Monday, January 30, 2012

عبیدالله احرار(رح)


عبیدالله احرار(رح) 
                                                                                    محقق محمد متین مونس
خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار در ماه رمضان سال 806 هــ . ق در قریه باغستان تاشکند متولد گردید(1).
      آبا و اجداد احرار اهل علم ، عرفان ، اصحاب ذوق و وجد بودند، نسبت خانواده گی احرار از طرف پدر به حضرت ابوبکر صدیق (رض) و از طرف مادر به حضرت عمر فاروق (رض ) وصل میگردد. خواجه عبیدالله احرار آموزشهای ابتدایی را در نزد خانواده اش زیر نظر ابراهیم شاشی و یکی از مدرسه های تاشکند (تاشکنت ) فرا گرفت. وی در سال 828 قمری که بیست و دوسال داشت برای ادامه تحصیل به سمرقند رفت. پس از مدتی کسب علوم ظاهر را رها کرد و به علوم باطن گروید موصوف بعد از دوسال اقامت در سمرقند راهی بخارا شد واز آنجا به خراسان عزیمت نمود راه مرو را در پیش گرفت و به هرات رفت، مدت چهارسال در هرات بماند. همچنان در بلخ ، شبرغان جغانیان و هلغتو نیز سفرهایی را انجام داد و در 29 ساله گی به زادگاهش برگشت.
     احرار در جریان مسافرتهای خویش از محضر مشایخی چون: شیخ برهان الدین ، شیخ بهاءالدین عمر، مولانا حسام الدین خوافی ، سعدالدین کاشغری ، مولانا شمس الدین محمد، خواجه عماد الملک ، سید عاشق ، علاء الدین غجدوانی ، سید قاسم تبریزی ، شیخ کمال الدین آقانی ، مولانا مسافر، مولانا نظام الدین خاموش ، مولانا یعقوب چرخی و ... مستفیض گردید.
خواجه عبیدالله احرار هنگام اقامتش در هرات به چله و اعتکاف نشست . وی در سال 832 ق به هلغتو رفت خدمت مولانا یعقوب چرخی رسید به او بیعت کرد و نزدش مرید شد(2). تا آن که به درجه ارشاد رسید . خواجه احرار از لحاظ طریقتی هژدهمین مرشد سلسله نقشبندیه، و از جمله عارفان معروف قرن نهم در ماورأالنهر است.
     طریقه نقشبندیه پس از بهاءالدین نقشبند به شاخه های مانند: نقشبندیه مجددیه، نقشبندیه خالدیه ، نقشبندیه احراریه و... تقسیم شد. وی مؤسس شاخه نقشبندیه احراریه است. (3)
میرزا لعل بیگ بدخشی در ثمرات القدس خویش مولانا عبدالرحمان ، شیخ ابوالمجد هروی ، بهاءالدین جونپوری و ملا حسین واعظ کاشفی را از زمره رهروان مشهور و نامدار شاخه احراریه معرفی نموده است. (4)
از خواجه احرار کرامات ، خوارق و عادات بسیار نقل شده است . موصوف صفات پسندیده و عادات نیک اخلاقی داشت. عرفای معاصرش از وی به نیکویی یاد کرده اند ، از جمله خواجه علاءالدین غجدوانی در رابطه به مقام عرفانی احرار گفته است: (( این نه خواجه عبیدالله است ، بلکه این خواجه بهاء الدین است که بار دیگر به دنیا آمده با هزار کمال  زیاده )) (5)
خواجه ابونصر پارسا  ، احرار را صاحب و مالک سمرقند خواند و بدرالدین سرهندی اورا قطب وقت و مجدد قرن نهم قلمداد کرد ، بهرام سقای بخاری ، مولانا خالد نقشبند و مولانا جامی در وصفش منظومه ها سرودند و آثاری به نام وی نوشتند. (6) ارادت مولانا جامی نسبت به مرشدش به حدی بود که یکی از مثنویهای خویش ((تحفة الااحرار)) را به نام او نوشت و در بیتی به آن چنین اشاره نموده است :
تحفة الاحرار لقب دادمش            تحفه به احرار فرستادمش (7)
مولانا جامی خواجه احرار را اختر رخشندۀ فقر و تصوف میدانست و بسا مشکلات خود را به فیض صحبت های او حل کرد و تا آخر حیات میان مرید و مرشد روابط مکتوبی بر قرار بود جامی در بیتی مقام و مرتبت معنوی خواجه احرار را چنین به وصف گرفته است:
چو فقر اندر قبای شاهی آمد            به تدبیر عبید اللهی آمد
ویا:
آنکه ز حریت فقر آگه است            خواجه احرار عبیدالله است (8)
ازبارز ترین ویژهگیهای اخلاقی احرارپرسش از حال بیماران ، حمایت از مظلومین ، احترام به سادات ، مهمان نوازی ، همدردی ، دلسوزی و رسیده گی به نیازمندیهای مسلمین بود.
موصوف زراعت و کشاورزی را دوست میداشت. لباس ساده و معمولی به تن میکرد ، به مطالعه و خوانش اشعار علاقمند بود . اموال و املاک بسیار داشت مزارع او بیش از هزار وسه صد قطعه بود. کاشفی دربارۀ  احرار  مینویسد: (( مال و منال و ضیاع و عقار و رمه و گله و مواشی و اسباب و املاک ایشان از حد و اندازه فزون بود و از حیطۀ حساب و دایرۀ شمار بیرون )) (9) مال و ثروت احرار همه صرف فقرا و مستمندان میشد. وی در کنار ثروت بالای مردم و اجتماع نفوذ گستردۀ معنوی داشت و به نحوی در امور سیاسی ماوراءالنهر نقش داشت.بنابر این دولتمردان به حمایت و رضایت احرار میکوشیدند حتا به منظور کسب حمایت عبیدالله احرار به نزدش مرید میشدند. از آن میان ابو سعید پادشاه ماوراءالنهر بیشتر مطیع فرمان خواجه احرار بود. سلطان حسین بایقرا ، امیر علی شیرنوایی ، سلطان محمد دوم ، عبدالعلی امیر بخارا و ... به خواجه ارادت داشتند. (10)
عبیدالله احرار در رابطه به حال و احوال و مقامات صوفیه سخنان سودمند دارد. احمد منزوی در فهرست کتب خطی فارسی خویش نگاشته است : مجموعۀ رسایل نقشبندیه که در شش رساله تحریر شده و تا هنوز چاپ نشده همان مناقب خواجه عبیدالله احرار میباشد. (11)
آثاری که از احرار به جا مانده عبارتند از : فقرات ، والدیه ، حوادئیه ، رقعات ، ملفوظات و چند رساله دیگر میباشد. وآثاری که به  خواجه احرار منسوب گردیده : انیس سالکین ، تحفة الاحرار، رسالۀ کلیات ، انفاس نفیسه ، تذکره خواجه عبیدالله ، ذوقیات ، فصوص الحکم ، صدای دل ، نور وحدت .(12) نام دارد که به گمان غالب از او نیست.
خواجه احرار در نهم ربیع الاول 890 هجری قمری چشم از دنیا بست و در محلۀ خواجه کفشیر سمرقند دفن گردید. از وی دو پسر و دو دختر به جا ماند.(13)
ماخذ:
1-غلام سرور مفتی ، خزیننه الا صفا ، جلد اول ، بازار ملک ، هرات : 1994 م ، 585.
2- احراری ، احوال و آثارخواجه عبیدالله احرار (رح) ، هرات : 1385 ش ، 34 تا 24 .
3- مونس ، محمد متین ، روش طریقتی جامی ، خراسان ، (ویژه نامه جامی) کابل :1386 ش ، شماره 72 ، ص 140.
4- لعلی بدخشی ، ثمرات القدس من شجرات الانس ، تهران :1376 ش ، ص 1167 و 1225 و شش مقدمه .
5- احراری ، احوال و آثار خواجه عبیدالله احرار (رح) ، ص 46.
6- همانجا ، ص 46.
7- همانجا ، ص 58.
8- عابد ، عبدالجبار ، مولانا جامی و طریقه نقشبندیه ، خراسان ( ویژه نامه جامی ) سال: 1386 ، شماره 72 ، ص 140 .
9- احراری ، احوال و آثار خواجه عبیدالله ، ص 48 .
10- همانجا ، ص 60 .
11- جامی ، نورالدین عبدالرحمان ، نفحات الانس من حضرت القدس ، انتشارات اطلاعات ، تهران :1375 ش ، ص 414 .
12- احراری ، احوال و آثار خواجه عبیدالله ، ص 83.
13- مبلغی آبادانی ، تاریخ صوفی و صوفیگری ، جلد دوم ، قم: 1376 ، ص 695.

No comments:

Post a Comment