سید بهایی جان، ص ص 57- 59.[17]

No comments:

Post a Comment