Tuesday, January 31, 2012

1- شریعت : شریعت یا شریعة در لغت به معنای جای آب خوردن و جای آب برداشتن از رود بوده([1]) و دانشمندان تعریف های متعددی از آن ارائه نموده اند. برای وضاحت موضوع شماری از تعریف هایی که طور نسبی برجسته تر به نظر می آید انتخاب گردیده است:



        1- شریعت :
شریعت یا شریعة در لغت به معنای جای آب خوردن و جای آب برداشتن از رود بوده([1]) و دانشمندان تعریف های متعددی از آن ارائه نموده اند. برای وضاحت موضوع شماری از تعریف هایی که طور نسبی برجسته تر به نظر می آید انتخاب گردیده است:
تعدادی از مشایخ و بزرگان دین گفته اند: که شریعت طریقه، مذهب، آیین، راه و روش است، که خداوند(ج) در قرآنکریم به گونه احکام امر و نهی برای بنده گان خود روشن ساخته و ایشان را مکلف به اجرای آن نموده است. در صورت اطاعت، تطبیق و اجرای امر، بنده مستحق و سزاوار اجر  و ثواب در دنیا و آخرت میباشد. اما در صورت خلاف ورزی و سرکشی مورد عتاب، سرزنش و مجازات قرار میگیرد.([2]) و یا شریعت مجموعۀ اداب، اعمال و اعتقاداتی را گویند که پیراوان یک دین به رویت آن عمل میکنند.([3])
مشایخ گفته اند: شریعت عمل کردن به ملازمت پروردگار بوده و راه دین است([4])
به باور ابن عربی شریعت سنت آشکار رسولان و پیامبران به امر خدای متعال جهت راه یابی و تقرب بنده به بارگاه پروردگار می باشد، هر گاه بنده عابد پرستنده و پابند شرع باشد، در قیامت خداوند(ج) او را در جمع امت واحد و از زمرۀ نیکان محشور میگرداند.([5])
همچنان پیران و مرشدان طرق صوفیه در پابندی به امور شریعت تأکید نموده و سرکشی از شریعت رانکوهش کرده و ناروا میدانند. آموختن علم شریعت و عمل کردن به آن را پیش از طریقت حتمی دانسته و اصرار نموده اند که بدون آراسته گی به شریعت داخل شدن به طریقت جایز نیست. شیخ عبدالقادر گیلانی فرموده است: اگر کسی را مشاهده نمودید که به سطح آب راه میرود و یا بر هوا پرواز میکند اما اعمال آن خلاف شرع شریف است بدانید و آگاه باشید که او دجال کذاب است و از راه حق منحرف گشته است.([6])
در کتاب ادبیات تصوف راجع به شریعت میخوانیم که: شریعت اجرای واژه به واژه قانون الهی میباشد. اطاعت، تطبیق و اجرای آن برای مسلمان و سالک حتمی است، زیرا سالک بدون آراسته گی در شریعت نمیتواند به مرحله بعدی که طریقت است گذر نماید. پس از آن که سالک احکام اساسی اسلام را فرا گرفت و به آن عمل نمود و در شریعت به حد کمال رسید، میتواند به دروازۀ طریقت داخل شود([7]).
از ابو عثمان بن سعید بن عثمان حیری نقل شده است: «هرکس که سنت پیامبر را بر قول و فعل خویش فرمانروا سازد به حکمت سخن خواهد گفت و هرکس هوس را بر قول و فعل خویش چیره سازد، گفته هایش بدعت است، خداوند(ج) در سوره نور (آیه 54) فرموده است اگر پیرو پیامبر باشید هدایت میشوید.»([8]) از نظر متصوفین ، ولایت جز به پیش قدمی در شریعت و اقتدا به آن پایه و قوا می ندارد. شیخ سفی در این باره چنین ارشاد نموده است: «بدان که شریعت گفت انبیا و طریقت کرد انبیا و حقیقت دید انبیاست، سالک باید اول از علم شریعت آنچه سزاست بیاموزدو یا دگیرد ... غرض از شریعت، طریقت و حقیقت آن است که آدمیان راست گفتار، راست کردار، دانا و نیک اخلاق شوند ... هدف از شریعت سه چیز است اول آن که مردم با پیروی شریعت از حیوانات متمایز گردند. دوم امر و نهی، رفتار و کردار پیامبر را قبول کنند و به آن عمل نمایند تا به لباس تقوا آراسته گردند و سوم آن که پس از شناخت خدای متعال حکمت و جوهر اشیا را بدانند»([9]).
بزرگان عرفان و تصوف متفق النظر هستند که اقتدا به رسول اکرم(ص) شریعت است و آن چیزی را که خداوند(ج) بر بنده گان خویش فرض گردانیده و هر عملی را که پیامبر اسلام واجب گفته و بر آن مداومت نموده است. هر شخص عاقل و بالغ مکلف به اطاعت و پابندی از آن است اگر چه آن کسی صدیق، ولی، عارف و یابه مراتب بلند عرفانی و تصوفی رسیده باشد، ضرور است که آداب شریعت از نزد شان فوت نگردد([10])
گروهی از مبتدعان که در لباس متصوفین در آمده اند. گفته اند که به مقام قرب حق رسیده ایم بنابر این خدمت از ما برخاسته و شماری گفته اند چون دوستی به نهایت برسد خدمت برخیزد و امثال آن، که آن همه تاریکی، ضلالت، گمراهی و بدعت است و اهل معرفت از چنین اشخاص بیزاراند.
عرفا به این باوراند که هر قدر قرب و کرامت بنده در نزد خدواند(ج) بیشتر باشد، رعایت آداب بیشتر میگردد. لازم به یاد کرد است که اصل دین ادب است و بی ادبی و دوری از شریعت عامل زوال قرب است و بی ادبان را به قرب راهی نیست([11]). به قول مولانا جلال الدین بلخی:
از ادب پرنور گشت است این فلک        بی ادب محروم ماند از لطف حق([12])
از شیخ جام روایت شده است که شریعت درخت و حقیقت بار آن است و هر آن کس که ظاهرش به شریعت آراسته نباشد، باطن آن از حقیقت خبر ندارد و اگر از حقیقت سخن بگوید در دعوایش صادق نیست، آگاه و هوشیار باش که حرفش را نپذیری و به گفته هایش غره نگردی تا از راه راست باز نمانی زیرا ظاهر هر کس گواه باطن آن است، صوفی تا رنج شریعت را نکشد به حقیقت راه نمی یابد، حقیقت پس از تطبیق و عمل شریعت به دست می آید و حقیقت بدون شریعت نا ممکن است.([13]) 
ابو الحسن علی هجویری سبب نوشتن کشف المحجوب را به زبان ساده که از گفتار مشایخ مایه گرفته است، توضیح داده و هدف  اساسی از نگارش کتاب مذکور را آگاهی بخشیدن علمای ظاهر از راه وروش تصوف بیان داشته و نگاشته است که طریق تصوف دارای اصل قویست وآن عبارت از تشویق ترغیب مریدان به آموزش علم و مداومت در عمل و باز داشتن ایشان از هرگونه لهو، هزل، فسق و فساد میباشد. به باور هجویری علم به دو نوع میباشد یکی علم ظاهر و دیگر علم باطن که هر دو لازم و ملزوم یکدیگر است و شریعت از نظر هجویری دارای سه رکن اساسی میباشد: کتاب الله، سنت پیامبر و اجماع.
وی پس از توضیح در باب شریعت افزوده است، شماری از عوام، علم را بر عمل و برخی عمل را بر علم افضل شمرده اند، که هر دو گروه در اشتباه میباشند به گونۀ مثال: بدون دانستن ارکان وضو، شناخت آب، معرفت قبله، نیت و سایر ارکان چگونه نماز ادا گردد اگر از لحاظ علمی به همۀ آن واقف بوده و بدان عمل نگردد، عالم را اجر و ثوابی نیست([14])
طوریکه به دیده آمده مشایخ و بزرگان صوفیه که به مقام ارشاد رسیده اند همه تابع احکام قرآن مجید و سنت پیامبر اسلام بوده و از شریعت اسلام عدول نکرده اند ایشان مطابق شریعت غرای محمدی، کلمۀ مبارک توحید را به پیروی از این آیات مبارک قرآن کریم به مسلمانان تلقین مینمایند:
«یا ایها الذین امنوا ذکرو الله ذکراً کثیر أو سَبَحُوهَ بکرةٌ واصیلاً» سورۀ احزاب، آیه 40 و 41. ترجمه: ای مؤمنان یاد کنید خدا را یادکردن بسیار و به پاکی بخوانید او را صبح و شام([15]).
و یا: «الذین امنو و تَطمئنُ قُـلُوبُهُم بِذِ کرِ الله (ط) الا بِذکرالله تَطمَئنّ القُُلوب»([16])
ترجمه: آنهاییکه ایمان آوردند آرام میگیرد  دلهای شان به یاد خدا(ج) ، آگاه شو که خاص به یاد و ذکر پروردگار دلها آرام میگیرد. به این اساس تعلیم در چهار طریقۀ تصوف: قادریه، نقشبندیه، چشتیه و سهرور دیه بر مبنای آیات قرآنی مطابق به شریعت اسلامی صورت میگیرد.
در گنج معرفت آمده است که شر یعت احکام اوامر و فعل بنده است اقامت حقیقت بی حفظ شریعت محال است، لذا برای همدیگر ضرور میباشد. حقیقت بی شریعت نفاق است و شریعت مجاهدت و حفظ احکام ظاهر است و احوال باطن پس از طی شریعت کسب میگردد.([17]) صوفی تا خود را به احکام و اخلاق شریعت آراسته نگرداند طی طریق برایش مجاز نیست. در نهایت شریعت چیزی جز اخلاق پسندیده نمی باشد. پیامبر اسلام(ص) فرموده است: هر آنکس که برمکارم اخلاق استوار باشد بر شریعت پروردگارش عمل کرده است و مکارم اخلاق مستند بر احکام الهی برای امتی میباشد که شریعت به ایشان وضع شده است([18]). به عباره دیگر زمانیکه بنده گان از پروردگار خویش غافل میشوند و از راه راست منحرف میگردند خداوند(ج) از میان شان پیامبری را بر میگزیند و او را به عنوان طبیبی آگاه و چیره دست غرض درمانشان با علایم و نشانه های راست و استوار میفرستد تا سبب نجات از آتش سوزان شود و راه و روشی را که برای امت از خود به جامیگذارد همان شریعت است.([19])
در فرجام به این باور میرسیم که شریعت مجموعۀ آداب، اعتقادات و اعمال مختص به پیروان یک دین است، شریعت اسلامی عبارت از مکارم اخلاق بر مبنای احکام الهی و سنت نبوی میباشد که از طریق امامان، علما، مجتهدین و فقهای دین توضیح و تفسیر گردیده و ما مکلف به اجرای آن میباشیم و یا شریعت عبارت از  اصول، قانون و قواعد خداوندی شامل احکام، امر و نهی و سنت پیامبر اسلام است که مسلمانان در اعمال، گفتار و کردار خویش مکلف به اطاعت و اجرای آن میباشد.
در تعریفی که از شریعت شد مکارم اخلاق (بزرگی، دوستی، برادری، جوانمردی، سخاوت، صبر و تحمل و برده باری) یک اصل بوده و روشن است که در ساختار نظام اجتماعی بشر نقش برازنده را دارا میباشد و این شریعت است که انسان را از اعمال نا شایست مانند: ظلم، تجاوز، استبداد، تبعیض ، تعصب و امثال آن که برای جامعه بشری مضر است باز میدارد و در عوض انسان را به انجام کارهای نیک و پسندیده امر میکند و معیار برتری انسان علم و تقوا و پرهیزگاری را قرار میدهد  و هر آنکس که متقی تر باشد در بارگاه رب العزت مقرب تر است.
همچنان در این محبث روشن گردید که طریقت بدون شریعت معنایی ندارد و فرق میان شریعت و طریقت در آن است که شریعت به انسان می آموزاند تا به دیگران ضرر نرسانند و کاری نکنند که سبب رنجش و مزاحمت انسانها گردد اما در طریقت مریدان را چنان تربیت مینمایند که از کردار بد و اذیت خلق نه رنجند به مصداق شعر ذیل:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم    که در طریقت ما کافریست رنجیدن([20])
شریعت، اعمال و معاملات ظاهر است و طریقت تزکیه باطن از خصلت های ناپسند.
در شریعت به ظاهر حال حکم میکند. طور مثال؛ اگر کسی نیت ارتکاب گناه را مینماید تا وقتیکه در عمل بالفعل مرتکب جرم نشود محض به نیت جرم گناه شمرده نمی شود و او را مجازات نیست. اما در تصوف برای تربیه تزکیه و تهذیب نفس تفکر و نیت به گناه جرم و ناپسند است زیرا این مصروفیت نا سالم نفس را سرکش میسازد. بنابر این در تصوف بر سالک لازم است که عقل و دل را به امور خیر و نیکو مصروف و مشغول سازد تا دل صوفی از نیات نا پسند و سایر کدورت ها پاک نشود شایسته آشیانه محبت نمی گردد. مجید سپند در نظمی تفاوت میان شریعت و حقیقت را اینطور بیان داشته است:
در شریعت و حـقیقت فـرض نیز      بــاشد انــدر نـــزد اربــاب تـمیـز
در یــکی باشد صحت حــال را      و ان دگـر بـاشـــد دلـیل قـــال را
هـر دو باشد بر یکی دیگر ضرور        بی شریعت کی حقیقت را حضور
این شــریعت فعل بـنده بـاشدش        فـعل مولا شـد حـقیقت هـردمش
پس شریعت بی حقیقت شدریــا       دان شریعت را حــقیقت آشنا ([21])
واژه شریعت با همان مفاهیم ژرف در ادبیات زبان دری بازتاب گسترده دارد که طورنمونه  به چند بیت زیر اکتفا گردیده است:
مباش درپی آزار و هرچه خواهی کن      که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
                                                       *    *   *                                           
  حافظ
همه حکم شریعت از من تست    که این بربسته جان و تن تست
من و تو چـون نمانـد در مـیانه   چه کعبه چه کنش چه دیر خانه
ولی تا با خودی زنهار زنهار      عبارات شــریعت را نگــهدار


- حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، انتشارات امیر کبیر جلد اول، تهران: 1387 ش، ص 1303. [1]
- ایضاً[2]
- دکتور گل بابا  سعیدی، فرهنگ اصطلاحات ابن عربی، انتشارات شفیعی، تهران: 1383، ش.ص 398.[3]
- همانجا[4]
- همانجا، ص 400.[5]
[6] - شیخ امین علاالدین نقشبندیه، حقیقت تصوف، چاپ دوم، کابل: 1379 ش مقدمه ص هـ .
[7] - یونگی ادوارویچ برتلس، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمه سیروس ایزدی، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، تهران: 1382 ش، ص40.
[8]- ابو نصر سراج، اللمع فی التصوف، تصحیح و حاشیه رینولد آلن نیکلسون، ترجمه مهدی محبتی، انتشارات اساطیر، تهران: 1381 ش ، ص 149.
- فرهنگ اصطلاحات ابن عربی، ص ص 400- 399. [9]
- دکتور سید صادق گوهر بن شرح اصطلاحات تصوف، جلد ششم تهران: 1380 ش، ص 417.[10]
- همانجا.[11]
- مولانا جلال الدین بلخی، مثنوی معنوی.[12]
- شرح اصطلاحات تصوف ج 6، ص 417. [13]
[14] - ابوالحسن علی الهجویری الغزنوی، کشف المحبوب به تصحیح ژوکوفکسی و مقدمه قاسم انصاری چاپ نهم، تهران: 1382 ش. ص 11- 15.
- استاد بیرنگ،راه راست، پشاور 1378 ش، ص6. [15]
- قرآنکریم، پاره 13 سوره رعد، آیه 28. [16]
- عبدالمجید سپند، گنج معرفت، پشاور: 1381 ش، ص 52. [17]
- اصطلاحات ابن عربی ص 401 .[18]
- همانجا. [19]
- دیوان حافظ، ص 268.[20]
- عبدالمجید سپند، گنج معرفت، پشاور: 1381 ش.53. [21]

No comments:

Post a Comment