Tuesday, January 31, 2012

مقام و مرتبت سلوک: مقام جایگاه و مرتبۀ بنده در پیشگاه خداوند(ج) است که در طریقت از اثر سعی و مجاهدت، ریاضت و عبادت برایش عنایت گردیده است. معنای لغوی آن، جای ایستادن، مکان، جای قدم، منزلت و جایگاه بوده و جمع آن مقامات است([1])


مقام و مرتبت سلوک:
مقام جایگاه و مرتبۀ بنده در پیشگاه خداوند(ج)  است که در طریقت از اثر سعی و مجاهدت، ریاضت و عبادت برایش عنایت گردیده است. معنای لغوی آن، جای ایستادن، مکان، جای قدم، منزلت و جایگاه بوده و جمع آن مقامات است([1])
سالک باید در مقامی که قرار دارد حق آن مقام را به جا آرد تا کمال آن را درک و مشاهده نماید و گذاردن حق مقام، ذکر، عبادت با حفظ ویژه گیهای آن مقام مانند: صبر، تسلیم، توبه، قناعت و امثال آن است و هر خصلت مرتبط با یکی از مقامات تصوفی است. مقام و مرتبت هر سالک به مقدار اجتهاد واکتسابش به سوی حضرت حق میباشد و در این مورد مولانای بلخ چنین اشارتی دارد:
هریکی سوی مقام خود رود         هر یکی بروفق نام خود رود([2])
مقام محل فرود آمدن و استراحت کردن سالک پس از رنج مسافرت حال است و مقام، مانند: منازل، رباط و کاروان سراهایی مسافران میباشد و سالک باید در راه سفر به یک مقام نه ایستد و بکوشد تا در مقام بالاتر ارتقا نماید مغربی گذر از یک مقام به مقام بالاتر را در بیتی اینگونه بیان نموده است:
مقام آن که نباید مقیم هیچ مقام     ورای منزلت و رتبت مقامات است([3])
هر سالک را در راه طلب مقامیست و هر مقام به اساس صفات برجستۀ یکی از انبیا(ع) مسما گردیده است. مانند: مقام آدم(ع) توبه، مقام نوح(ع) زهد، مقام ابراهیم(ع) و تسلیم، مقام یحیی(ع) و مقام محمد(ص) ذکر میباشد. که سالکان در یکی از این مقامات مقیم میباشند.
برخی از عرفا و صوفیان اصطلاح منزل را به جای مقام به کار برده اند، خواجه عبدالله انصاری اثرش را که در بارۀ مقامات طریقت نوشته است منازل السایرین نام نهاده همچنان خواجه حافظ شیرازی از واژۀ منزل در شعرش چنین سودجسته است:
               به می سجا ده رنگین کن گرت پیرمغان گوید
              که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها([4])
اما مقام با حال فرق میکند، حال مانند نوشابه یی است که سالک را در راه سفر معنوی قوت میخشد و مقام برای فرود آمدن است. از برای وضاحت بیشتر، حال مانند دو بال پرنده و مقام آشیانه اوست حال زود گذر است. لیکن مقام منزل است. حال اسباب سفر مقام است و در نزد صوفیان حال عبارت از واردات غیبی است که از عالم بالا به دل سالک فرو می آید و زایل میگردد و در رفت و آمد میباشد. مانند برق روشن میشود و همان گونه بر میگردد.
از دید ابن عربی حال اصطلاح اهل حق، و از واردات قلبی است که به شکل قبض، بسط بدون تصنع و کسب ظهور میکند و دوام نمی یابد. از شیخ جنید روایت شده است: «حال نازله یی است که به قلب نزول کند، دوام نداشته باشد.»([5])
پس از دریافت تفاوت میان حال و مقام به این نتیجه میرسیم که ، مقام جای اقامت بوده و مرتبتی است که سالک به واسطۀ نگهداشت آداب و تحمل سختی و مشقت به آن نایل آمده و مرتبتی از مراتب سلوک در زیر قدم سالک و محل اقامت او که زوال نمی پذیرد. عرفا مقام را به اقسام متعددی، چون: مقام بروزنور، مقام ناسوت، مقام لاهوت، مقام اهل حجاب، مقام بقا، مقام تجرد، مقام تنزلی، مقام فنا و امثال آن تقسیم نموده اند، که شرح و توضیح آن همه فراتر از محدودۀ این مبحث میباشد.
 به طور عموم علما و متصوفین راه سیرو سلوک عرفانی را در سه بخش و شماری در چهار بخش اساسی شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت مطالعه کرده اند، ([6]) که هر کدام زیر عنوان جداگانه به معرفی گرفته شده است.


- حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، انتشارات امیرکبیر، جلد اول، تهران: 1387ش، ص 1836. [1]
- مثنوی معنوی، ص8..[2]
-دکتور جواد نور بخش، فرهنگ اصطلاحات تصوف نوربخش، جلد پنجم، تهران: 1369 ش، ص 268. [3]
- فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ص 205.[4]
- خواجه شمس الدین حافظ ، دیوان ، به تصحیح دکتور قاسم غنی، تهران: 1376ش، ص اول دیوان. [5]
- یونگی ادوارویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی  انتشارات امیر  کبیر، چاپ سوم تهران: 1382، ص 40.[6]

No comments:

Post a Comment