Tuesday, January 31, 2012

مراحل و مراتب سلوک عرفانی انسان به مثابۀ یک موجود متفکر و ژرفنگر همیشه در جستجوی دریافت حقیقت و دانستن رمز و راز جهان هستی، آفرنیش و چگونه گی خلقت خویش میباشد و برای رسیدن به این حقیقت روشهای گوناگونی را در پیش گرفته و تجربه کرده اند. از آن جمله یکی هم روش عرفان اسلامی میباشد که از راه سیرو سلوک، ریاضت و مجاهدت به انسان معرفت و شناسایی میبخشد.


مراحل و مراتب سلوک عرفانی
انسان به مثابۀ یک موجود متفکر و ژرفنگر همیشه در جستجوی دریافت حقیقت و دانستن رمز و راز جهان هستی، آفرنیش و چگونه گی خلقت خویش میباشد و برای رسیدن به این حقیقت روشهای گوناگونی را در پیش گرفته و تجربه کرده اند. از آن جمله یکی هم روش عرفان اسلامی میباشد که از راه سیرو سلوک،  ریاضت و مجاهدت به انسان معرفت و شناسایی میبخشد.
در این مبحث مطالب مهم عرفان اسلامی که چکیده یی از فرهنگ اسلامی میباشد به طور فشرده و مختصر به معرفی گرفته شده، تا با مراحل سیرو سلوک و اصطلاحات مربوط به آن و چند طریقۀ معروف عرفانی آشنایی حاصل گردد.
سلوک در لغت راه رفتن، روش نیک، خوش کردار و خوش رویی کردن در امور و به اصطلاح طلب حصول قرب به بارگاه حق تعالی را افاده مینماید([1]) به بیان دیگر سلوک به معنای رفتن در راهی، در آمدن در جایی، روش و رفتار بوده و در اصطلاح تصوف، راه و روش سالک برای دست یابی به مدارج عالی تصوفی میباشد. ([2])
به تعبیر دیگر سلوک عبارت از آداب و معارف، اذ کار، سعی و مجاهدت برای دست یابی به هدف والا و درک حقیقت است.
از نظر ابن عربی سلوک عبارت از: «سیر الی الله و سیر فی الله میباشد» سیر فی الله نهایت ندارد و سیر الی الله به معنای آن است که سالک چندان سیر کند که از هستی خود نیست گردد و به هستی خدا هست شود و به خدا زنده، دانا، بینا و شنوا گردد» ([3]) حکیم سنایی در بیتی سلوک را چنین به تعبیر گرفته است :
رفتن از فعل حـق سـوی صفتش  و ز صفت زی مقام معرفتش
آنگه  از فعل معرفت به عالم راز  پس رسیدن به آستان نیاز([4])
عزیز الدین نسفی اظهار داشته که در نزد اهل تصوف سلوک عبارت از روش مخصوص برای ظاهر شدن مراتب انسانی در آدمی است و آن سیر الی الله و سیرفی الله است.([5]) در این سیر به سالک اسرار و راز های هویدا میگردد که هرگز به خاطرش خطور نکرده باشد، کسی که اهل سلوک باشد فهم این سخنان برایش دشوار است. از دید نسفی نزدیکترین راه در سلوک اول تحصیل و تکرار، دوم مجاهده و اذکار است، سالک باید نخست در مدرسۀ علم شریعت را بیاموزد، به تعقیب آن جهت آگاهی بیشتر علوم دیگر را فرا گیرد، تا به فهم و درک سخن بزرگان مستعد شود، آن گاه به خانقاه رفته نزد شیخی صاحب حال و مکمل مرید شده علم طریقت را بیاموزد، در کنار تقوا، مجاهدت، ریاضت و ارکان طریقت در کتب عرفانی، احوال و مقامات مشایخ را مطالعه نماید و پس از آن خواندن را ترک و به کاریکه شیخ مصلحت بیند مصروف گردد.([6])
عین القضات گفته است: ای دوست اگر میخواهی به حقایق برسی سلوک را درپیش گیر و در این راه آنقدر جهد کن که حجاب از نزدت برخیزد. ([7]) نجم الدین کبرا شرط اول سلوک را طهارت دانسته و انواع طهارت را به معرفی گرفته است. از جمله طهارت از کفر و شرک جلی، طهارت از شرک خفی، طهارت از دوستی دنیا و آنچه در اوست، طهارت از وسواس شیطان، طهارت از طلب نیاز و حاجت غیر از حق تعالی، طهارت از جنایت و سایر طهارت های ظاهری را نامبرده است و شرط دوم خاموشی زبان غیر از ذکر، شرط سوم خلوت دایم و عزلت از خلق، شرط چهارم روزه و شرط پنجم ذکر (لااله الا الله) . شرط ششم نفی خواطر و این مشکلترین شرط است. شرط هفتم تسلیم و رضا دادن به حکم حق تعالی شرط هشتم اختیار صحبت صالحان و دوری از دوستان که شیخ طریقت شامل صحبت صالحان میباشد زیرا مرشد قادر به تفکیک راه خوب و بداست، شرط نهم ترک خواب و خوابگاه است مگر آن که خواب بالای شخص غلبه نماید، شرط دهم در خوردن و نوشیدن حد وسط و اعتدال را نگهداشتن است.([8])
نسفی شرایط سلوک را شش چیز گفته است: که اول آن ترک مال و جاه، و ترک دوستی مال و جاه. ترک معاصی و ترک اخلاق بد است. شرط دوم آن صلح است، که سالک با خلق عالم صلح نماید و با دست و زبان هیچ کس را نیاز ارد، دوستی و شفقت را از کسی دریغ نکند، سوم عزلت و چهارم خاموشی، پنجم جوع (گرسنگی) و ششم آن سهر (بیداری و بیدار بودن) است.
به باور موصوف ارکان سلوک نیز شش است : اول- هادی (پیر و شیخ) زیرا بدون شیخ و هادی سلوک امکان ندارد. دوم-  ارادت و محبت با مرشد. سوم- فرمانبرداری و پیروی از مرشد. چهارم- ترک رأی و اندیشه خود اگر چه عبادت باشد، پنجم- ترک اعتراض به معنای اینکه به گفتار و افعال شیخ اعتراض نکند، چرا که  سالک مبتدی از شناخت نیک و بد، طاعت و معصیت عاجز است. رکن ششم- ادامۀ سلوک مطابق به شرایط و ارکان سلوک در سالیان متمادی.
در نزد اهل شرع و تصوف و اهل حقیقت سلوک عبارت از روش ویژه است، و آن روش، رفتن از جهل و نادانی  به سوی علم و دانایی، از رویه و اخلاق نا پسند به اخلاق خوب و پسندیده است. پس در نزد اهل شرع سالک محصل و سلوک تحصیل و در پیش رهروان طریقت، سالک مجاهد و سلوک مبارزۀ مشقت بار و کوشش خسته گی نا پذیری برای تهذیب نفس و کسب تقرب است. و به نزد اهل حقیقت سالک نافی و سلوک نفی و اثبات است.([9])
از نظر اهل حقیقت سلوک به دو نوع است: اول- سلوک ارضی که استوار بر مجاهده (کوشش و مشقت) بوده و چهار شرط دارد: اول- صحبت دانا، دوم- اطاعت امر و اختیار روش دانا، سوم- ذکر مداوم  چهارم- تقوا و پرهیزگاری میباشد. نوع دوم- سلوک سما و یست که دارای چهار ویژه گی میباشد، اول- سمع: بدین معنا که هر سخنی را بشنود باید معنای آن سخن را بداند و فهم کند، دوم بصر است که سالک توان دیدن هر چیز را در ظاهر و باطن داشته باشد، سوم فکر است که آن را به حال نیز تعبیر نموده اند. در این مرحله سالک چنان درخود مستغرق و مشغول میشود که متوجه حواس ظاهری خود نمی گردد و مصروف دل میباشد. دوام حال متفاوت است گاهی ساعتی، زمانی از یک روز تا ده روز ادامه مییابد. در حال برای سالک علمی پدید می آید  که بدون فکر کردن به موضوع از آن واقف و آگاه میشود. چهارم- سر است، که سالک مصروف مشاهده میباشد. ([10]) اهل سلوک رویت حق به چشم دل بدون شهبه را مشاهده میگویند.
ابن عربی اداب سلوک طریقت خود را در کتب فتوحات مکیة و حلیة الا بدال به تفصیل شرح داده است، که فشرده آن طهارت ظاهر و باطن، لب بستن از سخن بیهوده و دوری از صفت نکوهیده، رهایی قلب از تعلق و دلبسته گی از هر چیز و هرکس که میان او و پروردگار قرار گرفته باشد، مانند: خانه ثروت، فرزند و غیره می باشد.
به اساس سلک و طریقت ابن عربی در قلب سالک جز محبت خدا(ج) دوستی چیز دیگر باید جای نداشته باشد.([11])
طوریکه به نظر آمد سلوک و روش یک طریقه با طریقۀ دیگر متفاوت است و هر طریقه در راه سیر و سلوک روش و شرایط مختص به خود را دارد که بیشتر این شرایط از لحاظ معنا قرابت و مشابهت با همدیگر دارند. به منظور جلوگیری از تطویل کلام مجموع نظریاتی را که بزرگان و مشایخ تصوف و عرفان در رابطه به شرایط سلوک ارائه داشته اند در زیر خلاصه میگردد:
1- سالک به هیچ عنوان از قانون اسلام و جادۀ شریعت منحرف نشود.
2- همه فکر و توجه خود را به خداوند(ج) راست و مستقیم سازد .
3- پیوسته با وضو و طهارت باشد، طهارت ظاهری و با طنی را حفظ نماید.
4- از مشاغل و مصروفیت هاییکه مزاحم سالک در مسیر سلوک است خلوت اختیار و به ریاضت مشغول گردد.
5- پیوسته سالک باشد، در سلوک مداومت نماید و خسته نشود.
6- غذا و لباسیکه در آن شک و شبهه باشد از خوردن و پوشیدن آن اجتناب نماید؛ مانند: طعام و لباس اهل ظلم و فساد که از راه نا مشروع به دست آمده باشد.
7- در خوردن و نوشیدن حد اعتدال را رعایت کند.
8- ترک خواب کند به عبارت دیگر کمتر بخوابد، اگر کثرت ذکر فکر سالک را مشوش گرداند و خواب بر او غلبه نماید بخوابد تا آرامش خود را باز یابد.
9- دوام ذکر با حضور دل قسمیکه تمام بدن به آن مشغول شود.
10- قایم نمودن ارتباط قلبی با مرشد از آن جهت که شیخ در راه سلوک رفیق اوست.
11- تربیه و تزکیۀ نفس و گرایش به سوی اخلاق حمیده و دوری از صفات ناپسند.
12- رعایت آداب سلوک.
13- تتبع و دنبال کردن مقامات و آن که سالک به کدام مرتبه قرار دارد و استقامت در آن.
14- فکر درباب حال و احوال از واردات غیبی که به دل سالک فرود می آید، و یا در رفت و آمد است.
15- در هر مقامی که سالک باشد، بدان غره نگردد و از فقر تجاوز ننماید.([12])
مشایخ لغزش های سلوک را نیز بر شمرده اند؛ که عبارت اند از :
1- اعراض : روی گردانیدن از معشوق .
2- حجاب پرده ، میان عاشق و معشوق .
3- تفاصیل یا ایجاد فاصله میان سالک و مقصود .
4- سلب مزید به معنای نیست کردن همه زحمات که در طریق سلوک انجام داده است .
5- سلب قدیم : به معنای نیست کردن و از بین بردن تمام زحماتی را که کشیده است.
6- تسلی : آرامش دل بر فراق معشوق که سالک در فراق عادت کرده و آرام میگیرد.
7- عداوت : اگر سالک درشش مرحله متوجه نشود و از لغزش خویش توبه نکند و دو باره رونیاورد و رجوع نکند، باعث عداوت میگردد، بدین معنا که رهرو بکوشد، تا هیچگاهی از ذکر و یاد محبوب باز نماند، و از آن رونگرداند. زیرا روگشتاندن از محبوب سبب پرده و حجاب میان عاشق و معشوق میگردد. اما تو به و مراجعه  کلید اساسی بر داشتن حجاب است . اگر سالک در این مرحله غفلت نماید و رجوع نکند، باعث دوری و فاصله میشود بازهم راه حل نزد سالک همان توبه و معذرت خواهی است، در غیر آن همه زحماتی راکه سالک در طریق سلوک انجام داده به هدر رفته و سبب سلب قدیم میشود کردار و اعمالی را که سالک به منظور تقرب به معشوق انجام داده نابود میگردد، و لغزش دیگر که تسلی است پیش می آید در این مرحله دل در فراق معشوق عادت نموده و آرام میگیرد و سالک در نهایت کوشش نمایدکه چانس توبه را از دست ندهد، با صابون توبه غرض زدودن زنگار معصیت خود را شستشو نموده پاک سازد، در صورت عدم مراجعه به توبه در مرحله هفتم لغزش که عداوت است پا نهاده و آشتی با معشوق دشوار می نماید مگر با توبه سعی و مجاهدت متداوم آشتی امکان پذیر است.
چنانچه دیده شد (توبه) از معصیت و خطا در نزد اهل سلوک اصل مهم و ارزشمند است و مشایخ تصوف توبه را اولین باب سلوک عنوان کرده اند .
ابوسعید  ابوالخیر در بارۀ سلوک گفته است: «اول به در توبه اش در آورند تا توبه کند»([13])
همچنان از ضیأ الدین نخشبی عارف قرن هشتم اثری به جا مانده است به نام سلک و سلوک، که در آن یکصد و پنجاویک سلوک را شرح و معرفی نموده سلک اول آن توبه است وی در بارۀ توبه نگاشته است هر سالکی که میخواهد صاحب مقامات شود نخست دست به زلف نو عروس توبه زند و خود را از آفت معصیت پاک سازد و پس از ادای توبه باز پی گناه و معصیت نرود. توبه در همه وقت مقام محمود است چه در جوانی و چه در پیری و پیش از مرگ، اما تعجیل در توبه بهتر است. وی در نظمی توبه را چنین به وصف گرفته است:
نخشبی هرکـه نقد توبه نیافت          تـا ندانی کـه از پـشیزی بـرد
چه توان برد زین مقام و لیک      هرکه باتو به رفت چیزی برد([14])
در سلسلۀ صفی علیشاهی برای ورود مرید در سلک شان، اول باید طالب به حمام رود و غسل توبه را به جا آورد و پس از توبه نزد شیخ طریقت مراجعه نماید. ([15]) و داخل سلوک طریقتی شود و برای رسیدن به مراتب بالاتر بکوشد. که آن به سه قسم است. مرتبۀ اول به نام طبقه علیا مربوط کاملان و مرتبۀ دوم که به طبقه متوسط مسما گردیده مقام مقیمان و رتبه سوم طبقه سفلی نام دارد که منزل مقربان و سالکان ابرار است.
همین گونه اهل سلوک را به دو بخش تقسیم نموده اند: یکی طالبان حق به خاطر حق و رضای حق که شایسته عبادت است. دیگر طالبان حق به هدف بهشت و آخرت که طالبان آن را  به چهار دسته معرفی میدارند، زهاد، فقرا، خادمان و عباد.
اما مولانا جلال الدین محمد بلخی در مثنوی معنوی سلوک را به دو بخش تقسیم نموده است:
اول سلوک زاهدان که از راه علم شریعت به دست می آید و در این طریق طالب دیرتر به مقصد میرسد و دیگر سلوک عارفان است و در این راه به کمک و همکاری شیخ و مردان کامل، طالب زودتر به هدف خویش که کسب رضای حق است نایل میگردد:
چون که با شیخی تو دور از ز شتییی        روز و شب سیــــــــاری و در  کشتییی
در پناه جـــان، جــان بــخشی قوی        کــشتی انــدر خــفتـــه یی ره مــیروی
مـگســل از پیغمبر ایـام خــــویـش       تکیه کــم کن بر فن و بر کار خــویش
گـرچه شیری چون روی ره بیدلـیل       هــمچـو رو بــه در ضــلالـــی و ذلــیل
هــین مـپرالا کـه بـا پـر هـای شیـخ      تـا کـه بینی عــون لـشکـر هــای شـیخ
یک زمانی مـوج لـطفش بال توست        آتــش قـهرش دمــی حـمـال تـوسـت
... جسم عارف را دهد وصف جهاد        تـا بـرو رویـد گـل و نـسرین شـاد.([16])
فشردۀ مطلب اینکه سلوک در شریعت عبارت از حرکت و رفتن از جهل به سوی علم و دانایی و در طریقت ترک اخلاق نا پسند و اختیار اخلاق نیک، از هستی خود گذشتن و به حق پیوستن است. اهل سلوک ذکر و عبادت بسیار میکنند و نوافل به جا می آورند، با خواست های نفس مخالفت مینمایند عجز و شکسته گی را پیشۀ خود میسازند، از خود خواهی و اعمال ناپسند می پرهیزند، صحبت علما را دوست دارند، در آموزش علوم شریعت و طریقت جدی هستند، آداب شریعت و طریقت را نگهمیدارند، هر آنچه از علم میدانند به آن عمل مینمایند، مشفق، مهربان و خوش برخورد هستند و از صحبت نا اهل دوری میکنند. شماری از سالکان در خلوت، سیاحت ، سفر و غربت  در گمنامی زنده گی را سپری مینمایند، اعمال نیک و خوب را انجام میدهند، به مال و منال دنیا دلبسته گی نداشته و قناعت پیشه هستند، هیچ کسی را نمی رنجانند و از آزار و اذیت مردم نمی رنجند و هدف شان حصول تقرب و کسب رضای خداوند(ج) است.


[1] - غیاث الدین محمد، غیاث الغات، به کوشش دکتور منصور ثروت، انشارات امیر کبیر تهران، 1375 ش. ص 48.
[2] -دکتور گل بابا سعیدی، فرهنگ اصطلاحات ابن عربی انتشارات شفیعی، تهران: 1383 ش. ص 365.
[3] - همانجا همان ص.
[4]- فرهنگ اصطلاحات ابن عربی، ص 365.
[5]- سیرالی الله آن است که سالک آنقدر سیر کند تا یقین حاصل شود و بداند که جز وجود خدای متعالی وجود دیگر نیست. سیر فی الله پس از سیر الی الله شروع میشود و تا سالک بعد از شناخت خدای آنقدر سیر نماید که تمام صفات اسما، علم و حکمت خدا(ج) که بسیار دریابد و آن بی نهایت است.
- دکتور سید صادق گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، جلد ششم، تهران: 1380 ش.ص301.[6]
- همانجا ص 298.[7]
- همانجا ص 300. [8]
- شرح اصطلاحات تصوف، ص 302. [9]
-شرح اصطلاحات تصوف، ص 304.[10]
-فرهنگ اصطلاحات ابن عربی، ص 365.[11]
- شرح اصطلاحات تصوف جلد ششم، ص 296. [12]
- شرح اصطلاحات تصوف، جلد ششم: ص 296. [13]
- ضیا الدین نخشبی، سلک و سلوک، به کوشش غلام علی آریا ، چاپ  زوار، تهران: 1369 ش. ص 5.[14]
- نور الدین مدرسی چهاردهی: سلسله صوفیه ایران، تهران: 1382 ش. ص56. [15]
- جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی با هفت کتاب نفسی دیگر، مطبعه دولتی ، کابل: ص 225. [16]

No comments:

Post a Comment