Tuesday, January 31, 2012

حقیقت : در لغت مفهوم راستی و درستی و منتهای هر چیز را افاده نموده و به معنای چیزیست که به طور قطع ثابت شده باشد.([1]) در اصطلاح صوفیه حق ذات و حقیقت صفات است. پس حق اسم ذات و حقیقت اسم صفات بوده و هدف متصوفین از این کلمه صفات پروردگار است.


حقیقت :
در لغت مفهوم راستی و درستی و منتهای هر چیز را افاده نموده و به معنای چیزیست که به طور قطع ثابت شده باشد.([1])  در اصطلاح صوفیه حق ذات و حقیقت صفات است. پس حق اسم ذات و حقیقت اسم صفات بوده و هدف متصوفین از این کلمه صفات پروردگار است.([2])
تصوف و طریقت راه و روشی است که قلوب سالکین را به یقین رهنمایی میکند. چون سالکان در مسیر سیرروحانی راه های دشوار پر از رمزو راز و اسرار را سپری مینمایند، بنابر این توضیح مفاهیم اصطلاحات صوفیه تا اندازه یی مبهم و پیچیده به نظر می رسد. در اینجا برای درک و شناخت حقیقت کوشش شده تا به استناد از گفتار مشایخ و بزرگان بر آن پرداخته شود.
امام محمد غزالی در این مورد گفته: هر معنایی که از حقیقت درعبارت آمده باشد، علمی بوده و از روی قیاس و مثال به آن بحث گردیده، زیرا اصل حقیقت به کسی معلوم است که به آن مقام رسیده باشد. آنهاییکه به این مقام رسیده اند فکر نکنند که صاحب گنج هستند و خزاین دیگران تهی و خالیست و ایشان خود را مستغنی بدانند و بگویند: «که من خود به همه رسیده ام و همه مرا گشت و هر چه مرا نیست خود نیست.»([3])
از این حرف انکار جهل و فساد برمیخیزد زیرا هر کسی داشته ها، حال و قدمگاه خود را دیده و به گونۀ قیاس به تصویر کشیده و تعریف نموده است.
قشیری با وجود اینکه شریعت و طریقت را لازم همدیگر دانسته، وجود یکی را بدون دیگرش بیهوده گفته اما حقیقت را مشاهده حق تعبیر نموده است.([4])
هجویری نیز شریعت و حقیقت را در اصل یکی و در حکم جدا شمرده و گفته است: «... اقامت شریعت بی وجود حقیقت محال بود و اقامت حقیقت بی حفظ شریعت محال.»([5]) در شرح اصطلاحات تصوف به نقل از صدمیدان نگاشته شده: «میدان هفتاد و هفتم حقیقت است، از میدان کرامت میدان حقیقت زاید... با آن که شرایع همه حقایق است و هر چه حق است همه حقیقت است... حقیقت آن است که حکیمان بدان بینااند، عارفان بدان دانا و مبتصران از آن آگاه و در آن هزار جزو است به هزار درجه برسه ترتیب اول الهام و دیگر فراست، سیم ابصار (فاذاهم مبصرون) ابصار دیدن چیزی است چنانکه آنست. به نزدیک الله و دیده ورکردن الله آن چیز را آن چه الله خواهد، چندانکه خواهد، آن را که خواهد.»([6])
از دید عطار نیشاپوری، سالک پس از سپری نمودن مراحل شریعت و طریقت به حقیقت میرسد و حقیقت راه سومی است که سالک آن را طی میکند و در گام نخست از خود فانی میشود و در گام دیگر محو حق میگردد. که در بیتی آن را چنین بیان داشته است:
راه اول در شــریعت رفــتن اســت         در عبادت بی طبیعیت رفتـــن است
پس دوم راهت طریقت آمده است      در سوم خواهی حقیقت آمده است
هر که در راه حقیقت زد دوگـــام      تــا ابــد نــابــود گــردد و الــسلام
گام اول راز خــود مطلــق شـــود     پس به دیگر گـام مــحو حــق شود
هــر کــرا  از آن جـایگه بویی بود       در نگنجد گــر هــمه مــویی بود([7])
به نظر عطار(رح) اگر سالکی به حقیقت رسیده باشد متاع هر دو جهان درنزد او بی مقدار و کمتر از ذره است:
چوهر دوکون در جنب حقیقت      بسی کمتــر ز تـار ریسمان دید([8])
همچنان گفته است که عُجب غرورو تکبر سبب دوری سالک از حقیقت میگردد:
تا تو در عجب و غرور مانده ای    از حــقیقــت دوری دور مانــده ای
عجب برهم زن غرورت را بسوز  حاضر از نفسی حضورت را بسوز([9])
عطار و شماری از علمای ظاهر، حقیقت را روغن شریعت گفته اند.
نتیجه اینکه حقیقت در نزد صوفیان به دو مورد استعمال پیدا میکند یکی حقیقت اشیاء که ماهیت موجودات است و دیگر معرفت و مشاهده صفات و عظمت پروردگار بوده که سالک پس از طی مراحل طریقت به مرتبۀ بقاء بالله که حقیقت است نایل می آید و آن مقامیست که همه چیز بر او آشکار میگردد ونهایت مقامات است که تصوف به آن منتهی میگردد ، و در بارۀ تفاوت آن باشریعت گفته اند : شریعت پرستیدن حق است و حقیقت دیدن او تعالی، با این تعبیر همه مشکلات، مشقت ها و ریاضت هایی را که صوفی تحمل میکند، فقط برای رسیدن به حقیقت است.


[1] - فرهنگ فارسی عمید. ص
[2] - شرح اصطلاحات تصوف گوهرین، ج 4، ص 247.
[3] - ابو حامد امام محمد غزالی، کیمیای سعادت، تهران: 1354 ش، ص 492.
- مصطلحات عرفانی در زبان عطار، ص 222.[4]
[5] - همانجا، ص 223.
- شرح اصطلاحات تصوف  صادق گوهرین، ج 4. ص 284.[6]
- مصطلاحات عرفانی درزبان عطار ، ص 220 [7]
- همنجا،ص 221[8]
- همانجا شرح اصطلاحات تصوف گوهرین، ج 4، ص 253.[9]

No comments:

Post a Comment